هدایت شده از 🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
#داستان_کوتاه
زن فقیری که خانواده کوچکی داشت، با یک برنامه رادیویی تماس گرفت و از خدا درخواست کمک کرد. مرد بی ایمانی که داشت به این برنامه رادیویی گوش می داد، تصمیم گرفت سر به سر این زن بگذارد. آدرس او را به دست آورد و به منشی اش دستور داد مقدار زیادی مواد خوراکی بخرد و برای زن ببرد. ضمنا به او گفت: وقتی آن زن از تو پرسید چه کسی این غذا را فرستاده، بگو کار شیطان است. وقتی منشی به خانه زن رسید، زن خیلی خوشحال و شکرگزار شد و غذاها را به داخل خانه کوچکش برد. منشی از او پرسید: نمی خواهی بدانی چه کسی غذا را فرستاده؟ زن جواب داد: نه، مهم نیست:
🍀 وقتی خدا امر کند، حتی شیطان هم فرمان میبرد 🍀
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب
💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
هدایت شده از 🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
#داستان_کوتاه
🔹یک روز، کشاورزی از خدا خواهش کرد:
لطفاً اجازه بده من بر طبیعت حکمرانی کنم، برای اینکه محصولاتم بتواند پربارتر باشد. خداوند موافقت کرد. وقتی کشاورز باران خواست، باران بارید. وقتی تقاضای خورشید درخشان زیبا داشت، مستقیم میتابید. هر آب و هوایی درخواست کرد، اجابت شد. جز اینکه موقع برداشت محصول وقتی دید تلاشهایش طبق انتظارش ثروت زیادی به بار نیاورده است، غافلگیر شد. از خدا پرسید:چرا برنامهریزیام شکست خورد؟ خداوند پاسخ داد: تو چیزهایی را خواستی که خود میخواستی، نه چیزی که به آن نیاز بود.
🔹هرگز درخواست طوفان نکردی که برای تمیزکردن محصول واجب است. طوفان پرندهها و حیواناتی که محصول را نابود میکنند دور نگه میدارد و از آلودگیهایی که آنها را از بین میبرد، پاک میکند.
💠 ما هیچوقت نمیدانیم حادثهای نعمت است یا بدبیاری. پس بهتر است به این یکی یا آن یکی نچسبیم و نه برای یکی خوشحال و نه برای دیگری افسوس بخوریم.
🔸برنامههای جهان همیشه کامل هستند و چیزی به نام خوشبختی یا بدبختی وجود ندارد.
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب
💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
هدایت شده از 🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
#داستان_کوتاه
روزی عارفی نزد شاگردان خود، پیالهای روغن کنجد با پیالهای آب گذاشت. سپس پرسید:کدام یک به نظر شما با ارزشترند؟ همه گفتند: آب، چون مایۀ حیات است. عارف روغن و آب را روی هم ریخت، آب پایین رفت و روغن بالاتر ایستاد. دوباره پرسید: پس چرا روغن افضل است و بالاتر ایستاد؟! روغن رنج بسیار کشیده، رنج داس و فشار آسیاب را تحمل کرده تا متولد شده است؛ اما آب هرگز چنین سختیای به خود ندیده است. برای همین وقتی آب را در نزدیکی آتش قرار دهید تحمل حرارت و سختی ندارد، بخار شده و به هوا میرود. اما اگر روغن را در مجاورت آتش قرار دهید هرگز از آتش فرار نمیکند، بلکه میسوزد و همهجا را با نور خود روشن میکند.
♦️بدانید ارزش هر چیز به اندازۀ مقاومت او در برابر مشکلات و صبر اوست.
🍀در راه خدا چون روغن باید صبور باشید.
