eitaa logo
انتی صهیونیست
85 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
203 ویدیو
98 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ب) بازسازی معبد سلیمان چنان‌که در مطالب قبلی گفته شد، صهیونیست‌های مسیحی معتقد به نزدیک شدن آخرالزمان هستند و برای این واقعه زمینه‌هایی را لازم می‌دانند که از جملة آن‌ها تخریب مسجدالاقصی و قبةالصخره و ساخت معبد جدید سلیمان بر روی آن‌هاست. بنیادگرایان مسیحی معتقدند که حضرت عیسی تنها زمانی ظهور خواهد کرد که مسجدالاقصی و قبة‌الصخره تخریب شود و به جای آن معبد سلیمان بازسازی شود و این معبد به عنوان پایتخت حکومتی عیسی مسیح در نظر گرفته شود. صهیونیست‌ها بر مبنای اسطوره دیاسپورا معتقدند که در سال 70 میلادی رومی‌ها معبد سلیمان را به آتش کشیدند و یهودیان را از بیت‌المقدس و ایالت یهودیه بیرون راندند و بر این مبنا دوران طولانی آغاز شد که آن را دیاسپورا یا دوران تبعید و آوارگی و پراکندگی می‌نامند. (احمدوند، 1383: 32) افسانة دیاسپورا که از نظر یهودیان سرآغاز دوره‌ای از آوارگی و بی‌خانمانی است، نوعی نوستالژی دائمی بازگشت به سرزمین فلسطین و بازسازی معبد سلیمان را در دل یهودیان زنده نگه داشت. (همو: 34) مسیحیت صهیونیست که هم‌اینک کاملاً یهودی شده بود، ضمن پذیرش افسانة دیاسپورا، آن را جزء اصول اعتقادی خود قرار داد و نقش کاملاً برجسته‌ای برای آن در وقایع آخرالزمانی در نظر گرفت تا جایی که آمدن دوبارة عیسی مسیح منوط به بازگشت یهودیان به سرزمین فلسطین و همچنین بازسازی دوبارة معبد سلیمان دانسته شد. به اعتقاد مسیحیان صهیونیست و بنیادگرا، بازسازی معبد، پیش‌گویی‌های کتاب مقدس و آمدن آن را تضمین می‌کند. (سایزر، 1385: 237) صهیونیست‌های مسیحی تسلط غیر‌یهودیان و به‌خصوص مسلمانان بر بیت‌المقدس را تسلط شیاطین بر این مکان مقدس تلقی می‌کنند و معتقدند تا زمانی که این امر ادامه داشته باشد، عیسی مسیح ظهور نخواهد کرد. بنابراین ابتدا باید اشراف غیریهودیان بر بیت‌المقدس پایان یابد. وان‌درهوون یکی از مسیحیان صهیونیست برجسته در این زمینه می‌گوید:شیطان که می‌داند همواره باید اموری را که خدا جدّی می‌گیرد، جدّی بگیرد، هزاران سال کنترل کوه معبد را در اختیار داشت تا این‌که در جنگ شش‌روزة 1967 کم و بیش از قدرت ساقط شد. در نتیجۀ نگرش نادرست ولو بلندنظرانۀ اسرائیلی‌های پیروز، اسلام امکان آن را یافت که بر کسانی که در کوه معبد عبادت می‌کنند، تسلط داشته باشد ... شیطان در حال تحکیم موضع خود در تپة مقدس خداست. (سایزر، 1386: 44) سالومون یکی دیگر از بزرگان این مکتب در کنگرة صهیونیست‌های مسیحی در 1998 دربارة وجود پلیدی در بیت‌المقدس و مسجدالاقصی و لزوم پاک‌سازی آن می‌گوید: رسالت آزاد‌سازی کوه معبد و پاک‌سازی، تکرار می‌کنم پاک‌سازی پلیدی از حرم شریف بر نسل کنونی است ... قوم یهود در دروازه‌های منتهی به کوه معبد توقف نخواهد داشت ... ما پرچم اسرائیل را بر فراز کوه معبد به اهتزاز در خواهیم آورد و دیگر قبةالصخره و مساجدش در آن وجود نخواهند داشت، بلکه تنها پرچم اسرائیل و معبدها در آن خواهد بود. (همو: 439) مسیحیان صهیونیست به خوبی می‌دانند که تخریب قبلۀ اول مسلمین باعث تحریک احساسات مذهبی آنان و در نتیجه بروز جنگ خونین و گسترده خواهد شد. اما مهم است که چنین جنگی باید درگیرد تا مسیح ظهور کند. بنابراین تخریب مسجدالاقصی و قبةالصخره علاوه بر مهیا کردن شرایط برای ساخت معبد سلیمان، زمینه را برای بروز نبرد بزرگ آخرالزمان فراهم می‌کند و این امر نه تنها غیراخلاقی نبوده، بلکه کاملاً اخلاقی و منطبق با آموزه‌های دینی مسیحیان صهیونیست است. اوین، از مبلغان انجیلی دربارة تخریب مسجدالاقصی که ممکن است موجب خشم مسلمانان و برپایی جنگ جهانی سوم شود، می‌گوید: بله درست است، این موضوع ممکن است به جنگ جهانی سوم بینجامد ... ما به آخرالزمان نزدیک می‌شویم. یهودیان ارتدوکس مسجد را بمب‌گذاری خواهند کرد و این خشم جهان اسلام را بر خواهد انگیخت و جنگ مذهبی با اسرائیل آغاز خواهد شد که باعث می‌شود نیروهای مسیح وارد عمل شوند. (هال سل، 1385: 96)اظهارات اوین به خوبی تحلیل گرشوم گورنبرگ روزنامه‌نگار اسرائیلی را تأیید می‌کند که معتقد است یهودیان در تئولوژی مسیحیان صهیونیست، تنها بازیگرانی در تراژدی آخرالزمانی مسیحیت هستند. در کنار ساخت معبد سلیمان، مسیحیان صهیونیست معتقدند که معبد ساخته شده باید پاک و مطهر شود تا آمادگی لازم را برای میزبانی از حضرت مسیح داشته باشد و این تطهیر هم به وسیلۀ خاکستر گوساله سرخ رنگی انجام می‌شود که پس از تخریب هیکل سلیمان در سال 70 میلادی مفقود گشت. آنان معتقدند که پس از مفقود شدن این خاکستر ناپاک شدند. @sarbaze110
