eitaa logo
سربازان‌سردار‌سلیمانی🇮🇷
593 دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
697 ویدیو
69 فایل
📞 لینک ناشناس👀 https://harfeto.timefriend.net/17150008375787 ❤️‍🩹سخنان شما✉️ @sokhanan_shoma 🔍 شرایط ما🗒 لطفا برای انجام تبادل، شرایط رو حتما بخونید🤍 @Shart_Ha_moon 💫خادم ( @EFBA1385 ) در صورت تمایل با ذکر صلوات خارج شوید📿🪴
مشاهده در ایتا
دانلود
☑️ ⭐️ 🥀🕊 شهید محمدرضا دهقان امیری از هیچکس چیزی به دل نمیگرفت، بدی دیگران رو فراموش میکرد و در مقابل، خوبیهاشون رو به خاطر میسپرد. وقتی یکی با رهبر🧡 یا سپاه مخالف بود ، اصلا سکوت نمیکرد ولی طوری با زبان و بیانش برخورد و بحث میکرد که طرف مقابل تاثیر منفی نگیره و خودش هم جبههٔ خیلی معترض نمیگرفت. خادم الشهدا بود... ترک محرمات و انجام واجبات؛ روی این موضوع با هیچکس شوخی نداشت. خیلی با معرفت بود، هر جای زیارتی هم که میرفت پیام میداد و یاد میکرد. تا جایی که میشد حرفش رو میزد. خیلی رک بود و با کسی رودربایستی نداشت. به زندگی و زندگی کردن خیلی امیدوار بود و لذت بردن از زندگی رو دوست داشت ولی اصلا از یاد مرگ غافل نبود. عاشق و سینه سوختهٔ حضرت زینب س بود و برای ظهور آقا صاحب الزمان (عج) عمل رو انتخاب کرد، تا حرف... و آخر هم زیر پرچم بی‌بی ماند و شد یکی از علمداران ظهور https://eitaa.com/sarbazan_sardar_soleymani
☑️ 🌨⚡️ 🥀🕊 شهید علی اکبر رحمانیان تازه از مدرسه برگشته بود آمد پیش من و گفت: مادر! اگه یه چیزی بخوام برام میخری؟ با خودم گفتم حتماً دستِ دوستانش یک چیزی، خوراکی ای دیده دلش کشیده گفتم: بگو مادر چرا نخرم؟ گفت: کتاب نهج البلاغه میخوام آن موقع (دوران طاغوت) کم کسی پیدا می شد اهل قرآن و نماز باشد، چه برسد به نهج البلاغه! هر طوری بود بعد از چند روز، مقداری پول جور کردم و به او دادم وقتی از مدرسه آمد دیدم در پوست خودش نمی گنجد 😇؛ کتاب بزرگی دستش بود فکر نمی کردم برای خواندنش وقت بگذارد، اما از آن روز به بعد همیشه همراهش بود، حتی در جنگ. https://eitaa.com/sarbazan_sardar_soleymani
☑️ ⭐️ 🥀🕊 شهید صادق عدالت اکبری 🎤به روایت: مادر شهید پدرش متوجه می شود که صادق و دوستانش تیمی را تشکيل داده اند و با مبالغ ناچیز خوار و بار تهیه می کنند و شبانه به حاشیه نشینان شهر آذوقه می رساندند. این کار نشان از آن داشت که واقعاً به درس هایی که از امام علی (ع) گرفته بودند عمل می کردند آنطور نبود که بشنود و عمل نکند ولادت: ۱۳۶۷/۲/۲ شهادت: ۱۳۹۵/۲/۴ _ حلب سوریه https://eitaa.com/sarbazan_sardar_soleymani
☑️ 🌨⚡️ 🥀🕊 شهید حاج کاظم نجفی رستگار وقت ناهار رفتم پشت یه تپه با تعجب دیدم کاظم روی خاک نشسته و لبه‌ های نون رو از روی زمین برمیداره، تمیز میکنه و میخوره. انقدر ناراحت شدم که به جای سلام گفتم: داداش! تو فرمانده تیپ هستی، این کارا چیه؟! مگه غذا نیست؟! خودم دیدم دارن غذا پخش میکنن 🚨کاظم گفت: اون غذا مال بسیجیاست. این نونا رو مردم با زحمت از خرج زندگیشون زدن و فرستادن. درست نیست اسراف کنیم ✋🏻 https://eitaa.com/sarbazan_sardar_soleymani
☑️ 🌨⚡️ 🥀🕊 شهید ابراهیم هادی ابراهیم با افراد مختلفی رفاقت میکرد، اگر می دید رگه های انسانیت در وجود آن فرد هست، ادامه می داد اگه نه ارتباطش را قطع می کرد. ویژگی های مثبت افراد را می دید. اگر با شخصی دوست می شد و دیگران اعتراض می کردند، نقاط مثبت رفتاری شخص مقابل را مطرح می کرد و نقاط ضعف او را مطرح نمی کرد. ابراهیم به دستور اهل بیت عمل می کرد که می فرمایند: مردم را به سوی خدا دعوت کنید با وسیله ای غیر از زبان 📚 سلام بر ابراهیم ۲ https://eitaa.com/sarbazan_sardar_soleymani
