eitaa logo
مدافعان حرم
36هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
2هزار ویدیو
38 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/bs5.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جنگ ۳۳ روزه لبنان با اسرائیل .... و خاطره حاج قاسم عزیز از عنایت حضرت زهرا (س) به رزمندگان حزب الله و جبهه مقاومت آلیس الصبح بقریب..؟ 🔴@sarbazanzeynab🔴
بی عشق پلید می شوی باور کن با عشق سعید می شوی باور کن خـود را که شبیه شهـدا گردانی یک روز شهید می شوی باور کن •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• 🔴@sarbazanzeynab🔴
داشتم کوله‌اش را می‌بستم. پرچم ایران در دست بالای سرم آمد و گفت: «این پرچم را هم در کوله‌ام بگذار.» گفتم: « را کجا می‌بری؟» گفت: «تا هر کجا که وارد شدیم عزت و اقتدار ایران همراه‌مان باشد.» حاجی بعد از آزادی و ورود به شهرهای نبل و الزهرا سجده و بر همان پرچم ایران بوسه می‌زند. شهید مدافع حرم 🕊🌹 حاج 🔴@sarbazanzeynab🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸بسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸 ❣تلاوت دسته جمعی قرآن کریم هدیه به روح پاک و مطهر همه شهدا برای تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف انشاءالله صفحه32 🔴@sarbazanzeynab🔴
ایستادن پای امام زمان خویش امروز ۲ آذر سالروز شهادت شهیدان مدافع حرم🕊🌹 شادی روح همه شهدا صلوات...❣ 🔴@sarbazanzeynab🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تیزر مدافع حرم سردار شهید عبدالرضا مجیری از خمینی شهراصفهان شادی روح همه شهدا صلوات...❣ شهید مدافع حرم🕊🌹 🔴@sarbazanzeynab🔴
گزارش‌ها از شهادت چند نفر در حمله صهیونیست‌ها به جنوب لبنان 🔹 ارتش رژیم موقت صهیونیستی بامداد پنجشنبه اعلام کرد که جنگنده‌هایش در حال حمله به اهداف متعلق به حزب‌الله در خاک لبنان است. 🔹 طبق گزارش خبرگزاری «رویترز»، حداقل ۴ نفر در جریان حمله جنگنده‌های صهیونیستی به شهرک «یاحون» در جنوب لبنان به شهادت رسیدند. 📸 خبرگزاری «شهاب» نیز نوشت که «سراج رعد» فرزند «محمد رعد» نماینده حزب‌الله در پارلمان لبنان، در این حمله به شهادت رسیده است. 🔹 برخی منابع نیز تعداد شهدای حمله تجاوزکارانه صهیونیست‌ها به جنوب لبنان را ۷ نفر اعلام کردند. 🌷@shahedan_aref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 هجرت برای خدا | سردار اسماعیل قاآنی : شهدای عزیز جزو کسانی هستند که در این دوره تاریخ، یک لایه‌ی دیگر از این واژه مقدس مقاومت برداشتند. 🔴@sarbazanzeynab🔴
🕊 شهید مدافع حرم " این شهید عزیز را بیشتر بشناسیم... 🔴@sarbazanzeynab🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊شهید مدافع حرم " این شهید عزیز را بیشتر بشناسیم... 🔴@sarbazanzeynab🔴
سالروز شهادت مدافع حرم ❣ دوست دارم شهید شوم و پیکرم چون مادرم حضرت زهرا سلام الله علیها مفقود شود و برنگردد درباره این شهید بیش‌تر بدانید👇 شهید علی‌اکبر زوار به عنوان نیروهای ایرانی لشکر فاطمیون اولین بار ۱۶ شهریورماه سال ۱۳۹۴ به سوریه رفت و پس از گذشت سه ماه در تدمر سوریه منطقه «دکل» به شهادت رسید و مفقود شد. پیکر مطهر این شهید در اسفند همان سال تفحص و پس از چند ماه شناسایی شد و به آغوش خانواده بازگشت.از این شهید دو فرزند دختر به یادگار مانده است. شهید مدافع حرم🕊🌹 # 🔴@sarbazanzeynab🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥نماهنگی زیبا 💠تقدیم‌به شهید مدافع‌حرم 🔹شهید علی اکبر زوار متولد هفدهم آذرماه۱۳۵۶ در مشهد مقدس بود که با شروع فتنه‌ی تکفیری‌ها و تجاوز آنها به حریم آل‌الله داوطلب اعزام به جبهه‌های مقاومت شد و شانزدهم شهریور سال۱۳۹۴ در قالب نیروی افغانستانی به همراه نیروهای لشکر فاطمیون عازم سوریه شد. 🔹او در آنجا به‌عنوان دیده‌بان خدمت می‌کرد و اجازه‌ی شرکت در عملیات را نداشت، اما به‌دلیل خوابی که دیده بود و اصرار خویش، فرماندهی اجازه‌ی شرکت در نبرد را برای او صادر کرد. 🔹سرانجام، دوم آذرماه۱۳۹۴ در منطقه تدمر سوریه به شهادت رسید. در آن ز‌مان به‌علت سقوط منطقه توسط داعش، امکان برگرداندن پیکر شهید زوار وجود نداشت اما سرانجام پس از یکسال، پیکر پاک این شهید والامقام شناسایی شد و مورّخ ۳۰ آذرماه۱۳۹۵ در مشهد تشییع و در قطعه۱۵ گلزار بهشت‌رضا علیه‌السلام به خاک سپرده شد. 🔴@sarbazanzeynab🔴
