انقلابینویس
⚫️ڪمیمرورتاریخ🔴 ○ کاروان امام حـسین علیه السلام روز هشتم ذوالحجه سال 60 هجری قـمری از مڪه خا
بعد از آینکه بنی اميه، امام حسين(ع) را برای گرفتن بيـعت تحت فشار قرار دادن، اقا در بیست و هشـتم رجـب سال 60 هجری از مدينه به سمت مكه مڪرمه خارج شد
انقلابینویس
بعد از آینکه بنی اميه، امام حسين(ع) را برای گرفتن بيـعت تحت فشار قرار دادن، اقا در بیست و هشـتم رجـ
از سـوي ديگر «عمرو بن سعيد بن عاص» از سوی يزيد مأمور شـد كه برای دستگـيرے يا جنگ با حضرت به مڪـہ برود
انقلابینویس
از سـوي ديگر «عمرو بن سعيد بن عاص» از سوی يزيد مأمور شـد كه برای دستگـيرے يا جنگ با حضرت به مڪـہ برو
امام(ع) كه مے دانست اين افراد، حرمـتے برای حـرم خداوند قائل نيستند حج تمـتع خويش را نيمهتمام گذاشـت و آن را به عمره مفرده تـبديل كرد و از مڪه خارج شد
انقلابینویس
امام(ع) كه مے دانست اين افراد، حرمـتے برای حـرم خداوند قائل نيستند حج تمـتع خويش را نيمهتمام گذاشـت
انگـيزه امام برای اين ڪار، همانگونہ كه خود فرمود، حفظ حريم بيـت الله بود.
حضرت در پاسخ «محمد حنيفه» كه امام رو از ترك مڪه برحذر و به اقامت در اين شهر ترغيـب ميكرد فرمود:
ای برادر! می ترسم يزيد ناگهان مرا در حرم بكشد و به سـبب من، حرمت اين خانه شكسته شود.
انقلابینویس
انگـيزه امام برای اين ڪار، همانگونہ كه خود فرمود، حفظ حريم بيـت الله بود. حضرت در پاسخ «محمد حنيفه»
بعـدها كه در جريان قـيام «عبدالله بن زبير»، بنے اميہ ڪعبه را با منجنيق مورد حـمله
قراردادند.ایناتفاقاتتوسریال
مخـتاربہتصـویرڪشیدهشده.
آینـدهبراحسـینروشنبود...
انقلابینویس
بعـدها كه در جريان قـيام «عبدالله بن زبير»، بنے اميہ ڪعبه را با منجنيق مورد حـمله قراردادند.ایناتفا
•
چون خـبر حرکت به محمد حنفيه رسيد، خود را به ڪاروان رساند و زمام ناقه امام(ع) را گرفت
و گـفت:
ای برادر! چه باعث شد كه با اين شتاب خارج شـوی؟
حضرت فرمود: "ديشب رسـول خدا به خوابم آمد و گفت: اي حسيــن! بيرون رو كه خدا خواست تو را ڪشته ببيند
انقلابینویس
• چون خـبر حرکت به محمد حنفيه رسيد، خود را به ڪاروان رساند و زمام ناقه امام(ع) را گرفت و گـفت: ای
°
امام(ع) پس از بیسـت و چند روز طی مسیر، در نزديڪے شهر کوفہ به وسيله «حر بن يزيد رياحی» و سپاهيانـش كه مأمور راه بستن بر كاروان ایشان بودند متوقـف شد. #راهوبسـتن :)
انقلابینویس
° امام(ع) پس از بیسـت و چند روز طی مسیر، در نزديڪے شهر کوفہ به وسيله «حر بن يزيد رياحی» و سپاهيانـش
•
پس از مذاكرات طولانے كه بين امام(ع) و حر صورت گرفت
و بعد از آنكه حر گـفت اڪنون كه از فرمان عبیدالله ابا دارے، راهی برگزين ڪه نــہ به كوفه روی
و نه به مدينه بازگردی
تا من به امير نامه بنويسم.
حـضرت(ع) راه قادسيه را انتخاب فرمـود.
انقلابینویس
• پس از مذاكرات طولانے كه بين امام(ع) و حر صورت گرفت و بعد از آنكه حر گـفت اڪنون كه از فرمان عبیدال
لشکر ظلمت و ڪاروان نور چند روز سايه به سايه يڪديگر حركت می كردند تا اينكـہ روز دوم محرم در نزديڪي روسـتای #نيـنوا
انقلابینویس
لشکر ظلمت و ڪاروان نور چند روز سايه به سايه يڪديگر حركت می كردند تا اينكـہ روز دوم محرم در نزديڪي رو
•
نامـهای از «عبيدالله بن زیاد» به حر رسيد كه در آن نوشتہ بود:
"همان هنگام ڪـه نامه من به تو رسيد، حـسين را نگاهدار
و بر او تنگ بگيـر
و او را در بيابانے بی پناه
و بی آب فـرود آورد 💔
انقلابینویس
• نامـهای از «عبيدالله بن زیاد» به حر رسيد كه در آن نوشتہ بود: "همان هنگام ڪـه نامه من به تو رسيد،
•
حر بر امام و اصـحاب او سخت گرفت تا آنها را مجبور نمايد در همان مـڪان بی آب و آبادی كه نامه به دستش رسيده بود اتراق ڪنند.
امام به او فرمود:
وای بر تو! بگذار در آبادے و روستايی فرود آیيم 🙂
حر گـفت: نه، به خدا قسم نمی توانم.
اين نامه رسان را بر من جاسـوس ڪرده اند و بايد در همينجا بمانے #اخارباب😔
انقلابینویس
• حر بر امام و اصـحاب او سخت گرفت تا آنها را مجبور نمايد در همان مـڪان بی آب و آبادی كه نامه به دستش
•
«زهير» که يكي از ياران امام بود گفت:
ای پسـر رسول خدا! جنگ با اين جماعـت، آسان تر از نبرد با كساني است كه بعداً به آنها ملحق خواهند شـد.
بگذار با آنها بجنگيم.
امام فرمود: من آغازكننده جنگ نخواهـم بود 🙂♥️