بر اساس این اعتقادات ساخت معبد سلیمان در اورشلیم مقدماتی می‌خواهد که مهم‌ترین آن‌ها قربانی کردن گوسالة سرخ‌رنگی است که قبل از ساخت معبد و برای تطهیر آن باید انجام شود. این گوساله باید سرخ‌موی، ماده، باکره و بدون هیچ عیب و نقصی باشد و در هنگام قربانی گوساله باید سه‌ساله باشد. این گوساله پس از سوزانده شدن در کوه زیتون، برای استفاده در امر تطهیر به کار می رود. (کاویانی، 1383: 33) در طی چندین دهة اخیر صهیونیست‌ها در نقاط مختلف جهان با استفاده از دانش ژنتیک اقدام به اصلاح نژادی گاو برای تولید گوسالة سرخ‌موی کرده‌اند. گزارش‌های متعددی از سوئد، سوئیس، تگزاس و می‌سی‌سی‌پی و اسرائیل در این زمینه منتشر شده است. با تلاش صهیونیست‌ها این گوساله در سال 1997 تولید شد. (همو) یهودیان و مسیحیان صهیونیست تولید این گوساله را از نشانه‌های ظهور می‌دانند. ریچارد لندز استاد تاریخ دانشگاه بوستن دربارة این مسئله چنین می‌گوید: به دنیا آمدن این گوساله درست همان چیزی است که مردم انتظار آن را می‌کشیدند. ما می‌توانیم جنگ آخرالزمان را به راه بیندازیم. اگر خاخام‌های متعصب ارتدوکس یهودی، مشخصات این گوساله را تأیید کنند، تمام یهودیان اسرائیل آن را به فال نیک می‌گیرند و نشانه‌ای از آغاز عصر جدید می‌شمارند. به هر حال اگر این گوساله قربانی شود، مسلمین آمادة جهاد می‌شوند. پس بهتر است به جنگ بیندیشیم. به طور حتم پیدا شدن این گوساله ماشة انفجار مسجدالاقصی است. (همو: 34) مجموع ملاحظات فوق به خوبی نشان می‌دهد که مسیحیان صهیونیست به همراهی صهیونیست‌های یهودی درصدد تخریب مسجدالاقصی و قبةالصخره و ساخت معبد سلیمان به جای آن و همچنین تطهیر معبد سلیمان به وسیلة خاکستر گوسالة سرخ‌موی برای زمینه‌سازی ظهور حضرت مسیح هستند. مجموعه اقداماتی که به گفتة خود آن‌ها با واکنش مسلمین به وقوع جنگ آرماگدون خواهد انجامید. @sarbaze110
ج) جنگ مقدس آرماگدون درگیری و نزاع خونین با پشتوانه‌های مذهبی و دینی و تحت عنوان جنگ مقدس، چنان‌که کیمبال بیان می‌کند، جزء اصول لاینفک اعتقادی تمامی نمونه‌های بنیادگرایی و از جمله صهیونیسم مسیحی است. کیمبال توضیح می‌دهد که از نگاه بنیادگرایان جنگ و خون‌ریزی در دوران آخرالزمان اجتناب‌ناپذیر است و از این طریق خشونت به ره‌آورد اصلی این جریانات تبدیل می‌شود. جنگ مقدس در ادبیات صهیونیست‌های مسیحی با عنوان آرماگدون شناخته می‌شود. (Kimbal, 2008: 89-166) آرماگدون از دو کلمة یونانی «هار» و «مجدو» تشکیل شده که هار به معنای کوه و مجدو به معنای سرزمین حاصل‌خیز است. آرماگدون از لحاظ جغرافیایی نام منطقه‌ای باستانی در نزدیکی بیت‌المقدس است که در قدیم شهری استراتژیک و طبیعتاً پرنزاع بوده است، ولی هم‌اینک به جز خرابه‌ای از آن بر جای نمانده است. این واژه در معنای اصطلاحی به نبرد نهایی حق و باطل در آخرالزمان تعبیر شده است. unabridged dictionary, 2008) (Webster واژة آرماگدون تنها یک‌بار در انجیل از آن نام برده شده و در توضیح آن گفته شده که آرماگدون جنگی است در آخرالزمان که تمامی دولت‌هایی را که بر ضد یهود متحد شده‌اند دربر می‌گیرد. (کتاب مقدس، یوحنا، 16/6) مسیحیان صهیونیست با استناد به این کلام حزقیال نبی که «در آخرالزمان باران‌های سیل‌آسا و تگرگ سخت آتش و گوگرد، تکان‌های سختی در زمین پدید خواهند آورد، کوه‌ها سرنگون خواهند شد و صخره‌ها خواهد افتاد و جمیع حصارهای زمین منهدم خواهد گردید» (کتاب مقدس، حزقیال، 6/4) آرماگدون را با نابودی زمین برابر می‌دانند. مسیحیان صهیونیست در توضیح واقعه آرماگدون بیان می‌کنند که به زودی لشکری از دشمنان مسیح که بدنة اصلی آن را میلیون‌ها نظامی تشکیل داده‌اند از عراق حرکت می‌کنند و پس از گذشت از رود فرات که در آن زمان خشکیده است، به سوی قدس ره‌سپار خواهند شد؛ اما در ناحیة آرماگدون نیروهای طرف‌دار مسیح راه لشکر ضدمسیح را سد خواهند کرد و درگیری خونین و نهایی در این منطقه شکل خواهد گرفت. از نگاه مسیحیان صهیونیست نبرد نهایی، نبردی هسته‌ای است. سپس مسیح برای بار دوم از جایگاه خود در آسمان به زمین فرود می‌آید و پس از نبرد با نیروهای ضد مسیح، پیروز خواهد شد و آن‌گاه صلح واقعی و جهانی محقق خواهد شد. مسیح به پایتختی بیت‌المقدس و از مرکز فرمان‌دهی خود در معبد سلیمان (که از پیش توسط طرف‌داران مسیح بر روی خرابه‌های مسجدالاقصی ساخته شده است) صلح را در سراسر جهان محقق خواهد کرد. (نک: هال سل، 1377) نکتة گفتنی در مورد واقعة آرماگدون آن است که صهیونیست‌های مسیحی سعی وافری در تطبیق وقایع آخرالزمان و جنگ مقدس آرماگدون با حوادث دنیای معاصر دارند، به‌گونه‌ای که حوادثی چون کمونیست شدن لیبی، لشکرکشی امریکا به افغانستان و عراق، دست‌یابی ایران به فن‌آوری هسته‌ای و... به عنوان حوادث آخرالزمانی تلقی می‌شود و جنگ مقدس آرماگدون زودرس و اجتناب‌ناپذیر دانسته می‌شود. در 15 می 1981 ریگان در خاطرات خود در مورد بحران‌های خاورمیانه می‌نویسد: «گاهی اوقات فکر می‌کنم که آیا ما مقدر شده‌ایم تا شاهد آرماگدون باشیم ... قسم می‌خورم و معتقدم که آرماگدون نزدیک است.» (lewis.7) پت رابرتسون کاندیدای ریاست جمهوری امریکا در سال 1988، که یکی از سران مکتب صهیونیسم مسیحی است نیز با چنین رویکردی به مسائل جاری می‌نگرد. وی در این راستا می‌گوید: همة شرایط این رویداد (نبرد آرماگدون) حالا