روایت روزنامه جوان از شهید پورعلی:
فرزند شهید محمدعلی پورعلی از انتشار مطالبی در فضای مجازی درباره پدر شهیدش آنقدر ناراحت بود که ابتدا حاضر به گفتگو با ما نمیشد، اما کمی بعد همراهیمان کرد تا هر چه از پدر میداند و میتواند و از زبان دوستان و همرزمانش جمعآوری کرده بود برایمان روایت کند.
✅ محمدعلی پورعلی جوان زیبا و سفیدرویی بود که به خاطر طلایی بودن رنگ موهایش در روستای گُراخک شاندیز مشهد به «مندلیطلا» معروف شد.
#شهید #سواد_رسانه
#ماه_رجب #لیله_الرغائب
🇮🇷http://eitaa.com/sarbaazaan313
اما کمی بعد به دام اعتیاد افتاد؛ وضعیت ناگواری که او و خانواده را سردرگم کرده بود. محمدعلی به امام رضا (ع) متوسل شد تا از دام اعتیاد رها شود. با تولد فرزندش رضا از اعتیاد فاصله گرفت و مصمم شد راهی جبهه شود، اما به دلیل شرایطی که پیش از آن داشت، اعزامش به جبهه کار راحتی نبود.
#شهید
#ماه_رجب #لیله_الرغائب
🇮🇷http://eitaa.com/sarbaazaan313
محمدعلی برای اعزام به جبهه دست به دامان امام حسین (ع) شد، توبه کرد و نهایتاً مسیر رفتنش به جبهه فراهم شد و عاقبت در عملیات کربلای یک با اصابت تیری به قلبش به شهادت رسید. روایتهای رضا پورعلی فرزند شهید محمدعلی پورعلی که حالا او را با عنوان «شهیدتواب» و «حر جبهه» میشناسند، پیشرو دارید.
#مسابقه_بزرگ_مولود_کعبه
#فقط_حیدر_امیرالمؤمنین_است
#میلاد_حضرت_پدر_مبارک
#یا_علی
🇮🇷http://eitaa.com/sarbaazaan313
🔅 ادامه روایت از بیان فرزند شهید
⭕️مطالب کذب!
چند وقتی میشد که مطالب کذبی درباره پدرم در فضای مجازی منتشر شده بود. افرادی که هیچ شناختی از شهید نداشتند میگفتند: «شهید محمدعلی پورعلی معروف به مندلی طلا تا قبل از شهادت، اقدام به تولید و پخش مشروبات الکلی در روستا میکرد!» نشر این مطالب تماماً تهمتی بود که به پدرم زده شد. ما از شنیدن و دیدن این مطالب در فضای مجازی بسیار ناراحت شدیم. ما اهل روستای گُراخک شاندیز مشهد هستیم. پدرم شهید محمدعلی پورعلی متولد دوم فروردین ۱۳۳۷ بود که در ۱۲ تیر ۱۳۶۵ به شهادت رسید. زمان شهادت پدر، من یک سال و یک ماه و ۱۲ روز داشتم.
#شهید
#سواد_رسانه
🇮🇷http://eitaa.com/sarbaazaan313
🔆 واقعیت این است که خانواده پدریام بسیار معتقد و مذهبی بودند. آنها در فعالیتهای دوران پیش از انقلاب حضور داشتند و در تظاهرات شرکت میکردند. پدر هم به سهم خودش در این فعالیتها حضور داشت.
🔻 مادرم از وقایع آن روزها بسیار برایم صحبت میکند. پدر و مادرم سال ۱۳۵۹ با هم ازدواج کردند. تقریباً هفت سالی با هم زندگی کردند، اما کمی بعد همراهی با رفقایی که مسیر درست را در زندگی طی نمیکردند باعث شد پدرم درگیر اعتیاد شود و این موضوع برای خانواده پدربزرگم و خانواده مادری که خانواده شهید بودند، بسیار گران تمام شد. داییام سرباز اعزامی لشکر ۷۷ ارتش از مشهد بود که در تاریخ ۵ فروردین ۱۳۶۱ به شهادت رسید.
