eitaa logo
🇮🇷سربازان عصر ظهور🇵🇸
351 دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
4.2هزار ویدیو
47 فایل
خوش آمدید عزیزان کپی کلیه مطالب آزاده ولی سعی بشه مطلب کامل منتقل بشه ممنون🌹🤲⁦❤️⁩ https://harfeto.timefriend.net/17227616626064 👆👆👆 لینک ناشناس جهت ارتباط گیری اعضای کانال با ادمین‌های محترم و بیان سوالات و انتقادات و دیدگاهها
مشاهده در ایتا
دانلود
🔥گزارش لحظه به لحظه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها 🔥 در پاسخ این پیام مردم مدینه،حضرت زهراعلیهاالسلام تصمیم گرفت روز ها بيرون از شهر و شب ها در خانه گریه کند. این بود که دست امام حسن و امام حسين عليهما السلام را می‌گرفت و از خانه خارج می شد و از بقیع عبور می کرد و زیر درختی که بیرون از مدینه بود می رفت و تا شب گریه می‌کرد. هنگام شب امیرالمؤمنین می آمد و حضرت زهرا سلام الله علیها را به خانه باز می گرداند. پس از چند روز عده ای از طرفداران اهل سقیفه آن درخت را قطع کردند و حضرت آن روز را زیر آفتاب نشست و گریست. شب که امیرالمؤمنین رفت تا همسرش را به خانه بیاورد و دید که درخت قطع شده،رو به آسمان کرد و فرمود: 💔خدایا تو شاهد بر هر نجوا و آگاه بر هر شکایتی هستی.خدایا می‌بینی که با اهل بیت پیامبر و وصی او چه می کنند.💔 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊 💠🇮🇷https://eitaa.com/joinchat/65274128C53ee55d0b1
🔥گزارش لحظه به لحظه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها 🔥 💠امیرالمؤمنین فردای آن روز به جای آن درخت،سایبانی از شاخه های نخل برای حضرت زهرا سلام الله علیها ساخت و آنجا را نام نهاد. حضرت از آن به بعد همراه حسنین زیر آن سایبان می رفت و در آنجا می گریست. اما بیت الأحزان فاطمه را نیز منهدم کردند. از آن به بعد حضرت همراه امام حسن و امام حسين عليه السّلام گاهی به بقیع و گاهی کنار قبور شهدای اُحُد می رفت و بر مصائب خود اشک می‌ریخت. کم کم حال حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها به جایی رسید که دیگر نتوانست برای گریه از خانه بیرون برود و در افتاد💔 🔹در یکی از روز ها زنان مهاجرین و انصار که تا آن هنگام هیچ یادی از یادگار پیامبر نکرده بودند،به عیادت آن حضرت آمدند و گفتند:ای دختر پیامبر،حالتان چگونه است؟ حضرت فرمود: 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊 💠🇮🇷https://eitaa.com/joinchat/65274128C53ee55d0b1
🔥گزارش لحظه به لحظه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها 🔥 صبح کرده ام در حالی که از دنیای شما رویگردانم و آن را رها کردم و نسبت به مردان شما . با امتحان اول آنان را به دور افکندم و با آزمایش عمیق ،آنان را مورد و و قرار دادم. بر کند شدن شمشیر و بی استقامتی نیزه و اضطراب فکر و تزلزل روح جدیت و ترس از فتنه و جنگ. 🔥وای بر آنان! را از کوه های بلند رسالت و پایه های نبوت و محل نزول روح الامین با وحی مبین و از عالمان آگاه و حاذق در امر دنیا و دین به کجا کشاندند! بدانید که این زیان آشکار است. 💔از ابوالحسن چه چیزی را نمی پسندید؟ 