دارد عملی می‌شود و در هر لحظه ممکن است روی بدهد تا کلام حزقیال نبی تحقق پذیرد. تحقق آن دارد آماده می‌شود، ایالات متحده بر آن است که این آیة حزقیال عملی شود ... ما از حزقیال حمایت می‌کنیم. (همو: 21) رابرتسون در نبرد سال 1882 اسرائیل علیه لبنان با یونیفرم نظامی شرکت داشت و دربارة این جنگ بیان کرد که اسرائیل با آغاز این جنگ علیه همسایگان خویش، مشیت الهی را محقق می‌نماید. (هال سل، 1385: 124 - 125) مشیتی که از نظر بنیادگرایانی چون وی همان آغاز جنگ مقدس آرماگدون است. بدین‌وسیله زمینة ظهور حضرت مسیح فراهم و پروژة آخرالزمان تکمیل می‌شود. تمایلات میلیتاریستی مسیحیان صهیونیست در حالی است که آموزه‌های اصیل مسیحیت (از نگاه مسیحیان ارتدوکس) ناظر بر صلح و دوستی است. تمایلات صلح‌طلبانة عیسی به قدری بود که اکثر یهودیانی که منتظر آمدن مسیح بودند، او را مسیح واقعی ندانستند؛ زیرا بسیاری از اشارات عهد عتیق به مسیح، وی را به صورت شخصیتی داودی ترسیم می‌کرد؛ شخصیتی که مردمش را به پیروزی نظامی می‌رساند. ولی عیسی نه‌تنها رویکردی مبارزه‌طلبانه را در پیش نگرفت، بلکه خود را به عنوان پیامبر صلح و دوستی معرفی کرد. (همو) @sarbaze110
تمایل مسیحیان صهیونیست به میلیتاریسم و معرفی عیسی به عنوان یک شخصیت نظامی، مسیحیت اصیل را از مسیر اصلی خویش منحرف کرده است. بر این اساس برخی از بزرگان مسیحیت این جریان را مرتد دانسته‌اند. مونیب ای یونان اسقف اعظم کلیسای لوتری در جردن در گفت‌وگو با روزنامة دانیش در مورد جریان صهیونیسم مسیحی اعلام می‌کند که این مکتب نه‌تنها یک تئولوژی مریض است، بلکه مرتد نیز هست. وی علت ارتداد این جریان را در سه ویژگی عمدة آن می‌داند که بدین‌قرارند: اول، معرفی عیسی به عنوان یک فرد نظامی و نه به عنوان یک منجی؛ دوم، تمایلات ضد صلح آن‌ها و سوم، استفادة ابزاری از یهودیان در نبرد آخرالزمان. (smith, 2008: 9) ویژگی‌های فوق، جریان صهیونیسم مسیحی را به سمت میلیتاریسم سوق داده و نظامی‌گرایی را به جزء لاینفک این جریان تبدیل کرده است @sarbaze110
دانیال شاملو, [۰۳.۱۱.۱۵ ۰۷:۴۸] د) ظهور مسیح و تشکیل حکومت جهانی اعتقاد به ظهور مجدد حضرت مسیح و تشکیل حکومت جهانی توسط وی در زمرة اعتقادات خاص صهیونیسم مسیحی است. از دیدگاه آن‌ها ظهور حضرت مسیح، مرحلۀ پایانی رویدادهای آخرالزمان است و با حضور وی دنیا به آخر رسیده و از آن پس صلح حقیقی تمامی جهان را فرا خواهد گرفت. بر این اساس تأمین صلح پایدار تنها در آخرالزمان و با ظهور حضرت مسیح میسر خواهد بود و تلاش در جهت تحقق آن پیش از آخرالزمان، تلاشی بیهوده است. به اعتقاد مسیحیان، عیسی مسیح در مقطعی از حیاتش شیفتة آموزش‌های موعظه‌گری به نام یوحنا شد. نخستین‌بار عیسی او را مشغول موعظه در کنار رود اردن دید. یوحنا در حال وعظ دربارة پیام دیرینة انبیا و تأکید بر نابودی قریب‌الوقوع دنیای گناه‌آلود موجود و پدید آمدن پادشاهی خداوند در یک دنیای تازه بود. تعالیم یوحنا پیرامون فرارسیدن آخرالزمان و ایجاد پادشاهی خداوند تأثیرات عمیقی بر عیسی گذاشت، به‌گونه‌ای که تعالیم فوق تبدیل به یکی از اعتقادات اساسی وی و پیروانش شد. (ویلسون، 1381: 28) هنگامی که عیسی همراه تعدادی از حواریون خود به سمت اورشلیم، مقر یهودیان حرکت می‌کرد، در میان راه پیش‌گویی‌هایی را به همراهان خود گفت که از جملة آن‌ها بازداشت و اعدام وی به دست یهودیان بود، اما او در ادامه به حواریون بشارت داد که پس از مرگش، دوباره برخواهد خاست و حکومت خود را تشکیل خواهد داد. (کارپنتز، 1374: 17) تأکید بر بازگشت مسیح در تعالیم پیروانی چون یوحنا نیز کاملاً انعکاس یافت، به‌گونه‌ای که وی بازگشت عیسی را امری محتوم و لایتغیر دانسته و تنها مؤمنان به این رجعت را سعادتمند می‌دانست. یوحنا پس از این‌که ماجرای مکاشفة خود را در جزیرة متروک شرح و بسط می‌دهد و پیش‌گویی‌های خود را (که به گفتة خودش فرشته‌ای بر او خوانده است) دربارة دوران آخرالزمان بیان می‌کند، در پایان تأکید می‌کند که عیسی خواهد آمد. او در این‌باره می‌گوید: این سخنان راست و قابل اعتماد است. من به زودی می‌آیم. خدایی که به سخن‌گویانش آن‌چه را می‌بایست اتفاق بیفتد قبلاً می‌گوید، فرشتة خود را فرستاده است تا به شما بگوید که عیسی مسیح به زودی می‌آید. خوشا به حال کسانی که آن‌چه را که در این کتاب پیش‌گویی شده باور می‌کنند. (کتاب مقدس، یوحنا، 22/7-6) واژه‌هایی چون حکومت و سلطنت الهی، سلطنت آسمان‌ها و ملکوت الهی به‌طور مکرر در اناجیل به چشم می‌خورد، به‌گونه‌ای که واقعیت حکومت نهایی خداوند (سلطنت یا ملکوت الهی) تبدیل به مهم‌ترین اعتقاد مسیحیان شده است. بر این اساس عموم مسیحیان بر این باورند که در آینده روزی فرا خواهد رسید که حکومت اخلاقی خداوند بر سرتاسر زمین جاری می‌گردد و این‌گونه حکومت جهانی خداوند ایجاد می‌گردد. (کارگر، 1383: 100) عموم مسیحیان به این‌که روزی خواهد رسید که حکومت خداوندی به‌طور کامل برقرار خواهد شد، اعتقاد دارند؛ وانگهی برخی تصور می‌کنند که این سلطنت