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب
💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
هدایت شده از 🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
#داستان_کوتاه
ﺭﻭﺯﻱ ﻣﺮﺩﻱ ﻓﻘﻴﺮ، ﺑﺎ ﻇﺮﻓﻲ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﻧﮕﻮﺭ، ﻧﺰﺩ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻫﺪﯾﻪ ﺩﺍﺩ، ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺁﻥ ﻇﺮﻑ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﻛﺮﺩ ﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺍﻧﮕﻮﺭ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻫﺮ ﺩﺍﻧﻪ ﺍﻧﮕﻮﺭ ﺗﺒﺴﻤﻲ میکرد ﻭ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺍﺯ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺑﺎﻝ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻣﻴﻜﺮﺩ، ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻨﺎﺑﻪ ﻋﺎﺩﺕ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺷﺮﻳﻚ ﻧﻤﺎﻳﺪ ﻭ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻌﺎﺭفی ﻧﻜﺮﺩ. ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﻴﺮ ﺑﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎلی ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺭﻓﺖ. ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﭘﺮﺳﻴﺪ: ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﺎﺩﺕ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻴﺪ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺷﺮﻳﻚ ﻣﻴﻜﺮﺩﻳﺪ، ﺍﻣﺎ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﺋﻲ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻳﺪ! ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪﻱ ﺯﺩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺩﻳﺪﻳﺪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻭﻗﺘﻲ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺭﺍ میخوردم؟ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺗﻠﺦ ﺑﻮﺩ،ﻛﻪ ﺗﺮﺳﻴﺪﻡ ﺍﮔﺮ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺗﻠﺨﻲ واکنشی ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﺪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﻲ ﻣﺒﺪﻝ ﺷﻮﺩ.
💠ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺯﯾﻦ ﺃﺧﻼﻗﻨﺎ ﺑﺎ ﺍﻟﻘﺮﺁﻥ ﺑﺤﻖ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻟﻪ💠
♦️ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺩﻝ ﮐﺴﯽ ﺭﻭ نشکنیم.
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب
💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
هدایت شده از 🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
#داستان_کوتاه
شبی ﻣﺎﺭ ﺑﺰﺭگی وارد دکاﻥ ﻧﺠﺎری میشود ﺑﺮﺍی پیدا کردن غذا، ﻫﻤﻴﻨﻄﻮﺭ ﻛﻪ ﻣﺎﺭ ﮔﺸﺘﻲ ﻣﻴﺰد، ﺑﺪﻧﺶ ﺑﻪ ﺍﺭّﻩ ﮔﻴﺮ ﻣﯿﻜﻨﺪ ﻭ کمی ﺯﺧﻢ میشود.ﻣﺎﺭ خیلی ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺧﻮد، ارّﻩ ﺭﺍ ﮔﺎﺯ ﻣﻴﮕﻴﺮد که ﺳﺒﺐ ﺧﻮﻧﺮﻳﺰی ﺩﻭﺭ دهانش ﻣﻴﺸﻮد.ﺍﻭ ﻧﻤﻴﻔﻬﻤﺪ ﻛﻪ ﭼﻪ ﺍﺗﻔﺎقی ﺍﻓﺘﺎده ﻭ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺍﺭّﻩ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺣﻤﻠﻪ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﻭ ﻣﺮﮔﺶ حتمی اﺳﺖ، ﺗﺼﻤﻴﻢ ﻣﻴﮕﯿﺮد، ﺑﺮﺍی آﺧﺮﻳﻦ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﺧﻮد دﻓﺎﻉ ﻛﺮده ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺷﺪﻳﺪﺗﺮ ﺣﻤﻠﻪ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺩﻭﺭ ﺍﺭّﻩ ﺑﺪﻧﺶ ﺭﺍ ﭘﻴﭽﺎﻧﺪ ﻭ ﻫﻲ ﻓﺸﺎﺭ ﺩﺍﺩ. ﻧﺠﺎﺭ ﺻﺒﺢ ﻛﻪ ﺁﻣﺪ، ﺭﻭﻱ ﻣﻴﺰ ﺑﺠﺎﯼ ﺍﺭّﻩ لاشهٔ ﻣﺎﺭی ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﺯﺧﻢﺁﻟﻮﺩ دﻳﺪ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺑﻴﻔﻜﺮی ﻭ ﺧﺸﻢ ﺯﻳﺎد ﻣﺮﺩﻩ اﺳﺖ.
