eitaa logo
مدافعان حرم
39.7هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
2.8هزار ویدیو
48 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/bs5.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
💬 | متن پیام: سلام و احترام لطفاً در خصوص صحت عکس منتشر شده راجع به ازدواج با شهدای گمنام و بچه دار شدن آن توضیح دهید ✍️برای پاسخ این سوالها و نیز شبهاتی که دارید وارد کانال ذیل شوید👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/p_shobahaat
🔖 سردار شهید مهدی زین الدین همه دور تا دور سفره نشسته بودیم؛ پدر و مادر مهدی، خواهر و برادرش، من رفتم توی آشپزخانه چیزی بیاورم، وقتی آمدم، دیدم همه نصف غذایشان را خورده اند، ولی مهدی دست به غذایش نزده بود تا من بیایم. 🎙️راوی: همسر شهید زین الدین منبع: کتاب تنها زیر باران، انتشارات حماسه یاران 📖 ‌ 💢 روایت هایی از زندگی شهید مهدی زین الدین از بدو تولد تا شهادت ✍🏻 به‌قلم سفارش کتاب تنها زیر باران👇👇👇 https://b2n.ir/q80449 🔴@sarbazanzeynab🔴
﷽ 📸ببینید 🦋ویژگی‌های اخلاقی شهید 🟡شهید مدافع حرم دربدترین شرایط، نماز اول وقتش را به هیچ وجه ترک نمیکرد...! 🔴@sarbazanzeynab🔴
ماجرای عجیب یک جشن تولد😍✅️👇 شامل خاطرات و زندگی مستند شهید مهدی ثامنی‌راد از شهدای مدافع حرم است که در حلب به شهادت رسید.. مهدی ثامنی‌راد تا چند سال پیش به‌عنوان شهید جاویدالاثر شناخته می‌شد اما از وقتی پیکر ایشان به کشور بازگشت و همسرش از مردم به‌خاطر بدرقه باشکوه پیکر وی قدردانی کرد، این عنوان از نام او برداشته شد. با این حال، هنوز خیلی از شهدایی که همراه وی در استان حلب سوریه به شهادت رسیدند، به کشور بازنگشته‌اند.. این‌شهید متولد سال ۱۳۶۱ در شهر ری بود که تا مقطع کارشناسی تحصیل ‌کرده و در ورامین ساکن بود. به‌گفته اقوام این شهید، او و همسرش سال‌ها در انتظار فرزند بودند و وقتی ثامنی‌راد به شهادت می‌رسد، تنها چندماه از تولد دختر خردسالش می‌گذشته است... . قیمت پشت جلد ۶۵۰۰۰تومان✖️✖️ قیمت نذری فروش ۵۹۰۰۰تومان✅️😍 . جهت سفارش @khosravi7769 🔴@sarbazanzeynab🔴
آقا ابوالفضل نماز هاشو همیشه اول وقت میخوند؛ هر وقت که مسافرت می‌رفتیم هر جا موقع نماز بود ماشین و کنار میزد نمازش رو میخوند همیشه تاکید بر نماز اول وقت داشت، اصلا اهل غیبت نبود اگه در جمعی بود که غیبت پیش میومد بحث رو عوض می کرد، از مهربونی هر چی بگم کم گفتم فقط اینو بگم که بی توقع کمک میکرد و کمکش رو هیچ جا فاش نمی‌کرد و هیچ وقت در مورد موضوعی قطعی صحبت نمی کرد و در جواب سوالات دیگران در مورد موضوعی جواب ان شاءالله و اگر خدا بخواد میداد، این اواخر بر نماز شب مداومت داشت خودم دیدم در قنوت نمازش دعا را با گریه میگفت تا ازش سوال نمی شد حرفی نمی زد، در مورد کارش میگفت هر چی کمتر بدونی برات بهتره؛ خدایی هیچ وقت از کارش سوء استفاده نکرد، چند روز قبل از ماموریتش براش کلیپی از شهدای مدافع حرم گذاشتم دیدم حال عجیبی شد اشک تو چشماش جمع شد و از اتاق خواب رفت تو حال شروع کرد گریه کردن تا حالا این حالش و ندیده بودم مطمئنم از شهدا شهادتش رو همون روز گرفت . 🌷شهید🌷 راوی : همسر شهید 🔴@sarbazanzeynab🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حسن آقا می گفت : " فقط تهش حواست باشه سربلند باشی پیش اون کسی که باید، جوابی برای گفتن داشته باشی . " شهید🕊🌹 سلام صبحتون شهدایی❣ 🔴@sarbazanzeynab🔴
9.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 زیارتنامه تصویری شهدا هدیه بروح مطهر شهدا دفاع مقدس، شهدای مدافع حرم و ... صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🔴@sarbazanzeynab🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مدافعان حرم
🌟#رفیق_مثل_رسول🌟۴۰ روز اول قبل از شروع کار،محمدحسین یکی دو نکته مهم را خیلی خلاصه و مفید برایم توضیح
🌟🌟۴۱ موفق طی کردن مراحل گزینش دانشگاه امام حسین ع خبر قبول شدن و ثبت نامم بهترین اتفاقی بود که برگ های مشوق های من بودند که با شنیدن خبر پذیرشم خیلی خوشحال شدند.یک دوره کوتاه آموزش عمومی داشتیم. یک گروه سی نفره که بین آن ها با میثم کهن دل،ابوالفضل راه چمنی ،خلیل عقیل زاد،حسین براتی و.....زودتر آشنا شدم. برنامه هماهنگ به همه ما داده بودند که صبح زود برای اعزام در محل شروع دوره،داخل محوطه دانشکده باید حاضر باشیم.هنوز هیچ شناختی از یکدیگر نداشتیم،.اولین صف و ستون که بسته شد،بچه ها خودشان را معرفی کردند.با تذکر مسئول ارشد باید اسامی و محل ایستادن نفرات قبل و بعد خودمان را یاد میگرفتیم تا همیشه جای ثابت داشته باشیم.قرار شد با اتوبوس به محل آموزش برویم.داخل اتوبوس بی حال نشسته بودم که حسین آمد کنار دستم نشست و شروع کرد به معرفی خودش،من هم خیلی سرسری جواب دادم.حسین به من گفت:رسول چرا اون روز این قدر استیل بچه های حفاظت را گرفته بودی؟اون روز خیلی خورد توی ذوقم.از بس برخوردت سردو یخ بود. خندیدم و گفتم:آخه روز اول چی میگفتم؟ کلاس ها و دوره های ما داخل دانشگاه امام حسین ع شروع شده بود.کلی کلاس تئوری و عملی که از صبح تا غروب،تمام وقت مارا پر می‌کرد.دوماه از مرخصی خبری نبود.سخت تر از این دوری،فشاری بود که زمان کار عملی روی ما بود.غروب که می‌شد، قیافه هایمان دیدنی بود،یکی پاهایش را ماساژ میداد،یکی به زخم ها و تاول های دست و پایش پماد میزد.گاهی بچه ها بعد نماز از فرصت استفاده می‌کردند و گوشه نمازخانه یک چرتی می‌زدند.کم کم من با حسین و عقیل بیشتر آشنا شدم.َحسین و عقیل بیشتر آشنا شدم. علاقه زیادی به گرافیک داشت.روحیه هنری اش برایم جالب بود و با این روحیه وارد کار نظامی شده بود، زندگی نامه شهید مدافع حرم 🕊🌹 🔴@sarbazanzeynab🔴