الهی بر روی زمین تشکیل خواهد گردید و برخی دیگر آن را فراتاریخی و متعلق به ملکوت می‌دانند. به‌جز اختلاف در مورد مکان تشکیل حکومت خداوند، اختلاف دیگر مربوط به دخالت انسان در تشکیل چنین حکومتی است. عده‌ای از مسیحیان تشکیل حکومت خداوندی را یک آرمان بزرگ اجتماعی می‌دانند که با کوشش انسان‌ها و البته کمک خداوند در این جهان و در زمانی نزدیک به وقوع خواهد پیوست، اما در نزد گروه دوم، سلطنت الهی از طریق دخالت مستقیم و ناگهانی خداوند در تاریخ بشری و پایان دادن به زمان، تحقق خواهد پذیرفت. (جوویور، 1381: 272- 273) صهیونیسم مسیحی را باید جزء گروه اول و بنابراین معتقد به ایجاد سلطنت الهی در همین جهان و در همین زمان و همچنین تحت توجهات و کوشش‌های انسان‌های مؤمن دانست. اعتقاد به همین‌جهانی و همین‌زمانی بودن حکومت الهی مسیح توسط صهیونیست‌های مسیحی چنان گسترده شد و شدت یافت که برخی از آنان اقدام به تعیین زمان، جهت ظهور مسیح کردند. از جملة این گروه‌ها ادونتیست ‌ها بودند. نهضت ادونتیزم با پیش‌گویی‌های ویلیام میلر دربارۀ پایان جهان آغاز شد. وی در کتاب‌های دانیال و مکاشفه یوحنا تأمل کرد و راهی برای پایان جهان ابداع کرد. وی در سال 1831 موعظه‌ای دربارۀ رجعت مسیح ایراد کرد و بیان داشت که باید در سال 1843 منتظر رجعت بود. اما زمان موعود فرا رسید و خبری از رجعت مسیح نشد. بنابراین او پیش‌بینی دیگری کرد که آن هم به وقوع نپیوست و این‌گونه مردم از گرد او متفرق شدند، اما عده‌ای همچنان باقی ماندند و گروه‌های ادونتیست انشعابی را تشکیل دادند. این گروه‌های باقی‌مانده که به رهبری الن گولد وایت ادامه حیات دادند، مانند یهودیان روز شنبه را برای عبادت مسیحیان مناسب می‌دانند @sarbaze110
آنان کتاب مقدس (عهد قدیم و جدید) را یگانه‌اصل معتبر ایمان دانسته و آن را تحت‌اللفظی تفسیر می‌کنند. پیروان این گروه به‌طور جدّی از بسیاری از قوانین رژیم غذایی عهد قدیم (یهودیان) تبعیت می‌کنند و منتظر رجعت مسیحند، اما برای تعیین تاریخ دقیق آن تلاش نمی‌کنند. ادونتیست‌ها را باید مسیحیان بنیادگرایی دانست که به شدت یهودی شده و در ضمن منتظر رجعت دوبارۀ مسیح در زمان کنونی‌اند. (همو: 273) گروه دیگری از مسیحیان که منتظر ظهور حضرت مسیح در زمانی نزدیک و در همین دنیا هستند، تقدیرگرایان هستند. تعلیمات این گروه تابعی از تفسیر کتاب مقدس است که همۀ زمان‌ها را از زمان خلقت به بعد به مقاطعی تقسیم می‌کند و هر مقطع را بخش واحدی می‌داند. بر اساس این تقسیم‌بندی پنج مقطع نخستین، به دوره‌هایی در عهد قدیم بازمی‌گردد و مقطع ششم زمان کلیسای مسیحی است و مقطع هفتم زمان آمدن ملکوت است. بر اساس اعتقادات این گروه هم‌اکنون مسیحیان در مقطع ششم به سر می‌برند و به یک معنا در لبه و کنارة ملکوت به سر می‌برند و باید منتظر بازگشت قریب‌الوقوع مسیح باشند. راهنمای آنان در این تفسیر مرجع اسکوفیلد کتاب مقدس ویراستة سایرس آی اسکوفیلد است. (همو: 275) آخرین گروه از مسیحیان معتقد به رجعت این‌زمانی و این‌مکانی مسیح که در این‌جا به آن می‌پردازیم، نهضت تقدس و نتیجة مستقیم آن یعنی نهضت پنجاهه‌گرا است. نهضت تقدس بر بازگشت به تقدّس و تطهیر کامل تأکید دارد. کلیساهای تقدس معمولاً نهضت‌های مردمی هستند که انجیلی و بنیادگرایند و طرف‌دار چهار اصل ثابت انجیل هستند: 1. عیسی منجی است؛ 2. تقدس‌بخش است؛ 3. شفادهنده است؛ 4. خداوندی است که خواهد آمد. نهضت پنجاهه‌گرا که نتیجۀ مستقیم نهضت تقدس است به تطهیر کامل اما تدریجی معتقد است. اینان که تمایلات مقطع‌باورانه قوی دارند، معتقد به رجعت قریب‌الوقوع مسیح در همین دنیا هستند. (همو: 285 - 287) هـ) هزاره‌باوری هزاره‌باوری از ارکان اصلی آموزه‌های صهیونیسم مسیحی است. البته این آموزه در نظام اعتقادی مسیحیان تنها به مسیحیان صهیونیست تعلق ندارد، اما قرائت خاص از آن‌که تئولوژی مسیحیان صهیونیست را قوام می‌بخشد، متعلق به آن‌هاست. هزاره‌باوری را باید زیرمجموعۀ مباحث معادشناسی دانست. خود معادشناسی به عنوان دکترین آخرین حوادث تعریف شده است و به‌طور عمومی به مرگ افراد، داوری واپسین و بهشت و جهنم نیز اطلاق می‌شود. مبحث معادشناسی در مواردی چون مرگ، داوری واپسین و جاودانگی در طول تاریخ و در میان تمامی کلیساها، به عنوان نقطة توافق پذیرفته شده، اما تفاوت در تفسیر این باور و برداشت‌های متفاوت از آن است که باعث اختلاف در میان مسیحیان و نهایتاً دسته‌بندی آن‌ها بر اساس اختلاف برداشت‌ها شد. (Nortih, 1990: 16-17) هزاره‌باوری اعتقادی دینی است که در محافل مسیحی که اصالتی یهودی داشته‌اند، مجال ظهور یافته است. هزاره، نشئت گرفته از باوری یهودی به نام «المشیحیا» است که بر ظهور مسیح تأکید دارد. (گریگوری، 1373: 75) جنبش هزاره به معنای حکومت یک‌هزارساله است و اشاره به طول نمادین ملکوت خدا دارد که در کتاب مکاشفة عهد جدید از آن یاد شده است. هزاره‌باوران معمولاً هشدار می‌دهند که پایان جهان نزدیک است. هزاره‌گرایی را می‌توان به سه شاخه تقسیم کرد: پیشاهزاره‌گرایی، نفی