بعضی وقت ها برای تکاملِ نفْس، باید از آن چیز هایی که داری و دوستشان داری بگذری!
لَن تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنفِقُوا مِن شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ.
به حقیقت نیکی نمیرسی مگر از آنچه دوست داری بگذری ...
پ.ن:
آل عمران
خلوت لازمه
شنیدیم که برای حیات اب و هوا و غذا لازمه
اما اینا فقط ضروریات روح ماست
انسان جسمی مرکبِ از روح و جسم
روح مهمتر از جسمه چون جسم فقط مرکب روحِ و تا زمان وفات همراه انسانه اما بعد از وفات این روح انسانِ که به حیات نیاز داره
یکی از غذاهای روح خلوتِ
خلوت باخود ؛ خلوت با حبیبِ خود
در مدت زندگی ؛ انسان فکرش متلاشیِ بین خیابان و کوچه و خانواده و . . .
کمکم ذهن پر میشه و نیاز به تخلیه داره
این تخلیه ی ذهن خلوت انسانِ
به قول بزرگی : خلوت انسان برگشت به فطرت اوست.
حاج اقا گفت : خلوت ؛ یعنی باز گشت به فطرت
فطرت من چیه؟ کیه؟
اصلا خلوت من ؛ با کیه؟؟؟
درباره ی چه می اندیشم؟؟
من؛ وقتی دلم خلوت میخواد هندزفری رو به موبایلم یا بهتره بگم یارشبانه ی خودم وصل میکنم و مداحی از پویانفر پلی میکنم
___
طی الارض شنیدم
شاید کاری که میکنم شبیه اونه
طی الارض میکنم به سمت بیت الحسین ؛ کربلا؛ خودم رو جلوی باب القبله حاضر میبینم و سلام میدم
نگاه به شیب باب القبله میکنم و زیر لب تکرار میکنم
به سراشیبی باب القبله . . .
و دلم میره ۱۴۰۰ سال پیش
اونجا که زهرا بالای این شیب ایستادو به بدن بی سر فرزند خودش نگاه میکرد
همانجا که زینب از دور به گودال نگاه میکرد
که چطور گرگان وحشی به جان برادرش افتادن
چشم از شیب برمیدارم و با اذن دخول وارد حرم میشوم
حرم خلوت است
چون در ذهنم حرم را خلوت چیده ام
مزاحمی نیست
بوی سیب می آید
همان بویی که بعد از شهادت سیدالشهدا
از دور و اطراف قبرش نرفت و شد ؛
عطر مخصوص حسین
شد عطری که ما میگوییم عطر سیب
که هم قافیه اش میشود حرم حبیب
لبانم را به ضریح میچسبانم و به یاد می آوردم لب های ترک ترک تشنه کامی را که در مجلس می و شراب با خیزراب بر سر لب هایش میزدند
در مقابل دو چشم اشکبار دخترکی سه ساله
داشت تماشا میکرد
تماشا میکرد که چگونه لب ها و دندان های پدرش زیر تیرِ آن چوبِ خیزران رفته اند
خیزرانِ سفت و محکم
تصور کنید
خواهری سر بریده ی برادر
همسری سر بریده ی شوهر
و دختری سر بریده ی پدر
سری که خاکستریست
موهایش را نمیگویم سر مر از خاکستر است
چون شبی در تنور بود و روشن کننده ی نور تنور
گمانم همان شبی که رقیه فکر کرد غذا آورده اند
بوی نان فهمیده بود از طبق حامل سر پدر
تا به خود آمدم اخر نوحه است
خسته ام
چشمانم خیس شده از فکر و ذکر حسین
و نتیجه قلمم این میشود خلوت مرا به فطرت میبردو فطرت مرا به حسین میکشاند
شاید حدیث پیامبر که میفرماید : حسین منی و انا من الحسین همین باشد
اصلا شاید خاک محبین حسین با همه ی خاک ها فرق داشته باشد
شاید ما از جنس همان تربت کربلاییم
خدا میداند . .
سجده بر تربت ارباب سراسر نور است
سجده با اشک مرکب بشود خوب تر است
✍ حبیب
#شبجمعه
حوالی ۴ صبح اذان زاهدان رو گفت
چند کیلومتری زاهدان بودیم.
راننده از اون آدما بود که زیاد وقت نماز براش مهم نبود.
از تو اتوبوس ۲۶ نفره سه نفر کلا برا نماز پیاده شد
راننده و من و رفیقم !