⛔ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺧﺸﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ دﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﻧﺠﺎﻧﻴﻢ ﺑﻌﺪ ﻣﺘﻮﺟﻪ میشویم، ﺧﻮدﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﻧﺠﺎندهاﻳﻢ ﻭ ﻣﻮقعی ﺍﻳﻦ ﺭﺍ درک ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﻛﻪ خیلی دﻳﺮ ﺷﺪه ...
⚠️ ﺯﻧﺪگی ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺣﺘﻴﺎﺝ دارد ﻛﻪ ﭼﺸﻢﭘﻮشی ﻛﻨﻴﻢ، از اتفاقها، از آدمها، ﺍﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎ، ﮔﻔﺘﺎﺭﻫﺎ.
خودمان ﺭﺍ به ﭼﺸﻢﭘﻮشی ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ ﻭ ﺑﺠﺎ عادت دهیم...
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب
💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
هدایت شده از 🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
#داستان_کوتاه
🍃 قحطى، همه جا را گرفته بود . قرصى نان يافت نمىشد . در آن حال، مردى از بنى اسرائيل به كوهى از ريگ در بيابان رسيد . پيش خود انديشيد كه كاشكى اين كوه ريگ، كوه گندم بود و من آن را پيش قومم مىبردم و آنان را از رنج گرسنگى مىرهاندم. به شهر بازگشت. پيامبر آن روزگار نزدش آمد و گفت: در بيرون شهر چه ديدى و چه خواستى؟ گفت: كوهى ديدم كه از سنگهاى خرد (ريگ) انباشته بود. در دلم گذشت كه اگر اين همه، گندم مىبود، همه را صدقه مىدادم و قحطى را بر مىانداختم. پيامبر قوم گفت: بر تو بشارت باد كه ساعتى پيش، فرشته وحى بر من نازل شد و گفت كه خداى تعالى صدقه تو پذيرفت و تو را چندان ثواب داد كه اگر تو آن همه گندم مىداشتى و به صدقه مىدادى، ثواب مىداد.
📚 حكايت پارسايان، رضا بابايى
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب
💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
هدایت شده از 🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
#داستان_کوتاه
♦️ فردی مقیم لندن بود،تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود وکرایه را می پردازد.راننده بقیه پول را که بر می گرداند،بیست پنس اضافه تر می دهد!می گفت:چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست پنس اضافه را برگردانم یا نه؟ آخرسر برخودم پیروز شدم وبیست پنس را پس دادم وگفتم آقا این را زیاد دادی...گذشت وبه مقصد رسیدیم. موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد وگفت:آقا از شما ممنونم.پرسیدم بابت چی؟گفت:می خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان ومسلمان شوم، اما هنوز کمی مردد بودم. وقتی دیدم سوار ماشینم شدید، خواستم شما را امتحان کنم.با خودم شرط کردم اگر بیست پنس را پس دادید،بیایم.فردا خدمت می رسیم ! تعریف می کرد:تمام وجودم دگرگون شد.حالی شبیه غش به من دست داد. من مشغول خودم بودم، درحالی که داشتم تمام اسلام را به بیست پنس می فروختم!!
⛔گاهی اوقات بعضی از افراد کوچک ترین کارهای ما را می بینند و درباره آنها قضاوت می کنند پس مراقب اعمالمان باشیم...
