#تجربه_من ۴۹۳ #فرزندآوری #مادری #زایمان_طبیعی_بعد_از_سزارین سال دوم ارشدم ازدواج کردم، با اینکه برای قبول شدن تو امتحان فوق لیسانس اونم دانشگاه تهران، خیلی زحمت کشیدم و علاقه شدیدی به ادامه تحصیل داشتم ولی بعد از ازدواج حس کردم سنگرم تغییر کرده، تا اون موقع سنگرم درس و دانشگاه بوده و از الان به بعد سنگرم خانوادس... سال دوم رو تموم کردم و با کمک همسرم پایان نامه رو در همان ترم چهارم دفاع کردم. اساتید اصرار به ادامه تحصیل داشتن ولی من با توجه به تغییر شرایطم، تصمیمم برای ادامه تحصیل رو عقب انداختم. سال ۹۰ ازدواج کردیم و در سال ۹۳ خدا به ما یه دختر زیبا داد. من چون همیشه دوست داشتم و اعتقادم این بود که باید همبازی بچه ام رو خودم تربیت کرده باشم، زود تصمیم به آوردن فرزند دوم کردم و دخترم ۱۱ ماهه بود که دوقلوهام رو باردار شدم. یه دختر و یک پسر بسیار شیطون و بلا در سال ۹۵ پا به خونه ی ما گذاشتن. بعد از چند سال خیلی دلم بچه میخواست و کار بچه ها سبک تر شده بود برای همین تصمیم به بارداری گرفتم و در نیمه ی مهر ۹۹ خدا دختر دیگه ای به ما داد. دختری بسیار شیرین و دوست داشتنی. ناگفته نماند که من دوتا زایمان اولم رو سزارین بودم و زایمان سومم با کمک دکترم طبیعی بود. هنوز دخترم شش ماهش بود که دوباره یه دوقلو باردار شدم و ایندفعه خدا به من دوتا پسر عنایت کرد. برای زایمان دوقلویی و با توجه به اینکه دوبار سزارین شده بودم هیچ دکتری زیر بار طبیعی نمیرفت و دسترسی به دکتر قبلیم رو نداشتم. ولی با توکل به خدا زایمانم طبیعی و بسیار کم دردسر بود و دوقلوهام ۱۲ آذر امسال به دنیا اومدن بسیار سالم و سرحال. الان من مادر سه دختر و سه پسر سالم و انشاالله صالح هستم. از زندگیم بسیار‌ لذت می برم و خستگی بزرگ کردن بچه هام رو با دیدن خنده ها و بازی هاشون از تن به در میکنم. دوست دارم یه دوقلو دیگه دختر داشته باشم چون عاشق دخترامم. تصمیم دارم بعد از اینکه بچه ها استقلال شون رو به دست آوردن به امید خدا ادامه تحصیل هم بدم. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1