💥به خدا قسم ناراضی بودند از شمشیرش و او از مرگ و شدت حمله هایش و برخورد های عبرت آموز او در جنگ و از او در کتاب خداوند و غضب او در امر الهی.. اگر را به او می سپردند در های آسمان و زمین به روی آنان گشوده می شد،ولی آنان از حق رویگردانند. به 🔥زودی خداوند کسانی را که ظلم نمودند به سزای اعمالشان می رساند و نمی توانند مانع چنین عاقبتی شوند. ☄قسم به لایزالی خداوند،بدانید که اکنون فتنه شده است!پس تا زمان کوتاهی منتظر بمانید تا ثمره اش ظاهر گردد. آنگاه کاسه ای لبریز از خون خون تازه و کشنده از آن بدوشید.🔥 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊 💠🇮🇷https://eitaa.com/joinchat/65274128C53ee55d0b1
🔥گزارش لحظه به لحظه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها 🔥 زنان عیادت کننده که پاسخ ملاقات دیر هنگام خود را دریافت کرده بودند،با سکوت برخاستند و به خانه های خود بازگشتند و سخنان حضرت زهرا سلام الله علیها را برای همسران خود بازگو کردند. با رسیدن خبر سخنان فاطمه،عده ای از بزرگان مهاجرین و انصار به عنوان عذر خواهی نزد حضرت آمدند و گفتند: ای سیدة النسا،اگر ابوالحسن این مسئله را قبل از آنکه پیمانی ببندیم و بیعتی محکم کنیم به ما یادآور می شد،ما او را رها نکرده و سراغ دیگری نمی رفتیم. حضرت زهرا سلام الله علیها در پاسخ فرمود: 🔥از من دور شوید که عذری بر شما پذیرفته نیست؛بعد از روز خداوند برای هیچ کس عذری باقی نگذاشته است. در یکی از روزهای بیماری که حضرت زهرا در اثر آن جراحات در بستر بود،از خواب بیدار شد و امیرالمؤمنین را صدا زد و عرض کرد: 🕊در بین خواب و بیداری پدرم را دیدم که نزد من آمد. سپس در صف های متعدد آمدند در حالی که دو ملک پیشاپیش آنان بودند و مرا به آسمان بردند. در آنجا هایی بلند و باغ ها و نهرهایی جاری و قصری بعد از قصری و بوستانی بعد از بوستانی دیدم. در آن قصر ها دیده می شدند که گفت و گو می کردند و به روی من تبسم می نمودند و می گفتند: مرحبا بر کسی که به خاطر او آفريده شده و ما به خاطر پدرش شده ایم.🕊 آنگاه حضرت زهرا از ملاقات خود با پیامبر در درجات عالی بهشت خبر داد و فرمود: 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊 💠🇮🇷https://eitaa.com/joinchat/65274128C53ee55d0b1
🔥گزارش لحظه به لحظه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها 🔥 پرسیدم: این خانه و این نهر متعلق به کیست؟ گفتند: این اعلی که بالاتر از این نیست،خانه پدرت و پیامبرانی است که با اویند و هرکس که خدا را دوست دارد. پرسیدم:این نهر برای کیست؟ گفتند: این است که خدا وعده داده به تو بدهد پرسیدم پدرم کجاست؟گفتند نزد تو خواهد آمد ناگهان پدرم را دیدم که بر فرشی روی تختی نشسته و جماعتی با او هستند. او مرا در گرفت و بين دو چشمانم را بوسید و فرمود: مرحبا دخترم،آنگاه مرا در دامانش نشانید و فرمود:(ای حبیب من،آیا میبینی که خدا برای تو چه آماده کرده و به کجا خواهی آمد.؟..) سپس قصرهای نورانی به من نشان داد۸ که در آنها انواع زينت و قیمتی بود و فرمود:این خانه تو و همسرت و فرزندانت است و هرکس که تو و آنها را دوست بدارد.آسوده خاطر باش که بعد از چند روز نزد من خواهی آمد. آنگاه حضرت زهرا سلام الله علیها از امیرالمؤمنین خواست تا خبر شهادتش را با هیچکس جز ام سلمه همسر پیامبر،و ام ایمن دایه پيامبر ،فضه و حسنین و ابوذر و عمار و مقداد و حذیفه نگوييد. سپس فرمود:با کمک به بانوانی که حاضرند مرا غسل بدند و شب دفن کن و هیچ کس مرا نشناسد. 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊 💠🇮🇷https://eitaa.com/joinchat/65274128C53ee55d0b1
