✅#سیره_امام (ره)
🌀 به روایت: حجت الاسلام محمدرضا ناصری
🪷 روش امام با دیگران تفاوت داشت => روش دیگران این بود که هر چه کسی به آنها نزدیک تر بود، به او بیشتر توجه می کردند 😉 اما امام به هرکس که به ایشان نزدیکتر بود، کمتر توجه می کردند 😬
حتی اگر در مجلس طلبه ای عادی می آمد، امام برایش احترام بیشتری قائل می شدند اما اگر مثلاً فرزندشان می آمد یا یکی از ما می آمدیم که خیلی به ایشان نزدیک بودیم، طوری رفتار نمی کردند که ما احساس کنیم به ایشان نزدیکیم و در ما توقع ایجاد شود. 🙌🏻
ایشان سعی می کردند در ما روحیۀ اخلاص 🌊 ایجاد شود.
📚 برداشت هایی از سیرهٔ امام خمینی (ره) / ج ۳ / ص ۲۱۳
https://eitaa.com/sarbazan_sardar_soleymani
✅#سیره_امام (ره)
🌀به روایت: زهرا مصطفوی
یک روز مادرم مهمان داشتند. مهمان حالا یا سرزده آمده بود و یا ... بالاخره کارها درست و آماده نبودند. یادم است خانم با دستپاچگی می خواستند شیرینی 🥧 و میوه ای 🍏 جورکنند. آقا گفتند: «نه، شما بروید، شما بروید پیش مهمان ها» و پشت سر آن هم به طرف سماور رفتند. آن موقع سماور ذغالی بود و خیلی هم سخت می گرفت. آقا انقدر سماور را تکان دادند تا بگیرد و چایی جور کردند و تشریفات چیدند و نگذاشتند خانم، مهمان ها را تنها بگذارند و بیایند اتاق دیگر کار کنند. ☺️
📚 برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره) / ج ۱ / ص ۶۳
https://eitaa.com/sarbazan_sardar_soleymani
✅#سیره_امام (ره)
🌀به روایت: حجت الاسلام فرقانی
در نجف که بودیم، یک روز امام سرما 🤧 خورده بودند. دکتر آمد و ایشان را معاینه کرد و به من گفت: دو کیلو لیمو 🍋 برای امام بخرید. من هم رفتم و فراهم کردم. قیمت آن هم ارزان بود، کیلویی پنجاه فلس. وقتی برگشتیم امام فرمودند: «میوه خریدی؟» گفتم: «بله، دو کیلو خریده ام.»
فرمودند: «من گفتم یک کیلو»
عرض کردم: «آقا شما سرماخوردگی تان طول می کشد، یک کیلو که چیزی نمی شود.»
فرمودند: «نخیر، یک کیلو را برگردان.»
گفتم: «آقا! من صندوق های آن بندۀ خدا را به اسم شما به هم ریختم و او هیچ چیزی نگفت. حالا اگر برگردانم عصبانی 🤨 می شود.»
فرمودند: «باید برگردانی.» گفتم: چشم
📚 برداشت هایی از سیرهٔ امام خمینی (ره) / ج ۲ / ص ۸۶
https://eitaa.com/sarbazan_sardar_soleymani
☑️#سیره_امام (ره)
🌀 به روایت: حجت الاسلام شاه آبادی
در تمام مدتی که امام در نجف تشریف داشتند، من برنامه ای منظم 🪴 و معین را از ایشان دیدم. مثلاً ساعت خواندن نماز 🤲🏻 و تشرف به حرمِ ایشان بسیار دقیق بود و دقیقه ای پس و پیش نمی شد. در حرم یک زیارت امین الله از روبرو می خواندند. سلام بالا سر به حضرت سیدالشهداء (ع) می دادند و برمی گشتند و می نشستند و زیارت جامعۀ کبیره و دو رکعت نماز می خواندند. این برنامه تا زمانی که ایشان در نجف تشریف داشتند ادامه داشت.