هزاره‌گرایی و نهایتاً پساهزاره‌گرایی. پیشاهزاره‌گرایی بر این باور است که حکومت هزارسالۀ مسیح در پایان جهان بر روی زمین تشکیل خواهد شد، اما نفی هزاره‌گرایان معتقدند که هزار سال، بیش‌تر یک استعاره است و به معنای همیشگی است و بنابراین معنایی سمبلیک دارد. این گروه بر خلاف پیشاهزاره‌گرایان قلمرو خداوند را کاملاً زمینی تصور نمی‌کنند، بلکه آن را بیش‌تر آسمانی می‌پندارند. به این معنا که شهر زمینی و شهر آسمانی همیشه از یکدیگر جدا هستند. این ایده که متعلق به آگوستین قدیس بود، در مقابل اعتقادات پیشاهزاره‌باوران است. (Nortih,1990: 19) شاخة سوم یا همان پساهزاره‌گرایی تلفیقی از شاخه‌های اول و دوم است. وجه مشترک این گروه با نفی هزاره‌باوری در این است که مسیح به صورت فیزیکی به زمین بازنمی‌گردد و اشتراک آنان با پیشاهزاره‌باوران نیز در این است که هر دو گروه معتقدند بسیاری از پیش‌گویی‌های عهد عتیق در روی زمین به وقوع می‌پیوندد. پساهزاره‌گراها معتقدند مباحثی که در انجیل آمده است نه صرفاً سمبلیک و غیرواقعی‌اند و نه کاملاً واقعی و عینی، بلکه در مواردی سمبلیک و در مواردی عین واقع‌اند. (Ibid , 20) @sarbaze110
دانیال شاملو, [۰۳.۱۱.۱۵ ۰۷:۴۸] پیشاهزاره‌باوران خود به گروه‌های مختلفی تقسیم می‌شوند که مهم‌ترین آن‌ها تقدیرگرایان هستند. تقدیرگرایی همان‌طور که گفته شد مکتب تفسیری انجیل است که تاریخ مقدس را به دوره‌های مشخص تقسیم می‌کند و آن را تقدیر الهی می‌داند. تقدیرگرایان معتقدند که در این دوره‌های مشخص، برنامه‌های گوناگونی برای نجات بشر چیده شده است که در مراحل گوناگون، بشر را به آخرالزمان می‌رساند و این‌گونه پایان جهان فرا می‌رسد. (Prothero, 2007: 174) تعالیم شاخۀ تقدیرگرایی جنبش پیشاهزاره‌گرایی را باید رکن اصلی عقاید صهیونیست‌های مسیحی دانست. به تعبیر دیگر پیشاهزاره‌گرایی تقدیرگرایانه، مایة فکری مسیحیان صهیونیست را فراهم کرده است. بر مبنای تعالیم و آموزه‌های پیشاهزاره‌گرایان تقدیرگرا، پایان تقدیر و سرنوشت دنیای کنونی نزدیک است و به دنبال آن عروج مؤمنان به بهشت به وقوع می‌پیوندد. اما پیش از این عروج، هفت سال مصیبت و رنج در کمین مؤمنان است و در این زمان دجّال (ضد‌مسیح) ظهور می‌کند و جنگ مقدس آرماگدون آغاز می‌شود. در این مقطع مسیح از ابرها به پایین می‌آید و دجال را شکست می‌دهد و دورۀ هزار‌ساله‌ای همراه با صلح و عدالت به وجود می‌آید. این بحث آخرت‌شناسی یا همان تئولوژی آخرالزمان، اولین‌بار به وسیلة تئولوژین انگلیسی، جان نلسون داربی و در قرن نوزدهم به وجود آمد. از جمله مهم‌ترین کتاب‌هایی که با باورهای پیشاهزاره‌گرایی تقدیرگرایانه نوشته شده است، می‌توان به انجیل اسکوفیلد اشاره کرد که به وسیلة اینجرسون اسکوفیلد و در اوایل قرن بیستم نگاشته شد و مرجع بسیاری از آثار مسیحیان صهیونیست از جمله هال لیندزی شد. (Ibid) پیشاهزاره‌باوران تقدیرگرا، با تفکری مقطع‌باورانه، عصر کنونی را زمانة ماقبل آخر دانسته و بر این باورند که مقطع کنونی مقعطی است که در آن زمینه‌های ظهور مسیح و در نتیجه فرارسیدن آخرالزمان ایجاد شده و دنیا به فرجام خود نزدیک است. وظیفة مؤمنان مسیحی در چنین مقطعی کمک به تحقق پیش‌گویی‌های کتاب مقدس است. هر کس که خود را مؤمن مسیحی می‌داند باید در هر زمینه و به هر میزانی که می‌تواند به تحقق پیش‌گویی‌ها کمک کند. بازگشت یهودیان به ارض موعود و همچنین جنگ مقدس آرماگدون یکی از این پیش‌گویی‌هاست. چنین وقایعی زمینه‌های تشکیل حکومت هزارسالة مسیح را فراهم می‌کند. نتیجه‌ این تحقیق در بخش نخست به چگونگی شکل‌گیری مکتب صهیونیسم مسیحی پرداخته و در قسمت دوم جایگاه مفهوم آخرالزمان را در آموزه‌های این مکتب بررسی کرده است. در پایان نتایج ذیل حاصل آمد: 1. مسیحیت کلاسیک برای متهم کردن یهودیت به قتل عیسی مسیح و همچنین فساد مالی یهودیان در تقابلی آشکار با پیروان و آموزه‌های این دین قرار گرفت، به‌گونه‌ای که تلاش‌های یهودیان مسیحی شده‌ای چون پولس قدیس هم نتوانست تقریب میان این دو ایجاد کند، ولی بذر چنین تقریبی را در دین مسیح به ودیعت نهاد تا پس از قرن‌ها فترت و با جهد افرادی چون مارتین لوتر و کالون شکوفا شده و به ثمر نشیند. وجود این زمینه در مسیحیت و همچنین نیاز زمانه جهت شکل‌گیری نظام سرمایه‌داری، مسیحیت را به یهودیت نزدیک ساخت، به‌گونه‌ای که مسیحیت در قالب مکتب صهیونیسم مسیحی لباس یهودیت بر تن کرد و به مدافع اصلی آمال یهودیان تبدیل شد. مسیحیت صهیونیسم این‌گونه شکل گرفت. 2. علی‌رغم وجود زمینه‌های فراوان و همچنین دیرینه، مکتب صهیونیسم مسیحی پدیده‌ای به شمار می‌رود که در واکنش به پی‌آمد‌های مدرنیسم شکل گرفته و به تعبیری پژواک دوران پسامدرن است. آموزه‌های مدرنیسم چنان‌که اریک فروم بیان می‌کند تکیه‌گاه‌های انسان مدرن را فرو ریخت و بحران عمیقی به نام بحران هویت ایجاد کرد که سایة این بی‌هویتی همواره روح انسان غربی را می‌آزرد. در چنین شرایطی وعدة ظهور یک منجی آلام مؤمنان مسیحی را می‌کاست و موجب تسکین قلوب مشوش آن‌ها می‌شد. تأکید فراوان مکتب صهیونیسم مسیحی که بر ظهور منجی و فرا رسیدن آخرالزمان تاکید می‌کنند، ‌قدرت بیش‌تری می‌یابند. از این منظر و با توجه به فزونی بحران‌های موجود در جوامع غربی، می‌توان رشد روزافزون جنبش‌هایی نظیر صهیونیسم مسیحی را در آینده پیش‌بینی کرد. منابع 1. آکادمی علوم شوروی، مبانی مسیحیت، ترجمه: اسدالله مبشری، تهران، حسینیه ارشاد، بی‌تا. 2. احمدوند، شجاع، «اسرائیل و ایدئولوژی صهیونیسم سیاسی»، مجلۀ پژوهش حقوق و سیاست، سال ششم، ش12، پاییز و زمستان 1383ش. 3. بیئل، لوی تیموتی، تاریخ جهان «جنگ‌های صلیبی»، ترجمه: سهیل سعی، تهران، ققنوس، 1385ش. 4. تاونی، ر.