🔥گزارش لحظه به لحظه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها 🔥 💥در روز هایی که حضرت زهرا سلام الله علیها در بستر بود پیراهن پیامبر را از امیرالمؤمنین می گرفت و آن را می بویید و بر سر می‌گذاشت و آنقدر میگریست تا از حال میرفت. امیرالمؤمنین برای اینکه همسرش بیش از این ناراحت نشود،پيراهن رسول خدا را از او کرد. حضرت زهرا در آن ایام هر روز این گونه دعا میکرد: یا حی و یا قیوم،به رحمت تو پناه میبرم پس مرا پناه بده.خدایا مرا از آتش دور کن و داخل بهشت بنما و به پدرم محمد(صلي‌الله‌عليه‌وآله) ملحق بفرما.🍂 امیرالمؤمنین باشنیدن دعای او می‌فرمود: خدا تو را عافیت می‌دهد و زنده می مانی.😓 اما حضرت میفرمود: یا ابالحسن،ملاقات پروردگار خیلی زود خواهد بود. حضرت زهرا علیها السلام با آن همه ضرب و جرح و رفتار های اهل سقیفه و مردم،بدنش از غم و اندوه #ذ ب شده یود و جز پوستی بر استخوان نمانده بود😭. در طول سه ماه و اندی که حضرت زهرا پس از شهادت پیامبر زنده بود،از امیرالمؤمنین خواسته بود تا خبر و احوال روزانه اش را از همه مخفی کند و کسی را نزد او راه ندهد. طبق این سفارش،امیرالمؤمنین همراه فضه و اسما به طور پنهانی پرستاری را بر عهده داشتند و هیچ کس از احوال او با خبر نمی شد. هرچه به روز های آخر زندگی حضرت زهرا نزدیک تر میشد ، جراحات و کبودی ها و شکستگی هایی که آن حضرت از خانه پنهان میکرد،بیشتر ظاهر میشد و قلب آن حضرت را میسوزاند😭💔 چراکه متوجه می‌شدند فاطمه چه دردهایی را تحمل می‌کند.در آن روز ها امیرالمؤمنین که خاموش شدن شمع زندگی اش را می دید،با حزن و اندوه این اشعار را زمزمه میکرد: ای دختر احمد،یادآوری خاطرات زندگی باتو برایم سخت است،چرا که اکنون آنچه از جراحات خود مخفی میکردی ظاهر شده است.❤️‍🩹 آیا کار به اینجا بکشد که بمانم و نزد تو از حال خویش شکایت کنم؟😭 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊 💠🇮🇷https://eitaa.com/joinchat/65274128C53ee55d0b1
🔥گزارش لحظه به لحظه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها 🔥 در یکی از شب ها حال حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها خیلی وخیم شد و عرض کرد: 🥀ای پسرعمو،به من اجازه بده تا کنار قبر پدرم بروم و با او وداع کنم،که هنگام فراق نزدیک شده است.🥀 امیرالمؤمنین و فرمود: 🍂تو در این حال هستی و حتی نمی توانی از جا برخیزی؟🍂 حضرت زهرا علیها السلام عرض کرد: ولی مایلم با پیامبر کنم. حضرت فرمود:اختیار با توست. آنگاه فاطمه همراه امیرالمؤمنین برخاست و حرکت کرد،در حالی که گاهی بر زمین می‌نشست و دوباره بر میخواست🥀 تا آنکه کنار قبر رسید. تا دیدگان حضرت به قبر پدر افتاد ناله ای زد و فرمود: پدر جان در خاک ساکن گشته ای و از دوستان جدا شده ای و مارا به دست مسائل دشوار و مصیبت های سنگین سپرده ای. آنگاه به گونه ای اشک ریخت که نزدیک بود قلب حضرت از جا کنده شود. امیرالمؤمنین فرمود: 💔کمتر گریه کن میترسم خود را کنی.