🔥ماجرای شهادت حضرت زهرا آغازی جز غصب خلافت نداشت با رحلت پیامبر اصحاب صحیفه در سقیفه جمع شدند وفاجعه عظیم غصب خلافت از صاحب حقیقی آن یعنی امیرالمؤمنین را عملی کردند
آنگاه بر منبر پیامبر نشستند واز مردم بیعت گرفتند
در حالی که هنوز بدن مطهر رسول خدا دفن نشده بود
آنان به غصب خلافت اکتفا نکردند وتصمیم گرفتند از مخالفان خود وطرفداران امیرالمؤمنین علی بیعت گرفتند وتا آنجا پیش رفتند که به فکر بیعت اجباری از حضرت افتادند.در مقابله با این تصمیم ماجرای شهادت حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا اتفاق افتاد
روز دوشنبه بیست وهشتم ماه صفر سال یازدهم هجری که پیامبر از دنیا رفت مردم به جای آنکه به وصیت عمل کنند
وبر درخانه امیرالمؤمنین علی جمع شوند با اقدام اصحاب صحیفه در سقیفه روبرو شدند
مهاجرین وانصار در سقیفه بنی ساعده جمع شده بودند وبرسر خلافت بحث ونزاع داشتند
🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊
#سلام_امام_زمانم
#یا_زهرا
#شهادت_مادر
#قسمت_۱۰
#فدک
💠ایـتــا:👇🏻
🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/65274128C53ee55d0b1
💠روبــیـکا:👇🏻
🇮🇷 https://rubika.ir/modafein_haraam313
شهید مدافع حرم سعید علیزاده دوازدهم اردیبهشت ۱۳۶۸ در شهرستان دامغان چشم به جهان گشود. پدرش علیاصغر کارمند بانک و مادرش زهرا خانهدار بود. وارد دانشگاه امام حسین (ع) شد و لباس سبز پاسداری به تن کرد. با شروع جنگ سوریه، جهت اعزام داوطلب شد و توفیق حضور در سوریه و مبارزه با داعش را پیدا کرد. وی دوازدهم بهمن ۱۳۹۴ در سوریه به شهادت رسید. پیکر پاکش پس از تشییع باشکوه، در جوار شهدای هشت سال دفاع مقدس در گلزار شهدای شهرستان دامغان به خاک سپرده شد.
💠ایـتــا:👇🏻
🇮🇷 http://eitaa.com/sarbaazaan313
💠روبــیـکا:👇🏻
🇮🇷 https://rubika.ir/modafein_haraam313
گفتوگوي ما با زهرا تيموري مادر شهيد را پيش رو داريد.
سعيد چه سالي به دنيا آمد؟ غير از او فرزند ديگري هم داريد؟
من مادر سه پسر و يك دختر هستم. سعيدم متولد 12 ارديبهشت ماه 1368 بود. 12سال بيشتر نداشت كه پدرش به رحمت خدا رفت. اگرچه سعيد در كودكي يتيم شد اما با توكل به ائمه و توسل به اهلبيت(ع) توانست به خوبي مسير زندگياش را انتخاب كند. سعيدم تحصيلاتش را بعد از ديپلم در دانشگاه امام حسين(ع) ادامه داد و با مدرك كارشناسي فارغالتحصيل شد...
💠ایـتــا:👇🏻
🇮🇷 http://eitaa.com/sarbaazaan313
💠روبــیـکا:👇🏻
🇮🇷 https://rubika.ir/modafein_haraam313
پسرتان فعاليت اجتماعي هم داشت؟
پسرم بيشتر اوقات فراقتش را در هيئات ميگذراند. همواره باني برنامههاي فرهنگي براي جوانان بود و دغدغه جوانان را داشت. سعيد كمحرف بود. هر چه كار خير و خوب انجام ميداد ما متوجه نميشديم. در اواخر حياتش هم براي امور فرهنگي از من و خانواده كمك مالي جمع ميكرد تا فعاليتهايش معطل نماند. در مسجد محله فعاليت ميكرد. پسرم خيلي خندان و خوشرو بود. هر خاطرهاي كه از سعيدم دارم همراه با صداي خندههاي اوست كه در ذهن و خاطرم ماندگار شده است. سعيد عاشق گمنامي بود يك جمله داشت كه ميگفت: تمام اجرها در گمنامي است. واقعاً بعد از شهادتش فهميديم چقدر در كارهاي خير نقش داشته است.
