حریمخصوصےیکسرباز 🌿
____
الحمدلله!
بلاخره قم،یک #بارانِ نیمه درست و حسابی
به خود دید. آخرین اخباری که از شهرخودمان
گرفتم ، این بوده که دارد در ضرباتِ بارش
رحمت اللهی ، #کبود میشود. اما خب... باز
هم الحمدلله...
باران ، روشن کننده ی دل است ، از بین برندهٔ
آلودگی های ظاهر و چرک روی زمین است .
آدم دوست دارد تختِ تخت،روی تخت ، لش
کند و بخوابد . با اینکه علم اندوزی ، از صفات
خیلی خیلی خوب است، اما خدایی نمیشد
نخوابید و قیدِ کلاسِ عصر را نزد!
ولی انصافا جبران میکنیم ان شا الله.🤝
گفتم باران
دلم رفت سمتِ بارانی که از وقتی خودم را
شناختم،دنبالش بودم.اشتیاق برای دیدنش
داشتم ... خاطرات آنانی که او را دیده بودند
را میخواندم و از ته دل آه میکشیدم...!
یادم است اوایل راهنماییبودم، وقتی معلم
کاغذِ انشا را جلویمان گذاشت ، موضوع باران
بود. هرکسی چیزی مینوشت از زیبایی های
باران ، اما من همه ی زیبایی های آن را در
یک باران دیدم!
شروع کردم و از #مهدیِفاطمه نوشتم ...
برای من ، او باران بود!
باران را دوست داشتم و دوست دارم. خودم
را ، زیر قطرات آن قرار دادم و واردِ سرباز خانه
شدم . سرباز خانه ای که برای او سرباز رشد
میداد! سرباز تربیت میکرد!
حوزه!
حرفایِ یه #طلبه_دهه_هشتادی :
@sarbaz_khane🌷