🌟 🌟۸۸ هیاهوی صداها را رد کردم .رگه آفتاب تا وسط های اتاق آمده بود.مامان با چادر نماز سفید خوشگلش سر سجاده نشسته بود،زیر لب ذکر میگفت؛ و با هر ذکرش یک دانه تسبیح پشت سر بقیه میدوید،خم شدم،چادرش را بوسیدم. مطمئن بودم دل تنگ محبت ها و نگاه پر از عشقش میشوم،برای همین صورتم را نزدیک آوردم و صورتش رابوسیدم .شنیدم که گفت:خدایا شکرت ،من راضی ام به رضای تو. مصطفی بی سیم را پرت کرد روی صندلی،از ماشین پیاده شد. نیم خیز رفت کنار علاء پر از ترکش های ریز و درشتی شده بود که رگه های خون از آن بیرون میزد.مصطفی دست راست سید علاء را کشید،انداخت پشت گردن خودش.یا علی گفتند و از جا بلند شدند.از کشیده شدن پاهای علاء معلوم بود رمقی به پاهایش نیست.مصطفی هروقت حس میکرد توان کشاندن علاء را ندارد،میگفت:((یا زهرا )) بالاخره کشاندش کنار ماشین. بدن بی حس و حال علاء را به لاستیک ماشین تکیه داد.سریع چفیه اش را از دور گردن باز کرد،دست برد سمت دست های خونی علاء،عربی و فارسی قاتی کرد و گفت:((علاءجان اسحب ایدک)). 😭😭😭😭 علاء دستش را برداشت.مصطفی چشم هایش را ریز کرد،انگار نمیخواست چیزی را که می‌بیند، باور کند.سمت چپ صورت علاء یک لخته بزرگ خون جای چشم بیرون زده اش را گرفته بود.تمام صورتش پر از زخم های ریزی بود که با کوچک ترین اشاره سرباز می‌کرد.مصطفی پیشانی علاء را بوسید،چفیه را آرام گذاشت روی محل خون ریزی،حتی ترسید گره اش بزند. بی سیم داشت پشت سر هم پیجش می‌کرد.سریع یک شیشه آب از داخل ماشین اورد،آب را نزدیک لب های علاء برد،یکی دو جرعه آب روی لب هایش ریخت.صدای بی سیم کلافه اش کرده بود. مصطفی، مصطفی، ابوحسنا مصطفی، مصطفی، ابوحسنا مصطفی با بی حال بی سیم را برداشت،گفت:حاجی جان تو رو خدا یکی بیاد اینجا. بعدش آمد نشست کنار علاء ،سرش را روی شانه اش گذاشت،چیزی در گوشی گفت:هر دو زدند زیر گریه.
🌟 🌟۸۹ رفتم کنار روح الله نگاهش کردم، مثل همیشه مغرور و دوست داشتنی بود.دل شوره و اضطرابش را پشت اخمی که روی صورتش داشت،پنهان کرده بود.رو به رویش نشستم و زل زدم به چشم هایش.انگار آرام تر شد.خندیدم،سرم را نزدیک شانه اش بردم و در گوشش گفتم:((داداش خوبم مراقب خودت باش))😭😭 مصطفی بلند شد ،به سمت من آمد تا به من برسد.چندبار زمین خورد،تمام لباسش گلی شد.اشک هایش مثل دانه های شبنم از روی صورتش سُر می‌خوردند.سوت انفجار هنوز در سرش می‌پیچید.خودش را رساند بالای سر من.به پهلو افتاده بودم،چقدر برگ و خاشاک روی تنم ریخته بود،انگار درخت زیتونی که آن نزدیکی بود،تمام برگ هایش را به من هدیه داده بود.کسی دورتر آیه(والتین و الزیتون .....)را تلاوت می‌کرد.هنوز بی سیم چین بین انگشت های دستم بود.سیم آخر،قبل از فشار دست من عمل کرده بود.😢 یک طرف صورتم،پهلویم و همه بدنم پر از خون بود.باز و بندی که به بازوی دست چپم بسته بودم،نزدیک مچم افتاده بود و من چقدر حال خوبی داشتم.یک راست رفتم تا جایی که روضه حضرت علی اکبر ع خوانده می‌شد.بابا یک گوشه ایستاده بود و اشک می‌ریخت.خم شدم،دست های زحمت کش و مهربانش را بوسیدم.دلم میخواست در گوشش بگویم،به جای اشک ،گل روی سر عزادار های امام حسین ع بریز و این صحنه جلوی چشمم به عینیت رسید.دیدم که بابا مشکی پوشیده،گوشه هیئت ریحانه ایستاده و گل روی سر دوستانم می‌ریزد. برای یک لحظه به پایین نگاه کردم. چقد راحت خوابیده بودم،انگار که اصلا خسته نبودم.از جسمم فاصله گرفتم ،به دنبال عطر سیب رفتم تا زینبیه. داخل صحن،کسی صدایم کرد.نگاه کردم دیدم مهدی عزیزی،رضاکارگر،سیدجعفر و جمع زیادی از بچه ها با احترام دست به سینه به سمت قبله ایستادند و بانویی غرق در نور و عظمت به سمت من قدم برمیداشت❤️ زندگی نامه شهید مدافع حرم 🕊🌹 🔴@sarbazanzeynab🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸بسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸 ❣تلاوت دسته جمعی قرآن کریم هدیه به روح پاک و مطهر همه شهدا برای تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف انشاءالله صفحه33 🔴@sarbazanzeynab🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظاتی باشهدای مدافع حرم اهل هدیه محضر همه شهدا صلوات ❣ 🔴@sarbazanzeynab🔴