❤️علی دوست داشت کارهای خوبش پنهان بماند ❤️
🍃رفته بودیم اردو مشهد، من فقط تونسته بودم هزینه اردو رو فراهم کنم.
🍃یه روز بچه ها برای خرید سوغاتی به بازار رفتن.
🍃علی آقا گفت : نمیری بازار ❓
گفتم : من فقط تونستم هزینه اردو رو فراهم کنم
گفت : باشه و رفت
بعد اومد و گفت : من میخوام برم بازار بیا با هم بریم 😍
🍃رفتیم و علی آقا کلی سوغاتی خرید و برگشتیم حسینیه 📿
وقتی رسیدم خونه در ساکمو باز کردم 👀 دیدم تمام اون سوغاتی ها 🛍 تو ساک منه،
و حتی به روی من نیاورده بود 😢
[🌱کتاب نای سوخته، ص ١٠۶🌱]
#شهید_علی_خلیلی
#ماه_رجب
#کتاب
┄┅┄┅ ~°~°~ ┅┄┅┄
@sarbazsho