جای توقف نبود. یارو هم میخواست بپیچونه تا زاهدان. اگه میموندیم تا برسیم نماز قضا میشد.
من اهل دعوا و بحث و اینا نیستم. ولی خب رفیقم بود.
هیچی دیگه یارو رو مجبور کرد وایسه
رو زمین سرد بدون هیچ زیر اندازی برای خدا قامت نماز بستیم...
الله اکبر ...
#سفرنامه_۲
حریمخصوصےیکسرباز 🌿
حوالی ۴ صبح اذان زاهدان رو گفت چند کیلومتری زاهدان بودیم. راننده از اون آدما بود که زیاد وقت نماز ب
پنج و رب رسیدیم زاهدان.
شهری که انتظار داشتم اصن شبیه ایران نباشد و شباهت به هند و پاکستان و ... داشته باشد.
ولی دیدم ن ... همون ایران خودمانه.
به محض پیاده شدن از اتوبوسی که نزدیک ۱۵ ساعت توش بودیم ، ماشین های شخصی داد میزدن زابل ! هامون ! هیرمند !.
مقصد ما زاهدان نبود.
مقصدمان نوکِ شرقی ایران بود. زابل!
تاکسی ها میگفتند تا زابل ۱۵۰ بعضی ها میگفتند ۱۸۰. ولی خب ... ما آخوند ها بی تخفیف از جایی نمیرویم.
با ۱۲۰ تومان راضی اش کردیم و من و رفیقم سوارِ پژویِ پیرمردِ سیستانیِ شیعه شدیم.
دو نفر دیگر جا داشت. اندکی ایستادیم تا مسافر گیرش بیاید ، حدود یک و نیم ساعت!
در فاصله ی این یک و نیم ساعت ، من که قند وجودم افتاده بود و از عطش داشتم شهید میشدم ، از رفیقم خواهش کردم برام یک لیمونادِ تگریِ شیشه ای گیر بیاورد .
وقتی رفت و برگشت با تعجب گفت که میدونی تو سوپری چی بود ؟؟؟!😳 گفتم بسم الله ! جنِّ پلاستیکی میفروختن؟ گفت ن بابا ، ناس میفروختن! ( حضراتی که چشم و گوش باز اند میدانند که ناس یه مدل مواد مخدره که دُزش متوسطه و ....) آره خلاصه ... گفتم اخوی عادیه. اینجا به جا سیگار از اینا میدن.
خلاصه که بنده ی خدا راننده هم دو مسافر گیر آورد و راهی زابلستان شدیم ... .
#سفرنامه_۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اینجوری افطاری ندید به کسی‼️
نتیجه ی آن تحقیر فقرا است.
🔰 استاد رحیم پور ازغدی
هدایت شده از حکمش چیه؟
💠حکم غلط خواندن قرآن كريم در حال روزه
💬 آیا کسی که قرآن کریم را غلط میخواند یا بعضی کلمات آن را اشتباه
تلفظ می کند، جایز است در حال روزه قرآن بخواند؟
🔹آیت الله خامنه ای: اگر غلط خواندن موجب تغییر معنا شود و آن معنای غلط را بخواهد به خدا و رسول را نسبت دهد حرام است و موجب بطلان روزه میشود.
🔹آیت الله سیستانی: بله، میتواند بدون آنکه قصد حکایت از قرآن مُنزّل را داشته باشد قرآن بخواند و در این صورت روخوانی یا از حفظ خواندن قرآن، هرچند بعضی کلمات را اشتباه بگوید موجب بطلان روزه نمیشود.
🔹آیت الله مکارم شیرازی: هرگاه قرآن را عمداً غلط بخواند و آن را به عنوان کلام خدا به خدا
نسبت دهد روزه او باطل میشود.
🔹آیت الله شبیری زنجانی: غلط خواندن قرآن، اگر عمدی نباشد، روزه را باطل نمی کند.
📚 رهیافت ۶، احکام روزه، انتشارات آستان قدس رضوی.
⚜️ @Ahkaam ⚜️
میگفت :
ما کسی رو به دست نمیاریم که کنترل کنیم، محدود کنیم...
ازادیش رو بگیریم و عذابش بدیم
ماانتخاب میکنیم پرِ پرواز چه کسی باشیم تا کنار هم رشد کنیم...
بزرگ بشیم و بالا بریم.
اسمِ رنج و عذاب دادن به هم رو عشق نزارید.
دوست داشتن واقعی در توانمند کردن همدیگه، ایجادِ احساس امنیت و ارامش تعریف میشه... .