هرگز ندیدم امام بگویند که مثلاً امشب مهمان می آید و من نیستم و یا مثلاً جواب استفتائات مانده است و از این دست... همهٔ کارهای ایشان در ساعت مقرر و مخصوص به خود انجام می شد و من هیچکس را ندیدم که مانند امام بتواند با این نظم و دقت زندگی کند. خود امام در این باره می فرمودند: هر چه هست، از اهل بیت علیهمالسلام است. 😇
📚 برداشت هایی از سیره امام خمینی (ره) / ج ۳ / ص ۱۹
https://eitaa.com/sarbazan_sardar_soleymani
☑️#سیره_امام (ره)
🌀 به روایت: خانم مرضیه حدیدچی (دباغ)
در همان ایامی که در فرانسه🗼بودیم، روزی خانم به منزل یکی از فامیل هایشان به مهمانی رفتند اما موقع برگشتن، دو ساعت ✌️🏻از وقتی که به حضرت امام گفته بودند که برمیگردند، دیرتر شده بود و هنوز برنگشته بودند.
امام که همۀ کارهایشان را با ساعت ⏰ و دقیقه تنظیم می کردند، سه بار از اتاق به آشپزخانه آمدند و پرسیدند: «خانم نیامدند؟» دفعۀ سوم فرمودند: «نگران شده ام 🥺، شما نمی توانید وسیله ای پیدا کنید که تماس بگیریم؟» تا اینکه خانم تشریف آوردند اما وقتی خانم آمدند با یک محبت خاصی ☺️ روبروی خانم نشستند و فقط گفتند: «مرا دل نگران کردی»!
📚 برداشت هایی از سیره امام خمینی (ره) / ج ۱ / ص ۷۰
https://eitaa.com/sarbazan_sardar_soleymani
✅#سیره_امام (ره)
🌀 به روایت: خانم زهرا مصطفوی
امام وقتی که از حسینیه به اتاقشان می آیند قبایشان جداست، عمامه شان جداست☝️🏻. اگر سه چهار بار حسینیه بیایند با آن لباس در اتاق نمی نشینند 🚫 بلکه لباس هایشان را در می آورند و تا می کنند، عمامه را رویش می گذارند، یک پارچه سفیدی رویش می کشند و می نشینند 👏🏻. دو مرتبه وقتی به ایشان می گویند: "آقا جمعیت هست بفرمایید" باز بلند می شوند، لباس ها را در می آورند، آنها را می پوشند و می روند؛ یعنی خیلی دقت دارند در اینکه هر چیزی جای خودش باشد. 😊
📚 برداشت هایی از سیرهٔ امام خمینی (ره) / ج ۲ / ص ۱۵۶
https://eitaa.com/sarbazan_sardar_soleymani
✅#سیره_امام (ره)
🌀 به روایت: آیت الله جعفر سبحانی
به نظرم شاید آنچه که از تمام صفات امام برجسته تر بود، دوری ایشان از هر نوع ریاکاری 🎭 و عوام فریبی و تظاهر بود.
امام لباس تمیز ☘ می پوشیدند. من یکبار نیز به خاطر ندارم که بر لباس ایشان کوچکترین لکه یا کثیفی 💥دیده باشم.
امام مقید بودند که کفش تمیز و جوراب مرتبی بپوشند. عمامه خود را مرتب و حتی گاه و بیگاه پیراهن خود را لاجورد بزنند.
خلاصه آنکه در جامعه به صورت یک انسان پاک و منزه ظاهر می شدند. 😌
📝 برداشت هایی از سیره امام خمینی (ره) / ج ۲ / ص ۱۵۳
https://eitaa.com/sarbazan_sardar_soleymani
✅#سیره_امام (ره)
🌀 به روایت: فریده مصطفوی
امام نظم خاصی داشتند. کارهایشان در ساعت هایی معین انجام می شد یعنی خیلی دقیق بودند که در ساعت معین غذا 🍞🥚بخورند، در ساعت معین بخوابند 💤 و راس ساعتی خاص بلند بشوند.
اگر کاری داشتند یا با کسی قرار می گذاشتند، از آن هیچ عدول نمی کردند 🙌🏻. یک راز موفقیت امام در این بود که در همۀ امور، نظم داشتند و از جوانی به نظافت و منظم بودن معروف بودند. آنقدر دقیق و منظم بودند که واقعاً وقتی بنا بود ساعت معینی برای ناهار بیایند، اگر پنج دقیقه دیر می شد همۀ اهل خانه نگران می شدند که آقا چرا چند دقیقه دیر کرده اند 😟. یعنی همه بی اختیار به سوی اتاق آقا کشیده می شدیم و می دیدیم مثلاً حاج احمد آقا رسیده و سوالی از ایشان کرده و این باعث شده که آقا دیر برسند.