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب
💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
هدایت شده از 🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
#داستان_کوتاه
🌾 فردی به دکتر گفت: نمیدانم چرا افسردهام و خود را انسانی بدبخت میدانم. دکتر گفت: باید ۵ نفر از خوشبخت ترین مردم شهر را بشناسی و از زبان آنها بشنوی که خوشبختند. فرد رفت و پس از چند هفته برگشت، اما اینبار اصلاً افسرده نبود. به دکتر گفت: برای پیدا کردن آن ۵ نفر، به سراغ ۵۰ نفر که فکر می کردم خوشبختترینند رفتم، اما وقتی شرح زندگیشان را شنیدم، فهمیدم که خودم از همه خوشبختترم.
⚠️ افرادی که اهل فکر نیستند، ظاهر زندگی بقیه را با باطن زندگی خود مقایسه میکنند. توجه به قسمت پر لیوان ندارند و قسمت خالی لیوان، تمام ذهنشان را احاطه کرده...
🤲🏻 نعمتهای کوچک و بزرگ زندگیت را بشمار و بگو خدایا شکرت، تا حال دلت خوب شود.
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب
💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
هدایت شده از 🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
#داستان_کوتاه
🔻 دو برادر بودند كه يكی از آنها معتاد و ديگری مردی متشخص و موفق بود. برای همه معما بود كه چرا اين دو برادر كه هر دو در يک خانواده و با يک شرایط بزرگ شده اند، سرنوشتی متفاوت داشتهاند؟
▫️ از برادرِ معتاد، علت را پرسيدند. پاسخ داد: علت اصلی شكست من، پدرم بوده است! او هم يک معتاد بود، خانواده اش را كتک می زد و زندگی بدي داشت. چه توقعي از من داريد؟ من هم مانند او شدهام.
◽ از برادر موفق دليل موفقيتش را پرسيدند. در كمال ناباوری او گفت: علت موفقيت من پدرم است! من رفتار زشت و ناپسند پدرم با خانواده و زندگیاش را میديدم و سعی كردم كه از آن رفتارها درس بگيرم و كارهاي شايستهای جايگزين آنها كنم.
🔳 طرز نگاه هرکس به زندگی، دنیا و آخرت او را می سازد.
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب
💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
هدایت شده از 🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
#داستان_کوتاه
در راه مشهد، شاه عباس تصمیم گرفت دو بزرگ را امتحان کند. به شیخ بهایی که اسبش جلو میرفت گفت: این میرداماد چقدر بیعرضه است، اسبش دائم عقب میماند. شیخ بهائی گفت: کوهی از علم و دانش بر آن اسب سوار است، حیوان کشش این همه عظمت را ندارد. ساعتی بعد عقب ماند، به میر داماد گفت: این شیخ بهائی رعایت نمیکند، دائم جلو میتازد. میرداماد گفت: اسب او از اینکه آدم بزرگی چون شیخ بهائی بر پشتش سوار است، سر از پا نمیشناسد و میخواهد از شوق بال در آورد.
این است رسم رفاقت...
✔ در غیاب یکدیگر، حافظ آبروی هم باشیم.
📚 روضات الجنات، ص۱۱۵
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب
💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
هدایت شده از 🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
#داستان_کوتاه
🔹️ اوایلی که ازدواج کرده بودیم، به حاج آقا گفتم: حاجآقا چه کار کنیم که هم زندگیمان از نظر معنوی بار بگیرد و هم با عیالمان مشکل پیدا نکنیم؟ حاجآقا یک نسخهای به ما دادند که خیلی کارآمد بود؛ فرمودند:
«امتیاز مادّی بده، امتیاز معنوی بگیر!»
مثلاً یک هدیه برای عیالت بخر و بعد از او بخواه که فلان کار معنوی را انجام دهد! برای بچّهات یک وسیلۀ رفاهی از امکانات مادّی را فراهم کن و در ازای آن، از او یک کار معنوی را مطالبه کن؛ مادّیت را فدای معنویّت کن!