ه، دین و ظهور سرمایه‌داری، ترجمه: احمد خزایی، تهران، ققنوس، 1385 @sarbaze110
5. توماس، م. م، مقدمه‌ای بر شناخت مسیحیت، «تلفیق‌گرایی دینی از دیدگاه مسیحیت»، ترجمه: همایون همتی، تهران، نقش جهان، 1379ش. . جوویور، مری، درآمدی بر مسیحیت، ترجمه: حسین قنبری، قم،‌ انتشارات ادیان، @sarbaze110
دانیال شاملو, [۰۳.۱۱.۱۵ ۰۷:۴۸] 7. دورانت، ویل، تاریخ تمدن «اصلاح دینی، ج6»، مترجم: فریدون بدره‌ای و دیگران، چاپ سوم، تهران، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، 1371ش. 8. زرشناس، شهریار، نیمه پنهان امریکا، تهران، کتاب صبح، 1381ش. 9. سایزر، استیون، صهیونیسم مسیحی، ترجمه: حمیده بخشنده و قدسیه جوانمرد، قم، طه، 1386ش. 10. سایزر، استیون، پیش‌گویی‌ها و آخرالزمان، «معبد یهودی مسیحیان صهیونیسم»، ترجمه: فاطمه شفیعی سروستانی، تهران، انشارات موعود، 1385ش. 11. سماک، محمد و دیگران، «تخریب بیت‌المقدس و واکنش مسلمین»، ترجمه: قبس زعفرانی، فصل‌نامۀ موعود، سال هشتم، ش46، شهریور 1383ش. 12. شهبازی، عبدالله، زرسالاران یهودی و پارسی؛ استعمار بریتانیا و ایران، ج2، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1377ش. 13. صاحب‌خلق، نصیر، پروتستانیسم، پیوریتانیسم و مسیحیت صهیونیستی، چاپ چهارم، تهران، هلال، 1385ش. 14. فاستر. مایکل، خداوندان اندیشه سیاسی، ج1، ترجمه: جواد شیخ‌الاسلامی، تهران، امیرکبیر،1380ش. 15. کارپنتر، همفری، عیسی، ترجمه: حسن کامشاد، خرمشهر، طرح نو، 1374ش. 16. کارگر، رحیم، آیندة جهان؛ دولت و سیاست در اندیشه مهدویت، قم، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود، 1383ش. 17. کاویانی، آرش، «سومین معبد»، موعود، سال هشتم، ش46، شهریور 1383ش. 18. کرینستون، جولیوس، انتظار مسیحا در آیین یهود، ترجمه: حسین توفیقی، قم، مرکز مطالعات ادیان و مذاهب، 1377ش. 19. گریگوری، ریاض، صهیونیسم مسیحی؛ فراروایت نومحافظه‌کاران امریکا، «صهیونیسم مسیحی یا صهیونیسم امریکایی»، ترجمه: محمدباقر گلشن آباد، ، قم، نشر معارف، 1373ش. 20. مسیری، عبدالوهاب، صهیونیسم، ترجمه: لواء رودباری، تهران، وزارت خارجه، 1384ش. 21. مونتگومری وات، ویلیام، حقیقت دینی در عصر ما، ترجمه: ابوالفضل محمودی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1379ش. 22. ناردو، دان، تاریخ جهان «پیدایش مسیحیت»، ترجمه: مهدی حقیقت‌خواه، تهران، ققنوس، 1386ش. 23. وبر، ماکس، اخلاق پروتستان و روح سرمایه‌داری، مترجم: عبدالمعبود انصاری، تهران، سمت، 1371ش. 24. ویلسون، برایان، دین مسیح، ترجمه: حسن افشار، تهران، مرکز، 1381ش. 25. هال سل، گریس، تدارک جنگ بزرگ، ترجمه: خسرو اسدی، تهران، رسا، 1377ش. 26. ــــــــــــــ ، یداللّه، ترجمه: قبس زعفرانی، چاپ دوم، تهران، هلال، 1385ش. 27. هلال، رضا، مسیحیت صهیونیست و بنیادگرایی امریکا، مترجم: علی جنتی، قم، ادیان، 1383ش. 28. Bob Jens University, J.S Mack library last updated, 16 June, 2008. (www.bju.edu/library/research) 29. Kessler , Edward and Wenborn , Neil . A Dictionary Of Jewish- Christian Relation, New York: Cambridge University. 2005 30. Kimball, Charles, When Religion Becomes Evil, New York: Harper Collines e-book. 2008. 31. King, Salli B."A Quaker Response to Christians Fundamentalism," www.bym-rsf.org 32. Lewis, Bryan E. How Has Dispensationalist Affected American Policy in the Middle East? : Amridge University , 2009. 33. Lindsay, Hall. The Late Great Planet Earth, Michigan: Zonderran, 1970. 34. Nortih, Gary, Millenialisim and Social Theory, Texas: Tyler, 1990. 35. Prothero, Stephen, Religious Literacy: what Every American Needs to Know, London: Harper Collins e-books, 2007. 36. Smith, Robert O. “Toward a Lutheran Response to Christian Zionism, “ continent desk direct for Europe and the Middle East, Elca- Global Mission, March, 2008. 37. Spector, Stephen. Evangelicals and Israel: The Story of American Christian Zionism, New York: Oxford University press, 2009. 38. Encyclopedia of philosophy, London and New York: Rout ledge , 1998. 39. Websters Unabridge Dictionary , New york: Lemout Hauspie, 1998. منبع: فصلنامه مشرق موعود شماره @sarbaze110