💔 عرض کرد: ای پسر عمو،مرا به خاطر این گریه عفو کن چرا که فراق تلخ ترین طعم هاست. مخصوصا فقدان پدرم که آقای پیامبران و راهنمای هدایت‌ و حبیب قلبم و نور چشمم و آقایم‌ و پشتیبانم و پناهگاهم و قوت بدنم تاری سپس حضرت مشتی از خاک قبر برداشت و بر چشم گذاشت و این اشعار را خواند: به آن کسی که زیر خاک آرمیده بگو اگر فریاد و صدای مرا می شنوی بدان که برای من کوهی بودی که به سایه آن پناهنده بودم؛ولی امروز مرا به دست دشمنانم سپرده ای.آنگاه که قمری شبانه‌روز شاخه روی شاخه آن از غصه میگرید،من نیز بر این روزگار اشک میریزم😭 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊 💠🇮🇷https://eitaa.com/joinchat/65274128C53ee55d0b1
🔥گزارش لحظه به لحظه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها 🔥 در ایامی که حضرت زهرا سلام الله علیها در بستر بود،یکی از اقدامات غاصبین،نقشه عیادت و طلبی بود که از سوی آن حضرت خنثی شد. ابوبکر و عمر برای اجرای توطئه،هر روز احوال فاطمه را جویا می شدند تا آنکه خبر یافتند،بیماری حضرت در اثر شدت یافته است. آنان با اطمینان از اینکه حضرت نزدیک شده،تصمیم گرفتند ور فرصت باقی مانده پرده ای بر خود بکشند،و با عیادت وانمود کنند که حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها را جلب کرده اند؛لذا هردو به این بهانه بر در خانه آتش زده آمدند ،اما حضرت زهرا اجازه نداد. فردای آن روز دوباره آمدند،ولی باز هم حضرت اجازه نداد. وقتی از اجازه مستقیم نا امید شدند به امیرالمؤمنین گفتند: بین ما و فاطمه آنچه خود بهتر میدانی اتفاق افتاده و ما قبلا چندین بار برای عذرخواهی آمده ایم،ولی به ما اجازه نداده است.برای ما اجازه بگیر تا از عذرخواهی کنیم.😒 امیرالمؤمنین چند بار به آنان جواب منفی داد تا آنکه روزی پشت در نشستند و با پافشاری از حضرت خواستند رضایت همسرش را برای عیادت جلب کند. امیرالمؤمنین نزد حضرت زهرا آمد و فرمود: ابوبکر و عمر بارها اجازه خواستند و من آنها را رد کرده ام و تو نیز اجازه ندادی. اکنون بار دیگر از من اجازه خواستند تا از تو اجازه بگیرم. حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها عرض کرد: 🔥به خداقسم به آن دو اجازه ورود نمیدهم و کلمه ای با آنان سخن نمی‌گویم تا پدرم را ملاقات کنم و از آنچه انجام داده اند و ظلمی که نسبت به من روا داشته اند شکایت کنم.🔥 💠🇮🇷https://eitaa.com/joinchat/65274128C53ee55d0b1
🔥گزارش لحظه به لحظه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها 🔥 امیرالمؤمنین فرمود: ای خانم آزاد[یعنی اختیار این اجازه به دست توست] این دو نفر پشت در نشسته اند و اصرار به عیادت دارند. حضرت زهراعلیهاالسلام عرض کرد: خانه،خانه خوست و زن آزاد توست،و زنان مردانند؛هرگونه می خواهی عمل کن. امیرالمؤمنین که می دانست آن دو این مسئله را رها نخواهند کرد،به فاطمه فرمود: پوشش سرت را محکم کن. حضرت زهراعلیهاالسلام در حالی که بر بستر خوابیده بود و روانداز رویش بود،سر مبارک را پوشانید،و صورت خود را به سمت