حاجآقا اکثراً در ارشاداتی که نسبتبه خانواده داشتند، میفرمودند: «زن مثل نورافکن باید در خانه نورافشانی کند و مرد باید به زن انرژی بدهد تا او بتواند به نورافشانی خود ادامه دهد. مرد خیلی موفّق به نورافشانی در خانه نمیشود، مادر است که میتواند این نورافشانی را انجام بدهد؛
✅ لذا پدر باید هوای مادر را داشته باشد و مدام او را با محبّت کردن شارژ کند. ایشان اینطور تعبیر میکردند: موتور زن با محبّت همسر روشن میشود و حرکت میکند.
📚 حاج آقا مجتبی تهرانی (ره) به نقل از آقای هوایی
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب
💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
هدایت شده از 🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
#داستان_کوتاه
ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﯾﻮﺳﻒ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﯾﻮﺳﻒ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﺎﻩ بیاندازند ، ﯾﻮﺳﻒ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩ! یکی از برادرانش ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﭼﺮﺍ ﻣﯿﺨﻨﺪﯼ؟ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﮐﻪ ﺟﺎﯼ ﺧﻨﺪﻩ ﻧﯿﺴﺖ...! ﯾﻮﺳﻒ ﮔﻔﺖ: ﺭﻭﺯﯼ ﺩﺭ ﻓﮑﺮ ﺑﻮﺩﻡ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﮐﺴﯽ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ با ﻣﻦ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﺩﺷﻤﻨﯽ ﮐﻨﺪ، ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﻧﯿﺮﻭﻣﻨﺪﯼ ﺩﺍﺭﻡ...! ﺍﯾﻨﮏ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻣﻦ ﻣﺴﻠﻂ ﮐﺮﺩ، ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ جز خدا ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﺑﻨﺪﻩﺍﯼ ﺗﮑﯿﻪ ﮐﺮﺩ.
✍ ﺁﯾﺎ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ؟
☘ اَلَیْسَ اللهُ بِکافٍ عَبْدِه
📚ﺳﻮﺭﻩ ﺯﻣﺮ، ﺁﯾﻪ۳۶
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب
💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
هدایت شده از 🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
#داستان_کوتاه
پسر ارشد حاج شیخ عباس قمی(ره) نقل میکند:
پدر ما رسمش این بود که هر روز که سفرهی ناهار انداخته میشد، ما بچهها که مینشستیم، یک حدیث کوتاه قرائت میکرد و میفرمود که تا ناهار فردا آن را حفظ کنید.
این همه احادیثی که حفظ هستم و بالای منبر میگویم، همان حدیثهایی است که در آن ایام حفظ کرده بودم.
📚 به نقل از کتاب پندهای سعادت، ص۳۷۹
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب
💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
هدایت شده از 🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
#داستان_کوتاه
💠 شخصی در خواب دید که روز قیامت شده و اموات با سرعت به طرف بهشت میروند اما یک مُرده میلنگد و عقب افتاده. پرسید: تو چرا این طوری راه میروی؟ جواب داد: اینهایی که با سرعت می روند کسانی هستند که فرزندانشان برای آنها کار خیر کردهاند به همین خاطر هم با سرعت به سمت بهشت میروند، ولی بچه من برای من کار خیری نکرده است. پرسید: فرزندت چه کاره است؟ گفت: رخت شور است و در کنار فلان رودخانه رخت(لباس) میشوید. آن شخص از خواب بیدار شد ، و از روی آدرسی که شخص مُرده داده بود فرزندش را پیدا کرد. به او گفت: فلانی، دیشب خواب پدرت را دیدم او ناراحت بود و میگفت اولاد من برایم کار خیر نمیکند. فرزند آن شخص عصبانی شد ، یک مشت آب برداشت روی زمین ریخت و گفت: این هم خیر بابام.آن شخص دوباره در عالم خواب پدر رختشور را دید که تندتند راه میرفت، سوال کرد فلانی چی شده؟
او گفت «تو که به پسرم گفتی چرا برای من خیرات نمیدهد ، او هم یک مشت آب به عنوان خیرات برای من بر روی زمین ریخت و اتفاقاً یک ماهی در آنجا در حال جان دادن بود. تا آن مشت آب به آن ماهی رسید جان گرفت و پرید داخل آب. به برکت آن ماهی ما اینجا راحت شدیم.
