هدایت شده از پاسدار عشق
مدل برزیلی، بعد از گذشت سه ماه از ازدواج با خودش، درخواست طلاق داد!
#جاهلیت_مدرن
با خودشونم تفاهم ندارن!
#پاسدارِوَصیتِحاجقاسم 』
════════════
ᴊᴏɪɴ°••☞ https://eitaa.com/joinchat/1766457400C11d86b856e
هدایت شده از حفظ و دفاع از خون شهداء
📌ققنوس دفاع مقدس ذره ذره سوخت تا عملیات لو نرود
🔹شهید علی عرب که به ققنوس دفاع مقدس شهره شد ، ذره ذره در آتش سوخت تا عملیات لو نرود.
🔻 شرح لحظه شهادت علی عرب
◇ کولهپشتیاش را محکم بسته بود. کوله سنگین بود.
پر بود از خرج و موشک آر.پی.جی.
داشتیم پشت سر هم به ستون از داخل معبر رد میشدیم.
سنگرهای دشمن در 200 متریمان قرار داشتند.
◇ آرامآرام و بی هیچ صدایی جلو میرفتیم. اطرافمان میدان مین بود. کوچکترین صدایی فاجعه به بار میآورد…
ناگهان کولهپشتی علی گلوله خورد. و خرجهای آر پی چی آتش گرفتند… و علی شعلهور شد.کولهپشتی علی محکم بسته شده بود و خرجها هم خیلی سریع آتش گرفته بودند.
◇ امکان اینکه کولهپشتی علی را باز کنیم نبود.
◇ همه بهتزده داشتند علی را نگاه میکردند. شعلههای آتش لحظه به لحظه بیشتر علی را در کام خودشان میکشیدند و همه هر لحظه منتظر بودند که علی فریاد بزند و دشمن شروع به تیراندازی کند.
◇ علی همانطور که داشت میسوخت، نارنجکهایش را از خودش جدا کرد و یک کار دیگر هم کرد. و با چفیه دستش را گرفت جلوی دهانش و مظلومانه روی زمین افتاد. فقط میشد نگاه کرد.
◇ شعلهها ذره ذره علی را میسوزاند و علی جلوی چشمهای ما داشت جان میداد. علی داشت جان میداد ولی جلوی دهانش را محکم گرفته بود. آتش کم کم سرد شد. علی که هنوز تهرمقی برایش مانده بود با اشاره از یکی از بچهها تقاضای آب کرد. رزمنده چفیهاش را خیس کرد و گذاشت روی لبهای علی.
◇ دوباره چفیه خیس را که گذاشتند روی لبهایش، نگاهش برای همیشه خیره ماند و شهید شد.
#حجاب
#پاسدارِوَصیتِحاجقاسم