دیوار گردانید به طوری که وقتی که از در وارد می‌شوند مقابل آنها نباشند، و این در حالی بود که چند زن دیگر نیز حضور داشتند. ابوبکر و عمر وارد خانه شدند و سلام کردند،ولی حضرت زهرا در حالی که صورتش سمت دیوار بود جواب آنها را نداد. آنها از آن سوی بستر آمدند تا مقابل صورتش نشستند،ولی فاطمه روی برگرداند. آن دو بر خاستند و دوباره رو به روی حضرت زهرا نشستند،اما حضرت باز هم روی برگرداند،آنها چندین بار این کار را تکرار کردند،تا آنکه حضرت از شدت دیگر نتوانست بدن مبارک را حرکت دهد💔. این بود که به امیرالمؤمنین عرض کرد: پارچه روی صورتم بیانداز همچنین به بانوان خانه فرمود: شما مرا برگردانید هنگامی که زنان روی حضرت را برگرداندند بار دیگر عمر و ابوبکر مقابل صورتش آمدند😤😤 ابوبکر گفت: ای دختر رسول خدا،ما برای جلب تو آمده ایم و می خواهیم آنچه نسبت به تو انجام دادیم عفو کنی! از ما راضی باش ،خدا از تو راضی باشد 😵‍💫🤨😤 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊 💠🇮🇷https://eitaa.com/joinchat/65274128C53ee55d0b1
🔥گزارش لحظه به لحظه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها 🔥 حضرت زهراعلیهاالسلام فرمود با شما کلمه ای سخن نمی گویم تا پروردگارم را ملاقت کنم و از کارهای شما و ظلمی که به من روا داشته اید شکایت کنم. 💥ابوبکر و عمر گفتند:ما برای عذرخواهی نزد آمدیم.مارا به رفتارمان مواخذه مکن! 🔥حضرت زهراعلیهاالسلام رو به امیرالمؤمنین کرد و با اشاره به به وصیت های رسول خدا فرمود: من با اینان کلمه ای سخن نخواهم گفت تا را از ایشان سوال کنم که از ایشان سوال کنم که از پیامبر شنیدند. شما را به خدا سوگند آیا از پیامبر شنیده اید که فرمود 🌼فاطمه پاره تن من است و من از اویم خدا رضای من و نارضایتی فاطمه نارضایتی من است.هرکس فاطمه دخترم را دوست بدارد مرا دوست داشته هرکس رضایت او را جلب کند رضایت مرا جلب کرده و هرکس او را ناراحت کند مرا ناراحت کرده است.هرکس او را بیازارد مرا آزرده و هرکس مرا آزرده کند،خدا را اذیت کرده است.هرکس بعد از من او را بیازارد،همانند کسی است که در حیاتم او را اذیت کرده است و هرکس در حیاتم او را اذیت کند،همانند کسی است که هو را بعد از مرگم اذیت کند. گفتند آری به خداقسم شنیده ایم. حضرت فرمود الحمدالله آنگاه دستانش را به آسمان بلند کرد و فرمود: خدا و ملائکه اش شاهدند که شما دو نفر مرا ناراحت کردید و رضایت مرا جلب نکردید. 🔥خدایا تو را شاهد می گیرم و ای کسانی که اینجا هستید شما نیز شاهد باشید که این دو نفر مرا در زمان حیاتم و هنگام مرگم اذیت کردند. 🔥به خدا قسم با شما دونفر سخنی نمی گویم تا خدا را ملاقات کنم و درباره آنچه از ما منع کردید و آنچه در باره ام مرتکب شدید به او کنم. 🔥نه به خدا قسم هرگز از شما راضی نمی‌شوم تا پدرم پیامبر را ملاقات کنم و از آنچه آنچه انجام دادید به او شکایت کنم تا درباره شما حکم کند‌.‌ 🔥برخیزید و از نزد من بیرون بروید که به خدا سوگند بعد از این با شما سخنی نخواهم گفت تا هنگامی که من و شما مقابل خداوند عزوجل به محاکمه بایستیم. 💔پدرم رسول خدا خبر داده که من اولین نفری هستم که به او ملحق می شوم. 🔥به خدا قسم شکایت شما را به او می نمایم. 🔥به خداقسم بعد از هر نمازی که می‌خوانم شما دو نفر را نفرین میکنم. 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊 💠🇮🇷https://eitaa.com/joinchat/65274128C53ee55d0b1