هدایت شده از حکمش چیه؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مسواک_زدن_روزهدار
❓بعد از خوردن سحری و قبل از اذان صبح، حتماً باید مسواک بزنیم؟
❓آیا میشه در طول روز از مسواک یا نخ دندون استفاده کرد؟
❓اگه غذایی رو که لای دندون مونده، قورت بدیم، روزه باطل میشه؟
⭕️ نکته: کسی که یقین داره که اگه مسواک بزنه، آب یا خمیردندون پایین میره، نباید مسواک بزنه و اگه زد، روزهش باطله؛ ولو چیزی پایین نره.
⭕️ نکته: درصورتیکه یقین داریم غذای بین دندون در طول روز فرو میره و روزه باطل میشه، مسواکزدن واجبه؛ ولی اگه احتمال بده که پایین میره، واجب نیست.
⚜️ @Ahkaam ⚜️
هدایت شده از کانال حسین دارابی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما دوتا
ماجرای رفتارهای ما و اجتماع
با تشکر از همایون شجریان 😂😂😂
#سیدکمیل
به کانال کمیل بپیوندید
┏━━ °•🖌•°━━┓
@chanel_komeil
┗━━ °•🖌•°━━┛
هر وقت کسی شما را اذیت کرد
و ناراحت شدید به کسی نگویید ،
فقط (استغفار)کنید؛ هم برای
خودتان و هم برای کسی که
شما را اذیت کرده است
بگو: بیچاره کار بدی کرده است.
اگر فهم داشت نمی کرد.
وقتی استغفار می کنی خداوند
دوست دارد.
قلبت باز می شود.
این قلب یک جوری است که،
اگر کسی به او خوبی کند
و از او تشکر نکند ناراحت می شود.
اگر کسی هم اذیتش کرد
ناراحت می شود.
در این جا باید استغفار کرد
تا قلب
انسان باز شود. آن وقت می بینی
که چقدر بزرگ شده ای.
اگر دو مرتبه این کار را کردی
دیگر غم نمی تواند شما را بگیرد.
چون راهش را بلد هستی!
[میرزا اسماعیل دولابی(ره)]
🔹️كسى كه مىخواهد سحر برخیزد و با خدا مناجات كند اما عادت به گناه دارد،
این دو با هم نمىسازد.
🔹️[چنین شخصی] باید بکوشد تا: آن عادت گناهش را ترك کرده و خودش را از دام شیطان رها كند.دلبستگى به شیطان با دلبستگى به خدا یك جا جمع نمىشود.
۱۳۸۱/۰۵/۱۵
آیت الله مصباح یزدی رحمة الله علیه
هدایت شده از • تَــــࢪنّـمـــــــات • 🌿|•°
به شب هایی نزدیک
می شویم که زهرایش،
طاقت غربت امامحاکمش
را نداشت و خودشعهدحیدر
را امضا کرد ..
جهاد حتی شهادة ..
حریمخصوصےیکسرباز 🌿
ایمان با عمل تعریف شده . مؤمن یعنی کسی که اهل عمل است - !
عمل کنید - اطاعت کنید - تکالیف خود را انجام دهید
عالِم اسلامی رهبانیت ندارد - فرار ندارد
رحمتِ خدا شامل کسانی است که اهل عمل هستند ، اهل اطاعت هستند .
عمل صالح کنید !
نباید از عمل غافل بود و به سخن گفتن و دلِ خوش داشتنِ خود بسنده کرد .
این شایسته است که انسان در راهش کوشش کند .
پ.ن:
رهبانیت در دین مسیح است.
رهبانیت یعنی از مردم دوری کردن و خودسازی ، بدون توجه به مردم.
هدایت شده از حریمخصوصےیکسرباز 🌿
تبلیغات باطل در جامعه ، قدرت آن را دارد که جای حق و باطل را عوض کند!
از نتایج تبلیغات باطل ، و عوض شدن جای هر دو ، این است که الان شلوار پاره مد شده!!!
ولی قبلا زشت بود.