13 آبان 1343: تبعید امام خمینی از میهن به دلیل اعتراض به مصوبه کاپیتولاسیون «قضیه این‌گونه بود که امریکاییها قانون کاپیتولاسیون را در ایران به کرسی نشاندند. معنای این است که امریکاییها یا افراد وابسته به هر قدرت بیگانه مسلّطی در هر کشور دیگر، اگر جنایتی کردند، دستگاه قضایی آن کشور حق ندارد جنایت آنها را رسیدگی کند، به محاکمه آنها بپردازد و حکم صادر کند! آن روز بیش از دویست هزار نفر امریکایی در مشاغل مختلف در ایران حضور داشتند. معنای این قانون - که در مجلس وابسته فاسدِ آن روز به دستور دربارِ وابسته فاسد تصویب شد - این بود که اگر از این دویست، یا سیصد هزار نفر امریکایی ساکن ایران که حقوقهای کلانی میگرفتند و در همه امور کشور دخالت میکردند، یک نفر جنایتی مرتکب شد - قتلی کرد، دزدیای کرد، هر کاری کرد - دادگستری و دستگاه قضایی ایران حق ندارد به او بگوید بالای چشمت ابروست و بایستی قضاوت درباره او زیر نظر امریکاییها انجام شود! این، یکی از قوانین ذلّتبار برای همه ملتهایی بود که به آن تن دادند. اما امام تسلیم نشدند و مقاومت کردند. فریاد امام در قم، در میان طلاّب علوم دینی بلند شد و این قانون را تقبیح کردند. رژیم وابسته هم عکس‌العمل نشان داد؛ امام را گرفت و به ترکیه  کرد. این مربوط به چه شرایطی است؟ این مربوط به آن شرایطی است که دولت امریکا با دولت ایران کمال دوستی و همبستگی را دارد با هم منافع مشترک دارند و در ایران حضور دارد. یکی از نشانه‌ها و ثمرات حضور قدرت امریکا در کشور ما، همین قضیه است.» بیانات در دیدار جمعی از دانش‌آموزان و دانشجویان، ۱۳۷۸/۰۸/۱۲ @sarbaze110
صهیونیسم مسیحی امروزه صهیونیسم یهودی یکی از قوی‌ترین نیروها و مهم‌ترین بازیگران سیاست جهانی می‌باشد و این مطلب به وسیله صدها فرقه کوچک و کلیسا بیان شده است. صهیونیسم مسیحی انواع گوناگونی دارد که با هم تفاوت‌هایی جزئی دارند، ولی جوهر و اصل پیام آن در کل، حمایت از کشور اسرائیل و طرح امپریالیستی صهیونیسم می‌باشد. صهیونیست‌های مسیحی در کابینه بوش نفوذ بسیار زیادی کرده‌اند. خود بوش نیز تا حدودی می‌تواند یک صهیونیست مسیحی باشد؛ چرا که سیاست‌هایش در خاورمیانه و مناطق دیگر، به روشنی بازتاب برنامه کار صهیونیسم مسیحی است و یا با آن مطابقت دارد. جنگ، پیروزی و تسلط امپریالیستی، بر پایه اصرار بر حقیقت مطلق مسیحیت و همچنین اصرار بر برتری نژادی یهودیان، درست در دل صهیونیسم مسیحی قرار دارد. صهیونیست‌های مسیحی معتقدند که یهودیان «مردم برگزیده» خدا هستند و خدا این حق را به آنها داده است که نه تنها بر فلسطین بلکه بر منطقه‌ای گسترده‌تر، از مصر امروزی تا عراق، با عنوان «اسرائیل بزرگ» تسلط داشته باشند. آنها می‌گویند که خدا یهودیان را برتر از همه مردم آفریده است. از این رو بر این مطلب تأکید می‌کنند که آنان که با طرح امپریالیستی حمایت از اسرائیل بزرگ و یا با تصرف فلسطین توسط صهیونیست‌ها مخالفت می‌کنند، «دشمنان خدا» هستند و لایق آن هستند که به هر وسیله ممکن، از جمله حمله آشکار و قتل عام، شکست داده شوند. با این حال، حمایت از اسرائیل به این معنی نیست که صهیونیسم مسیحی، یهودیت را به عنوان یک راه مشروع رسیدن به رستگاری، بعد از مسیحیت به شمار می‌آورد. همچنین به معنای عشق و علاقه حقیقی به یهودیان نیز نمی‌باشد؛ چرا که اگر این گونه بود، آن‌گاه از اصول سنتی کلیسا که به یهودیان به عنوان «قاتلان مسیح» می‌نگرد، منحرف شده بود. از این‌رو صهیونیست‌های مسیحی معتقدند که مسیحیت تنها مذهب قابل قبول برای خداوند می‌باشد و همان‌طور که در انجیل آمده است، رستگاری تنها از طریق مسیحیت ممکن می‌باشد؛ آنها همچنین بر این مطلب تأکید دارند که یهودیان تنها زمانی می‌توانند نجات پیدا کنند که به مسیحیت ایمان آورند. با این حال، از آنجایی که صهیونیست‌های مسیحی و مدافعان سرسخت کشور اسرائیل به شدت ضد عرب و ضد مسلمان هستند، توانسته‌اند رابطه نزدیکی با گروه‌های یهودی راست گرا و کشور اسرائیل برقرار کنند و امروز به یک جزء جدایی ناپذیر اتحاد آمریکا-اسرائیل تبدیل شده‌اند. صهیونیسم مسیحی به دنبال جنگ جهانی می‌باشد. اعتقاداتی از قبیل این که مسیحیت تنها حقیقت است و تمام ادیان دیگر یا «شیطانی» هستند و یا «دروغین»؛ و اینکه تمامی یهودیان بایستی در فلسطین جمع شوند تا رسالت مشهور کتاب مقدس را انجام دهند؛ و هچنین این اعتقاد که به زودی جنگ جهانی بزرگی رخ خواهد داد که منجر به کشتار صدها میلیون نفر و «ظهور دوم» مسیح می‌شود، به روشنی نشان دهنده طرح‌های جهانی توسعه طلبانه صهیونیسم مسیحی است. جان‌هاگی نمونه برجسته یک صهیونیست مسیحی متعصب و بنیان‌گذار و پیشوای روحانی کلیسای کرنرستون، در تکزاس آمریکا است که حدود 16000 عضو دارد. کلیسای او همانند دیگر مبلغان بنیادگرای مسیحی در آمریکا، هدایای بسیار زیادی دریافت می‌کند و همچنین در رسانه‌ها نفوذ دارد.‌هاگی رئیس شرکت رسانه‌ای «تبلیغ جهانی مسیحیت» است که برنامه‌های روزانه آن در رادیو و تلویزیون آمریکا و سراسر جهان پخش می‌شود. او نویسنده کتاب‌های متعددی در مورد صهیونیسم مسیحی بوده و برخی از کتاب‌های او توسط ناشران بنیادگرای مسیحی در خارج از کشور نیز چاپ شده است. یکی از مهم‌ترین نوشته‌های‌هاگی در مورد صهیونیسم مسیحی، کتاب «آخرین سپیده دم در بیت المقدس» می‌باشد که برنامه‌های امپریالیستی موجود در اصل و جوهر صهیونیسم مسیحی را به خوبی و با مثال روشن می‌سازد. هدف کتاب، دفاع از اشغال فلسطین به وسیله اسرائیل و تقبیح کسانی است که به دنبال مخالفت با بی‌رحمی‌های اسرائیل هستند، و همچنین حمایت از هدف «اسرائیل بزرگ» می‌باشد؛ و تمام اینها را با نام مسیحیت و با این فرض که ملت یهود مردم برگزیده خدا می‌باشند، انجام می‌دهد. @sarbaze110