🔥گزارش لحظه به لحظه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها 🔥 پس از آن سخنان،حضرت زهراعلیهاالسلام از آن دو نفر روی برگرداند. ابوبکر گفت: یا فاطمه،من از نارضایتی پیامبر و تو به خدا پناه می‌برم. حضرت زهراعلیهاالسلام با یادآوری روز هجوم به خانه اش به فرمود: 🔥ای ابوبکر؛عجیب است که امروز با وارد خانه ما می شوی و این زمانی است که که مردم را بر ما کرده ای! بیرون برو!به خدا سوگند کلمه ای باتو نخواهم گفت تا خدا و را ملاقات کنم و به آنان نمایم.🔥 اینجا بود که ابوبکر صدای وای و ویل بلند کرد و گفت: کاش مادرم مرا به دنیا نياورده بود! اما عمر به او گفت:وای بر مردم!چگونه تو را بر امور خود حاکم کرده اند،درحالی که تو پیرمردی هستی!آیا بخاطر یک زن اینگونه منقلب میشوی و با خوشحال خواهی شد؟😐 آنگاه هردو برخواستند و هنگام رفتن به امیرالمؤمنین گفتند: اگر اتفاقی برای او افتاد،مارا بی خبر مگذار😏 وقتی آنها رفتند حضرت زهرا عرض کرد: آیا آنچه میخواستی انجام دادم؟ فرمود: آری سپس سوال کرد: آیا آنچه بگویم انجام می دهی؟ پاسخ داد: آری حضرت زهراعلیهاالسلام عرض کرد: ❤️‍🩹تو را قسم می دهم که این دو نفر هرگز بر جنازه ام نگذارند و بر سر نیایند و قبر مرا . 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊 💠🇮🇷https://eitaa.com/joinchat/65274128C53ee55d0b1
🔥گزارش لحظه به لحظه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها 🔥 از شهادت پیامبر صلی الله علیه وآله سه ماه می‌گذشت و حضرت زهرا در آخرین روز های زندگی. آن حضرت با شدت گرفتن آثار جراحت،چهل روز آخر عمر شریف خود را در بیماری شدیدی می‌گذراند و با پهلوی شکسته قادر به انجام کارهای خانه نبود. کودکان که مادر را در آن حال میدیدند، از خدا شفای او را می‌خواستند ولی امیرالمؤمنین می‌دانست که مرگ تدریجی همسرش را نظاره گر است.🥀 در یکی از روز ها حضرت زهرا سلام الله علیها به اسما فرمود: ای اسما،من آنچه درباره تشیع جنازه زن ها انجام می‌شود دوست ندارم، چرا که روی جنازه پارچه می اندازند و بدن پیدا می‌شود و من دوست ندارم بدنم دیده شود اسما عرض کرد: به جان خودم قسم،هرگز نمی‌گذارم این اتفاق برای شما بیفتد.آیا میخواهید برای تابوت روپوشی بسازم که در حبشه هنگام تشیع زنان استفاده می شد؟ فرمود: آری. اسما کسی را به بازار فرستاد و شاخه های تر خرید. سپس آنها را خم کرد و دو سرشان را به دو طرف تخته تابوت نصب کرد و با چیدن آنها در کنار يکديگر سایبانی ساخت و پارچه ای روی آن انداخت. جنازه با قرار گرفتن داخل چنین تابوت با حفاظی دیده نمی‌شد. حضرت زهراعلیهاالسلام که بعد از شهادت پیامبر تا آن روز محزون بود،با دیدن آن تابوت تبسم کرد و خوشحال شد و فرمود: 🥀خدا شما را بپوشاند که مرا پوشاندید.چقدر خوب است که بدن زن پیدا نباشد. همین تابوت را برای من قرار بده.🥀 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊 💠🇮🇷https://eitaa.com/joinchat/65274128C53ee55d0b1