📚 برداشت هایی از سیره امام خمینی (ره) / ج ۲ / ص ۶
https://eitaa.com/sarbazan_sardar_soleymani
☑️#سیره_امام (ره)
در پاریس برای خرید به بازار رفتم 🛒 و دیدم که آن روز پرتقال 🍊 از همیشه ارزان تر است.
تصمیم گرفتم برای چند روز پرتقال ارزان تهیه کنم
هنگامی که فهرست را خدمت امام خمینی (ره) دادم، پرسیدند: این همه پرتقال را برای چه خریده اید؟ 🙁
عرض کردم: ارزان بود، خواستم برای چند روزی داشته باشیم.
فرمودند: می روید و اضافه را پس می دهید، ما اینقدر پرتقال نیاز نداریم ⛔️شما با این کار ۲ گناه کردید:
یکی اینکه چیزی را که نیاز نداشتیم خریدید، دیگر اینکه عده ای را از خریدن پرتقال ارزان محروم کردید
عرض کردم: اینجا کارها با کامپیوتر 💻 انجام می شود و پس گرفتن جنس خیلی دشوار است 😰
فرمودند: پس پرتقال ها را پوست می گیرید و پرپر می کنید و شب موقعی که مردم برای نماز می آیند، تعارف می کنید تا همه بخورند. شاید به این نحو خدا از سر تقصیرات شما بگذرد!
https://eitaa.com/sarbazan_sardar_soleymani
☑️#سیره_امام (ره)
امام و روحیۀ اخلاص
🌀 به روایت: حجت الاسلام محمدرضا ناصری
روش امام با دیگران تفاوت داشت. روش دیگران این بود که هر چه کسی به آنها نزدیکتر بود، به او بیشتر توجه می کردند. اما امام به هر کس که به ایشان نزدیکتر بود، کمتر توجه می کردند
حتی اگر در مجلس طلبه ای عادی می آمد، امام برایش احترام بیشتری قائل می شدند، اما اگر مثلاً فرزندشان می آمد یا یکی از ما می آمدیم که خیلی به ایشان نزدیک بودیم، طوری رفتار نمی کردند که ما احساس کنیم به ایشان نزدیکیم و در ما توقع ایجاد شود.
ایشان سعی می کردند در ما روحیۀ اخلاص ایجاد شود.
📚 برداشت هایی از سیره امام خمینی (ره) / ج ۳ / ص ۲۱۳
https://eitaa.com/sarbazan_sardar_soleymani
✅#سیره_امام (ره)
امام به خدمتکار منزلشان به نام سیدمرتضی می گویند: «شنیده ام که وقتی در صف نان 🍞 می ایستی می گویند این خدمتکار آقاست و تو را جلو می برند و بی نوبت نان می دهند، این کار را نکن، تو هم مانند سایر مردم در صف بایست، خوب نیست که از این خانه کسی برای خرید بیرون رود و بی نوبت خرید کند»
https://eitaa.com/sarbazan_sardar_soleymani
✅#سیره_امام (ره)
امام یکهو از جایش بلند شد، همه تعجب کردند!
در یکی از این دیدارها بود که تا امام خمینی آمد توی اتاق و روی صندلی نشست، شهید حسن باقری اجازه خواست با دوربینی که خودش آورده بود، دو سه عکس یادگاری بگیرد.
امام گفت: «چه ایرادی داره پسرم؟!»
یکی از محافظ ها که اشاره کرد فلش دوربین 📸 برای چشم امام خوب نیست، حسن لامپ اتاق را روشن کرد تا عکس ها خراب نشود.
زود سه چهار عکس پشت سر هم گرفت و نشست روی زمین. سکوت بر اتاق حاکم شد. آقای محسن رضایی آماده ارائهٔ گزارش بود که امام از روی صندلی بلند شد. همه همراه او بلند شدند و با تعجب به هم نگاه کردند.
امام از کنار فرماندهان رد شد و رفت طرف کلید برق و چراغ را خاموش کرد. در آن وقتِ روز نیازی به لامپ نبود، اما برای همه مان جالب بود که چرا هیچکس به این قضیه توجه نداشت
جالب تر آن که چرا امام به کسی دستور نداد چراغ ها را خاموش کند و خودش شخصا بلند شد و کلید را زد.
https://eitaa.com/sarbazan_sardar_soleymani