📚منبع: در محضر مجتهدی
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب
💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
هدایت شده از 🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
#داستان_کوتاه
روزی یکی از آقایان اهل علم که سید بودند، نزد آقای شیخ جعفر مجتهدی آمده و گفتند: حاجتی دارم که به خاطر انجام آن هر چه توسل پیدا کرده ام و ذکر گفته ام ، نتیجه نگرفته ام و پیوسته در زندگی برایم مشکل پیش می آید. حتی یکبار مقدمات سفر به مکه را مهیا کردم اما موفق نشدم. ایشان که به سادات احترام خاصی میگذاشتند، با شنیدن این مطلب، نگاهی به صورت آن آقا انداختند و فرمودند: نمیخواهد به این طرف و آن طرف بروید، مشکل شما به دست مادرتان حل میشود. ایشان از شما یک ناراحتی دارند و همان ناراحتی باعث شده است که این مشکلات برای شما پیش آید. اگر حل مشکلات را میخواهد باید از مادرتان حلالیت بطلبید و دست ایشان را ببوسید... که با گفتن این مطلب رنگ و روی آن سید اهل علم بسیار سرخ شد.
📚 راوی: استاد سید محمود مؤمنی
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب
💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
هدایت شده از 🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
#داستان_کوتاه
آورده اند در قوم بنی اسرائیل مردی بود که سال ها عصیان کرده و دمی اطاعت خالق به جا نیاورده بود. روزی حضرت موسی (ع) به کوه طور میرفت او را دید. او به طعنه به موسی (ع)گفت: ای موسی به خدایت بگو که خدایی تو مایه ننگ من است و به روزیت هم نیازی ندارم. موسی (ع) به کوه طور رفت ولی پیغام او را نرساند خطاب آمد: ای موسی ! به او بگو: اگر خدایی من برای تو ننگ است. بندگی تو برای من ننگ نیست اگر تو روزی مرا نمی خواهی، من بدون خواست تو هم تو را تکفل میکنم. موسی (ع) پیام خدا را رسانید. مرد شرمنده شد و سرش را پایین انداخت و گفت: ای موسی! چه خدای کریمی داری اما حیف که عمر را ضایع کردم آیینت را به من عرضه کن. موسی (ع) او را هدایت کرد. او به سجده افتاد و مدام ذکر خدا میگفت تا اجلش فرا رسید.
📚 منبع: گنجینه خطباء
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب
💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
هدایت شده از 🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
#داستان_کوتاه
مردی از دست روزگار سخت می نالید.
پیش استادی رفت و برای رفع غم و رنج خود راهی خواست. استاد لیوان آب نمکی را به خورد او داد و از مزه اش پرسید؟
آن مرد آب را به بیرون از دهان ریخت و گفت: خیلی شور و غیر قابل تحمل است. استاد وی را کنار دریا برده و به وی گفت همان مقدار آب بنوشد و بعد از مزه اش پرسید؟ مرد گفت: خوب است و میتوان تحمل کرد.
استاد گفت شوری آب همان سختی های زندگی است. شوری این دو آب یکی ولی ظرفشان متفاوت بود.
سختی و رنج دنیا همیشه ثابت است و این ظرفیت ماست که مزه انرا تعیین میکند.
پس وقتی در رنج هستی بهترین کار بالا بردن ظرفیت و درک خود از مسائل است.
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب
💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
هدایت شده از 🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
#داستان_کوتاه
روزی شيطان، حضرت مسيح را به بالای برج برد و گفت: اگر تو وابسته و عزيز خدايی، از اين بالا بپر تا خدای تو، تو را نجات دهد! مسيح آرام آرام شروع به پايين آمدن از برج كرد. شيطان پرسيد، چه شد؟ به خدايت اعتماد نداری؟! مسيح پاسخ گفت: مكتوب است كه تا زمانی که ميتوانی از طريق عقلت عاقبت کاری را بفهمی، خدايت را امتحان نكن!