☑️ 🌨⚡️ 🥀🕊 شهید محمد بروجردی ده سال با محمد زندگی کردم هیچوقت یاد ندارم بی وضو باشه به نماز اول وقت فوق العاده اهمیت می داد مسافرت که می رفتیم تا صدای اذان رو می شنید، توی بیابون هم بود می ایستاد. بارها بهش می گفتم: مقصد که نزدیکه نمازتون رو شکسته نخونین، بذارین برسیم خونه، نمازتون رو کامل و با خیال راحت بخونین. ولی محمد می گفت: شاید توی همین راه کوتاه، عمرمون تموم شد و به خونه نرسیدیم؛ الان میخونم تا تکلیفم رو انجام داده باشم؛ اگه رسیدیم خونه، کامل هم میخونم! 📚 مسیح کردستان https://eitaa.com/sarbazan_sardar_soleymani
☑️ ☑️ 🥀🕊 شهید حمید ایرانمنش من و حمید به کمترین چیزها راضی بودیم؛ به همین خاطر بود که خریدمان، از یک دست آینه و شمعدان و حلقه ازدواج بالاتر نرفت! برای مراسم پیشنهاد کردم، غذا طبق رسم معمول تهیه شود که به شدت مخالفت کرد! گفت: «کیو گول می زنیم؟ خودمون یا بقیه رو؟ اگر قراره مجلسمون رو این طوری بگیریم، پس چرا خریدمون رو اونقدر ساده گرفتیم؟! مطمئن باش این جور بریز و بپاش ها اسرافه و خدا راضی نیست. تو هم از من نخواه که برخلاف خواست خدا عمل کنم.» با این که برای مراسم، استاندار، حاکم شرع و جمعی از متمولین کرمان آمده بودند، نظرش تغییری نکرد و همان شام ساده ای که تهیه شده بود را بهشان داد! حمید می گفت: «شجاعت فقط توی جنگیدن و این چیزها نیست؛ شجاعت یعنی همین که بتونی کار درستی رو که خلاف رسم و رسومه، انجام بدی.» https://eitaa.com/sarbazan_sardar_soleymani
☑️ ⭐️ 🥀🕊 شهید سید رضا طاهر 🎤به روایت: همسر شهید نهی از منکر به سبک شهدا آقا رضا از غیبت کردن بیزار بود. اگه تو جمعی نشسته بودیم و حس میکرد داره غیبت از کسی میشه، سعی می کرد با لحن شوخی بحث رو عوض کنه. معمولا جمله ای که استفاده میکرد این بود: «برنج طارم کیلویی چنده؟» کم کم همه متوجه منظور آقا رضا میشدن و بحث کاملا عوض میشد. این جمله شده یک یادگاری خیلی خوب از آقا رضا 😊 ایشون خیلی خوب میتونست نهی از منکر کنه. https://eitaa.com/sarbazan_sardar_soleymani
☑️ 🌨⚡️ 🥀🕊 شهید ابراهیم هادی وقتی جوانی را به جرم فروختن نوار غیر مجاز ⛔️ به کمیته آوردند و نوارهایش را از بین بردند ابراهیم دلش برای آن جوان سوخت. به مقدار قیمت نوارهایش به پسرک پول داد تا کاسبی جدیدی را برای خود راه بیندازد. این گونه، هم مال حلال به دست می آورد، هم صدای حرام و مبتذل نمی فروخت. او یاد داد که باید این گونه با گناه مبارزه کرد. هم حرام را از بین برد هم شخص را بیکار نکرد. https://eitaa.com/sarbazan_sardar_soleymani
☑️ 🌨⚡️ 🥀🕊 شهید محمد بروجردی این آخریا، انگار منتظر شهادت باشه، عجیب مصمم بود که نمازش رو اول وقت بخونه. از ارومیه میومدیم سمت مهاباد. یهو گفت: بزن بغل گفتم: چی شده؟ گفت: وقت نمازه. گفتم: این جا وسط جاده امنیت نداره. اگه صبر کنی، یک ربع دیگه میرسیم، باهم میخونیم. گفت: همین جا وایسا نماز اول وقت بخونیم. اگه هم قراره توی نماز کشته بشیم، دیگه چی از این بالاتر؟ 📚 یادگاران / ج ۱۲ / ص ۸۵ https://eitaa.com/sarbazan_sardar_soleymani
☑️ ⭐️ 🥀🕊 شهید حاج رضا ملایی پیاده‌روی را چندین سال بود که انجام می داد. حتی کاروان های زیارتی ترتیب می داد و کسانی هم که بی بضاعت بودند را با هزینه شخصی خودش به زیارت می برد. شهادت طلبی، شجاعت، ایثار و خدا ترسی حاج رضا زبانزد خاص و عام بود. طوری که در زمان جنگ همیشه در خودش آمادگی شهادت را حفظ کرده بود. از دهه شصت تا قبل از شهادتش مراسم غسل و کفن و دفن اموات را فی سبیل الله انجام می‌داد 🦋 شهادت: اربعین ۹۴ https://eitaa.com/sarbazan_sardar_soleymani
☑️ سید شهیدان اهل قلم 🖌 🥀🕊 شهید سید مرتضی آوینی خرید عروسی همسرش فقط لباس بود. زمان ما هم مثل همیشه، رسم و رسوم ازدواج زیاد بود. ریخت و پاش هم بیداد می کرد ولی ما از همان اول ساده شروع کردیم؛ خریدمان یک بلوز و دامن برای من بود و یک کت و شلوار برای مرتضی. چیز دیگری را لازم نمی دانستیم. به حرف و حدیث ها و رسم و رسوم هم کاری نداشتیم. خودمان برای زندگی مان تصمیم می گرفتیم. همین ها بود که زندگی مان را زیباتر می کرد https://eitaa.com/sarbazan_sardar_soleymani