دو فقیر جلوی در کاخ سلطان محمود گدایی میکردند؛ یکی چاپلوس و دیگری ساکت بود. گاهی چاپلوس به فقیر ساکت میگفت خاک بر سرت امروز هیچی گیرت نیومد؛ خب خدا زبون بهت داده یه چیزی بگو! فقیر ساکت هم دائم میگفت کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه ؟! روزی اطرافیان سلطان محمود به ایشان گفتند سلطان محمود شما دو فقیر را بز سر کاخ دیدید؟ گفت بله یکیشون خیلی چاپلوسه و اون یکی ساکت. گفتند اون که ساکته میدونین چی میگه؟! گفت نه؛ گفتند میگه کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه! سلطان محمود گفت سر یک مرغ را ببرید و داخلش را خالی کنید و الماسی گرانقیمت داخل آن بذارید و به فقیر چاپلوس بدید تا دیگری بفهمد سلطان محمود خر کیه!!! از قضا وزیر همان روز بوقلمونی را برای چاپلوس فرستاده و او خورده بود و وقتی مرغ سلطان محمود را برایش بردند او سیر بود؛ به همین دلیل از فقیر ساکت پرسید تو امروز چه قدر کار کردی؟ گفت ۳سکه گفت این مرغ رابگیر و ۳سکه را به من بده گفت نه نمیخوام؛ گفت ۱سکه؟ گفت نمیخوام؛گفت بیا اصلا مجانی برای تو باشد. فقیر ساکت آن را گرفت و مشغول به خوردن بود که الماس را در درون آن دید. روز بعد هنگامی که سلطان محمود وارد کاخ میشد فقیر چاپلوس را آنجا دید و به او گفت تو که هنوز اینجا گدایی میکنی! رفیقت کجاست؟ گفت امروز نیامده! سلطان محمود گفت: من دیروز برای تو تحفهای فرستادم؛ فقیر گفت دست شما درد نکنه اما وزیر زودتر برای من بوقلمونی فرستاد و من سیر بودم و آن مرغ را به رفیقم دادم. سلطان محمود دستور داد فقیر چاپلوس را به داخل کاخ بیاورید و با طناب ببندند! سلطان محمود گفت من میگم کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه! تو هم تکرار کن! فقیر چاپلوس میترسید بگوید و چیزی نمیگفت؛ سلطان محمود گفت اگر نگویی دستور میدهم بزننت! خلاصه سلطان محمود و فقیر با هم این جمله را تکرار می کردند: کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه؟!
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/12973
اینو که میخونم حرص میخورم از دست مذهبی های خشکِ احمق
شما هم یکم حرص بخورید
سنِ انسان به سال هایی که از عمرش میگذره نیست ، به مقدار نزدیک شدن به کمالش است.
ممکنه در ده سال ، یک سال بزرگ بشی و ممکنه تو یک سال ده سال بزرگ بشی
اصلِش به کمال رسیدنه ، نه به کهول رسیدن!
این جمله ی خفن یادتان باشد!
لا تشعر قلبک الهمّش علی مافات فیشغلک عن الاستعداد عمّا هواتٍ
غصه های گذشته را بر قلب خود باز نکن، زیرا تو را از آینده و آماده شدن برای زندگی نو مشغول می سازد.
-امیرالمومنینعلی؏
غرر الحکم، صفحه 321
حریمخصوصےیکسرباز 🌿
پنج و رب رسیدیم زاهدان. شهری که انتظار داشتم اصن شبیه ایران نباشد و شباهت به هند و پاکستان و ... داش
بعد از ورود به زابل ، دنبال حوزه ی علمیه اش میگشتیم.
با دو تا سوال به مدرسه ی علمیه ی امام صادق علیه السلام رسیدیم.
مدرسه ای جذاب ، با طلبه هایی اهل حال !.
اندکی بیهوش افتادیم زمین و بعد از اینکه جان گرفتیم ، راهی نماز جمعه شدیم.
بگذارید اول کاری راستش را بگویم :
مردم سیستان و بلوچستان را برای ما مردمی خشک و عبوس و اینجور چیزا تعریف کرده اند. ولی به جان خودم اصلا همچین چیزی نیست! شخصیتشان افرادی آرام و جان گرم اند.
مهربان و سخاوتمند.!
نماز جمعه ای گرم داشتند، با امام جمعه ای بصیر و شجاع! آن چنان عبدالحمید را کوبید که من هر لحظه منتظر شهادت بودم و آماده ی حمله ی انتحاری!.
کاش بقیه ی امام جمعه ها شجاعت و مردمداری را از ایشان یاد میگرفتند.
بعد از نماز جمعه ، از آنجایی که تشنگی داشت جانم را سرقت میکرد، از یه سوپری آب معدنی کوچولویی گرفتیم و در حوزه مثلِ زندان آزاد شده ها شروع کردم خوردن.
جان تازه ای گرفتیم و منتظر بودیم که راهی مناطقِ تبلیغی شویم ... .
#سفرنامه_۲