🔻 تا آنجا كه میتوانیم برای هر كاری سر به آسمان نگيرم و استمداد نطلبیم، چون او بزرگترين یاری اش را كه عقلانيّت است، قبلا هديه داده است. (توجه داشته باشیم که این بدان معنی نیست که در هر کاری خدا را در نظر نگیریم و یا از او طلب حاجت نکنیم)
🔸️ بزرگترین موهبت الهی که عقل است را نمیبینیم و باز دنبال معجزات دیگر هستیم...!
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب
💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
هدایت شده از 🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
#داستان_کوتاه
شخصی شیر میفروخت و آب در آن میریخت، پس از چندین سال، سیلابی بیامد و گوسفندان و اموالش را برد. به پسر خود گفت: نمیدانم این سیل از چه آمد؟ پسر گفت: ای پدر، این آبی است که به شیر داخل میکردی اندک اندک جمع شد و هرچه داشتیم برد.
«وما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم؛
و آن چه از رنج و مصائب به شما میرسد،
همه از اعمال زشت خود شما است».
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب
💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
هدایت شده از 🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
#داستان_کوتاه
تاجری در روستایی، مقدار زیادی محصول کشاورزی خرید و میخواست آنها را با ماشین به انبار منتقل کند. در راه از پسری پرسید: تا جاده چقدر راه است؟ پسر جواب داد: اگر آرام بروید حدود ده دقیقه کافی است، اما اگر با سرعت بروید، نیم ساعت و یا شاید بیشتر. تاجر از این تضاد در جواب پسر ناراحت شد و در دل به او بد و بیراه گفت و به سرعت خودرو را به جلو راند، اما پنجاه متر بیشتر نرفته بود که چرخ ماشین به سنگی برخورد کرد و با تکان خوردن ماشین، همه محصولها به زمین ریخت. تاجر وقت زیادی برای جمع کردن محصول ریخته شده صرف کرد و هنگامی که خسته و کوفته به سمت خودرواش بر میگشت، یاد حرفهای پسر افتاد و وقتی منظور او را فهمید، بقیه راه را آرام و با احتیاط طی کرد.
✅ گاهی باید آرامتر قدم برداریم،
تا به مقصد برسیم. مداومت مهمه.
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب
💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
هدایت شده از 🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
#داستان_کوتاه
دختری میخواست با پدرش از یک پل چوبی رد شود. پدر به دخترش گفت: دخترم! دست من را بگیر تا از پل رد شویم. دختر رو به پدر کرد و گفت: من دست شما را نمیگیرم، شما دست مرا بگیر.پدر گفت: چرا؟ چه فرقی میکند؟ مهم این است که دستم را بگیری و باهم رد شویم. دختر گفت: فرقش این است که اگر من دست شما را بگیرم، ممکن است هر لحظه دستتان را رها کنم، اما اگر شما دست مرا بگیری، هرگز آن را رها نخواهی کرد!
🌱 این دقیقا مانند داستان رابطه ما با خداوند است؛هرگاه ما دست او را بگیریم، ممکن است با هر غفلت و ناآگاهی دستش را رها کنیم، اما اگر از او بخواهیم دست ما را بگیرد، هرگز دستمان را رها نخواهد کرد!
و این یعنی عشق...
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب
💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
هدایت شده از 🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
#داستان_کوتاه
🔹 مردی بهسرعت و چهارنعل با اسبش میتاخت. اين طور به نظر میرسيد که جای بسيار مهمی میرود. مردی که کنار جاده ايستاده بود، فرياد زد: کجا میروی؟ مرد اسب سوار جواب داد: نمیدانم، از اسب بپرس!
🔸 و اين داستان زندگی خيلی از ماست. سوار بر اسب عادتهايمان میتازیم، بدون اينکه بدانیم کجا میرویم.