💠ایـتــا:👇🏻
🇮🇷 http://eitaa.com/sarbaazaan313
💠روبــیـکا:👇🏻
🇮🇷 https://rubika.ir/modafein_haraam313
پسر شما شهيد دفاع از حريم اهلبيت شد؛ از عشق و ارادتش به اهلبيت بگوييد.
سعيد ارادت و عشق عجيبي به خانم حضرت زهرا(س) داشت. روضههاي حضرت زهرا(س) هميشه حالش را دگرگون ميكرد. يكي از مداحان برايمان تعريف ميكرد كه در وقت خواندن روضه حضرت زهرا(س) از همان 14سالگي از حال ميرفت. همه اين ارادت و عشق به شهدا و اين خاندان او را به جايي رساند كه اولين شهيد عمليات آزادسازي دو شهر شيعهنشين نبل و الزهرا شد كه به نام مقدس حضرت زهرا(س) نامگذاري شده بود. سعيدم در شب عمليات و هنگامه شهادت سربند يازهرا(س) به پيشانياش بسته بود.
💠ایـتــا:👇🏻
🇮🇷 http://eitaa.com/sarbaazaan313
💠روبــیـکا:👇🏻
🇮🇷 https://rubika.ir/modafein_haraam313
انس و الفتي هم با شهداي دفاع مقدس داشت؟
اتفاقاً به عموي شهيدش محمدرضا عليزاده خيلي علاقه داشت. هرچند نديده بودش اما وابستگي خاصي به او داشت. هر شب جمعه پاتوق سعيد گلزار شهداي دامغان بود. اتاقش هميشه پر از پوستر و تابلوي شهدا بود. تمام حركات پسرم با عموي شهيدش يكسان بود. انگار سيبي كه از وسط به دو نيم كرده باشند. سعيد از عمويش الگو گرفته بود و من خيلي مراقب بودم و نگران كه نكند راه كج برود. دلواپسش بودم. اما سعيد راه خودش را انتخاب كرده بود. آخرين شب جمعهاي كه قرار بود سعيد به سوريه برود به سر خاك عمويش و ساير شهدا رفت و با مزار عمويش آخرين عكس يادگاري را گرفت. عموي شهيدش در سن 16 سالگي در سال 1362 به شهادت رسيده بود.
💠ایـتــا:👇🏻
🇮🇷 http://eitaa.com/sarbaazaan313
💠روبــیـکا:👇🏻
🇮🇷 https://rubika.ir/modafein_haraam313
چه تاريخي اعزام شد؟
16 آذرماه سال 1394 عازم دفاع از حرم خانم بيبي زينب شد. ايشان حدود 58 روز در سوريه بود و تقريباً هر سه روز يكبار زنگ ميزد.
خبر شهادت را چطور شنيديد؟
مأموريت سعيد 45روزه بود. قرار بود زمان حضورش هم تمام شود و بايد برميگشت. منتها عملياتي در پيش داشتند و سعيد به خاطر شركت در آن ماند. بعضي از همرزمانش برگشتند، ولي سعيد در دفتر خاطراتش نوشته بود: اگر برگردم انگار به جنگ و دفاع از حرم بيبي پشت كردهام و يك روزي شايد شرمنده شوم. سعيدم همانطور كه دوستان و همرزمانش بارها برايمان تعريف كردهاند، بسيار شجاعت داشته و شهامتش زبانزد بود. واقعاً دل شير داشت و نترس بود.
این کتاب نوشته زینب سادات سید احمدی و با ویراستاری زهره علی عسگری در ۲۱۸ صفحه گردآوری و به چاپ رسیده است.
زندگینامه، خانواده، بیان خاطرات دوستان، همرزمان، روایات بعد از شهادت، وصیت نامه، ضمیمه و عکس ها، از جمله سرفصل های این کتاب است.
چاپ اول این کتاب به تعداد ۲ هزار نسخه توسط انتشارات جنات فکه انجام شده است.