🔻 پدر ارادت زیادی به دایی داشت. برای همین بعد از شهادت او تصمیم گرفت به جبهه برود، اما او گرفتار چند دوست ناخلف بود و رفقایش به او پیشنهاد میکنند اگر میخواهی از اعتیاد رها شوی، از مشروبات الکی استفاده کن تا اعتیاد را راحتتر ترک کنی.😔 ارتباط پدر با این دوستان باعث ناراحتی خانواده و اختلافات بیشتر با پدربزرگ و مادربزرگ میشود....
#شهید_مندلی_طلا
#ماه_رجب #لیله_الرغائب
🇮🇷http://eitaa.com/sarbaazaan313
🛑حلالت نمیکنم!
آن زمان خیلی از مردم به پدرم اتهام تولید مشروبات الکی را میزنند که متاسفانه با توجه به شرایط روستا و محیط کوچکی که داشت پدر توسط کمیته دستگیر میشود و مجازاتش شلاق مقابل چشم مردم و جلوی مسجد روستا بود. پدربزرگ که شاهد این اتفاق بود به پدرم میگوید حلالت نمیکنم که باعث سرافکندگی من و خانوادهام شدی!
#شهید_مندلی_طلا
#ماه_رجب #لیله_الرغائب
🇮🇷http://eitaa.com/sarbaazaan313
دل پدرم همانجا میشکند و با امام رضا (ع) قول و قراری میگذارد. (سالها پیش از تولد من برادری به دنیا میآید که متاسفانه فوت میکند و تا مدتی والدینم صاحب فرزندی نمیشوند.) پدر در همان حالت و با دلی شکسته رو به گنبد مسجد کرده و از امام میخواهد اگر به او فرزندی عطا کند، نامش را رضا میگذارد و به یمن ورودش و نگاه خاص حضرت همه این مسائل را کنار خواهد گذاشت و اعتیادش را ترک خواهد کرد. بعد از مدتی هم این دعا مستجاب میشود و من به دنیا میآیم. پس از تولد من، پدر سر قولش میماند و اعتیادش را ترک میکند.
#شهید_مندلی_طلا
#مسابقه_بزرگ_مولود_کعبه
#فقط_حیدر_امیرالمؤمنین_است
#میلاد_حضرت_پدر_مبارک
#یا_علی
🇮🇷http://eitaa.com/sarbaazaan313
توسل به اباعبدالله الحسین (ع)
کمی بعد پدرم هوای جبهه میکند و تصمیم میگیرد به جبهه برود. ابتدا از طریق روستای قوراخ اقدام به ثبتنام میکند، اما پایگاه بسیج روستا پدر را ثبتنام نمیکند و به او میگویند: «شما اهل جبهه و جنگ نیستی» همین یک جمله کافی بود تا پدرم بههم بریزد. مادرم میگوید: «آن روز وقتی محمد به خانه آمد، گریه میکرد و میگفت من که توبه کردم. مگر چه کردهام که با من چنین رفتاری میکنند؟»، اما پدر دست بردار نبود. ایشان به اباعبدالله (ع) متوسل میشود و مجدداً برای اعزام به جبهه به پایگاه بسیج شاندیز میرود و موضوع را برای آنها شرح میدهد. بچههای پایگاه بسیج شاندیز از نحوه برخورد و تهمتها و حرفهایی که به پدر زده بودند دلخور میشوند و از مسئولان پایگاه روستایمان انتقاد میکنند که شما به چه حقی این حرفها را به این بنده خدا زدهاید؟ حالا که این کار را کردهاید ما نیروهای اعزامی روستای شما را به جبهه نمیفرستیم... نهایتاً پایگاه بسیج روستای ما از پدر عذرخواهی میکند و پدر به جبهه اعزام میشود. پدر با توسل به امام حسین (ع) و توبهکنان لباس رزم میپوشد....
‼️این روایت ادامهدارد....
با ما همراه باشید ....
#شهید_مندلی_طلا
#ماه_رجب
#لیله_الرغائب
🇮🇷http://eitaa.com/sarbaazaan313