وقت آن رسيده که کنترل افسار را به دست بگيريم و زندگیمان را در مسير رسيدن به جایی قرار دهيم که واقعاً میخواهيم به آنجا برسيم.
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب
💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
هدایت شده از 🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
#داستان_کوتاه
🔹 فقيری سه عدد پرتقال خريد
اولی رو پوست كَند خراب بود
دومی رو پوست كَند اونم خراب بود
بلند شد لامپ رو خاموش كرد و سومی رو خورد.
گاهی وقتا بايد خودمون را به نديدن و نفهميدن بزنيم تا بتونيم زندگى كنيم...!
وقتى گرسنه اى،
يه لقمه نون خوشبختيه...
وقتى تشنه اى،
يه قطره آب خوشبختيه...
وقتى خوابت مياد،
يه چرت كوچيك خوشبختيه…
خوشبختى يه مشتى از لحظاته…
يه مشت از نقطه هاى ريز، كه وقتى كنار هم قرار مىگيرن يه خط رو ميسازن به اسم
زندگى …
🌱قدر خوشبختى هاتونو بدونيد . . .
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب
💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
هدایت شده از 🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
#داستان_کوتاه
🔹 ﻣﺮﺩی ﻛﻪ ﻋﻘﺐ ﺗﺎکسی ﻛﻨﺎﺭ ﻣﻦ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺍﺷﺖ ﺗﻮی ﺳﺮﺭﺳﻴﺪﺵ ﭼﻴﺰی ﻳﺎﺩ ﺩﺍﺷﺖ میکرد، ﺳﺮ ﺭﺳﻴﺪﺵ ﺭﺍ ﺑﺴﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻫﺮچی میﺩﻭﻳﻴﻢ، ﺑﺎﺯﻡ ﻋﻘﺒﻴﻢ. کسی ﺟﻮﺍبی ﻧﺪﺍﺩ، ﻣﺮﺩ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺧﻮﺩﺵ ﮔﻔﺖ: ﻫﻤﺶ ﺩﺍﺭﻳﻢ میﺩﻭﻳﻴﻢ، ﺑﺎﺯﻡ هیچی، ﺯنی ﻛﻪ ﺟﻠﻮی ﺗﺎکسی ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﮔﻔﺖ: ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺘﻮﻥ. ﻣﺮﺩ ﭘﺮﺳﻴﺪ: ﭼﺮﺍ؟ ﺯﻥ ﮔﻔﺖ: ﭘﺴﺮ ﻣﻦ همش ﺷﺶ ﺳﺎﻟﺸﻪ ﻭلی نمیتونه ﺑﺪﻭﻭئه... ﻫﺮ ﻛﺎﺭی میﻛﻨﻴﻢ نمیﺗﻮنه. ﺩﻳﮕﺮ ﻫﻴﭻﻛﺪﺍﻡ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﺩﻳﻢ...
🔸 چقدر برای اینکه سلامت هستیم
خدا را شکر میکنیم...؟!
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب
💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
هدایت شده از 🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
#داستان_کوتاه
🔹 روزی عالمی، شاگرد خود را در حال دست به یقه شدن با یک نادان دید. به او گفت: مدتها بهدنبال این سؤال بودم که چرا خداوند به هیچ پرندهای شاخ نداده است؟ سرانجام فهمیدم، چون پرنده در زمان برخورد با خطر میتواند پَر بکشد و پرواز کند، پس نیازی به شاخ در آفرینش او نبوده است. انسان نیز، زمانی که میتواند از جر و بحث با یک فرد نادان پَر بکشد و فرار کند، نباید بایستد و با او جر و بحث کند. بدان زمانی که پَر پرواز داری، نیازی به شاخ گاو نداری. این پَر پرواز را فقط علم به انسان میدهد و شاخ گاو را جهالت.
🔸 از جر و بحث با فرد نادان بپرهیز...!
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب
💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6