همان‌طور که‌هاگی بارها بیان کرده است، نژاد پرستی مکمل پیام صهیونیسم مسیحی ‌است.‌هاگی می‌گوید که انجیل، یهودیان را به عنوان مردمک چشم خدا توصیف کرده است. او در مورد یهودیان از انجیل نقل قول می‌کند که «شما مردمی مقدس هستید و شاهزاده و فرمانروای خداوند، و پروردگار شما را برگزیده است تا مردمی برای خودش باشید و گنجینه‌ای خاص، و بالاتر از همة مردمی که روی زمین هستند». آن‌چنان که‌هاگی استدلال می‌کند، این بدین معناست که کسانی که به یهودیان و کشور اسرائیل ضرر برسانند و یا بر سر راه طرح اسرائیل بزرگ بایستند، غضب فوری خداوند را تجربه خواهند کرد.‌هاگی به آنانی که جرأت می‌کنند با کشور ستمکار اسرائیل مبارزه کنند، اعلام می‌کند: «فرد و یا ملتی که علیه اسرائیل دست و یا صدایش را بالا ببرد، غضب خداوند را درخواست کرده است». او تأکید می‌کند که چنین مردمی توسط خداوند لعن و نفرین خواهند شد. تصور و نظریه‌هاگی در مورد خدا، مثل خدای قبیله‌ای یهود می‌باشد که به عنوان یک ابزار برای رسیدن به توسعه‌طلبی‌های یهود به کار می‌رود. انجیل به دست یهودیان نوشته شده است، زیرا همان‌طور که بسیاری از مسیحیان آزادی خواه تصدیق کرده‌اند، بسیاری از آن محصول دست بشر است. بسیاری از منظومات انجیل در جهت مشروعیت بخشی به منافع جامعه‌ای است که نویسندگان انجیل آن را ترسیم کرده اند. این موضوع برای افراد عادی فهمیده بدیهی به نظر می‌رسد اما طرفداران ترجمه تحت‌اللفظی انجیل مانند‌هاگی، به شدت با این مطلب مخالفند. برای آنان، هر کلمه انجیل، مقدس و خدایی می‌باشد. برنامه‌های امپریالیستی و نژادپرستانه صهیونیست مسیحی به ناچار از ترجمه تحت اللفظی انجیل استفاده کرده است.‌هاگی با کمک گرفتن از تعداد زیادی از منظومات انجیل بیان می‌کند که «خداوند از اسرائیل همچون والدینی که بالای سر تنها فرزند خود پر می‌زنند و از او محافظت می‌کنند، حفاظت می‌کند.» او به وضوح بیان می‌کند که «کشور اسرائیل به وسیله یک فعل مقتدرانه الهی ایجاد گشته است. تمامی کشورهای دیگر به وسیله اعمال خشونت بار و یا اعلامیه سربازان ایجاد شده اند، اما اسرائیل عمداًً به وسیله خدا ایجاد شده است، برای اینکه او یک مکان فیزیکی و میراثی روی زمین داشته باشد.» بنابراین‌هاگی از ما می‌خواهد که به خدایی ایمان آوریم که محتاج به یک «مکان مادی» برای خود است. غیر یهودیان موجودات درجه دو و یا کمتر می‌باشند و بنابراین اگر دیده شود که بر سر راه استعمار طلبی یهود قرار گرفته اند، به سادگی از میان برداشته خواهند شد. این خدای قبیله‌ای یهودی که‌هاگی ارائه کرده است، نه تنها در روش برخورد با مخلوقات خود بی طرف نیست بلکه کاملاً ستمگر و مستبد می‌باشد. به نظر می‌رسد که‌هاگی با توجه به این موضوع که تصور تحت اللفظی انجیلی از خداوند، یک خدای یهودی می‌باشد، نه خداوند تمام عالم که به تمام مخلوقاتش بی طرفانه می‌نگرد، تسلط یهود بر سرزمین دشمنانشان را مقدس شمرده است. بنابراین او با نقل قول از انجیل می‌نویسد که خداوند سرزمین اسرائیل بزرگ را که شامل منطقه‌ای گسترده از کل مصر تا عراق می‌باشد، برای همیشه به یهودیان (اولاد اسحق) داده است. بنابراین مردمی که در آن مناطق زندگی می‌کنند –میلیون‌ها عرب مسلمان و مسیحی- حق زندگی در آنجا را ندارند و یا اینکه باید زندگی تحت فرمانروایی یهودیان را بپذیرند. گرچه او صراحتاً اذعان نمی‌کند که معنی مطلب بالا این است که کسانی که از قبول فرمانروایی یهودیان سر باز زنند، یا کشته می‌شوند و یا بیرون انداخته می‌شوند. تصور‌هاگی از خدا، یک دلال بوالهوس است. او می‌نویسد: «خداوند مرزهای جغرافیایی کشور اسرائیل را معین کرده است. هنگامی که پروردگار تورات و انجیل را نازل کرده، مرزهای دقیق اسراییل در آن آمده است.» او اضافه می‌کند: «نقشه‌بردار الهی، محوطه اصیل کشور یهودی را تعیین کرده است و حکم کرده که هیچ کس نباید این خطوط را تغییر دهد. پیمان املاک و سرزمین‌ها با خون امضا شده است و مدت‌هاست که در خون ایستاده است.» از این رو او استدلال می‌کند: «همان‌طور که خدا فرمان داده است، سرزمین اسرائیل، خصوصاً شهر بیت المقدس، حق مطلق یهودیان است.» بنابراین او می‌گوید که فلسطینیان حقی در مورد سرزمین تاریخی خود ندارند و باید راه را برای اشغالگران یهودی باز کنند @sarbaze110