#یک_نکته_از_این_معنی : ✅ در سال هاي دور ، در شهر كوچكي ، عابدی زندگي مي كرد كه بسيار وارسته بود و تمام ذهن و فكرش كمك به مردم و رفع مشكلات و گرفتاري هاي آنان بود. او آن قدر بين مردم محبوب بود كه مردم تمام مسائل خود را با او در ميان مي گذاشتن ، يك شب #عابد #خواب بسيار عجيبي ديد ! : او در خواب ديد كه يكي از فرشتگان مقرب خداوند به منزل او آمد ، بعد از سلام و احوالپرسي به درويش گفت: تو نزد خداوند و ما خيلي عزيز هستي ، خداوند قرار است سيل عظيمي را به اين شهر روانه سازد ، اما از آنجا كه تو نزد خداوند مرتبه ويژه اي داري ، لذا به تو اين بشارت را ميدهيم كه اول به مردمان شهر خبر بدي كه بتوانند پناه گاهي پيدا كنند ، و دوم اينكه خداوند با " امداد غيبي " خود ، حافظ جان تو خواهد بود ... عابد از خواب بيدار شد ، و حال عجيبي داشت ، اول دو ركعت نماز شكر خواند و بعد از راز و نياز با خداوند ، به ميدان شهر رفت و اعلام كرد كه تمام مردم جمع شوند كه كار بسيار مهمي با آنان دارد ... مردم هم تا فهميدند كه عابد با آنها كار مهمي دارد ، هر چه سريعتر همديگر را خبر كردن و بعد از مدتي اكثر مردمان شهر در ميدان جمع شدن و همه منتظر صحبتهاي مرد خدا ... عابد بعد از حمد و سپاس خداوند ، قضيه خواب عجيب خود را تعريف كرد ، مردم شهر كه از اين خبر بهت زده شده بودن ، اول از همه خدا رو شكر كردن به خاطر وجود عابد در شهرشان ، و بعد بزرگهاي شهر تصميم گرفتن هر چه سريعتر به جايي ديگر نقل مكان كنند تا از گزند سيل در امان باشند ، مردم سريع دست به كار شدن ، و اول از همه به نزد عابد رفتن تا او را با خود ببرند ، اما عابد مخالفت كرد و گفت شماها به فكر خودتون باشيد و اصلا نگران من نباشيد ، چند روزي گذشت و ديگر شهر تقريبا خالي شده بود ، كه آسمان ابري شد و باران شروع شد ، يك باران عجيب و غريب كه تا اون روز هيچكس نديده بود ، عده اي از جوانان شهر كه هنوز نرفته بودن ، خودشون رو به در خانه عابد رساندن و به او گفتن كه با آنها بيايد ، اما باز هم او مخالفت كرد !! باران زود تبديل به سيل عظيمي شد كه همه جاي شهر رو فرا گرفت ، عابد با آرامش خاصي در خانه خود نشسته بود و به عبادت مشغول بود ، و البته در ذهن خود آن پيغام فرشته خداوند را هم مرور ميكرد : " خداوند با امداد غيبي خود حافظ جان تو خواهد بود " ... آب تا زير پنجره خانه عابد رسيده بود ، ناگهان صداي ضربه خوردن به شيشه پنجره را شنيد ، ديد چند تا از مردم شهر با قايق و به سختي خود را به زير پنجره خانه درويش رسانده بودن ، به او گفتن زودتر تا آب همه خانه ش رو فرا نگرفته به قايق آنها بيايد ، اما عابد باز هم مخالفت كرد و به آنها گفت به فكر خود باشند ، آب كم كم به داخل خانه عابد نفوذ كرد ، عابد همچنان به عبادت مشغول بود ، آب تا زير زانوهاي عابد رسيده بود ، از دور دست صداي مردم را ميشنيد كه نام او را فرياد ميزدن و از او ميخواستن كه از خونه بيرون بياد و آنها با طناب او را نجات دهند ، اما عابد اعتنايي نكرد ، آب تا زير گردن عابد رسيده بود ، كم كم اب به بالاي دهان و بيني عابد رسيده بود و تنفس را براي عابد دشوار كرده بود ... آب ، بيشتر و بيشتر شد ، عابد در آب غرق شد ... عابد چشمانش را باز كرد ، همان فرشته اي كه با او صحبت كرده بود را ديد ! عابد برآشفت ! به فرشته گفت : واي بر من كه يك عمر عبادت كردم ، پس كو آن امداد غيبي كه ميگفتي ؟ پس كو آن مرحمت خداوند ؟؟؟ فرشته لبخندي زد و گفت : دوباره ماجرا را مرور كن ، خداوند چند بار توسط بنده هايش موقعيت نجات تو را فراهم كرد ؟؟؟ كمك آن جوانان كه با قايق به زير پنجره خانه ت آمدن را چرا رد كردي ؟ صداي آن مردمي كه ميگفتن از خانه بيرون بيا تا با طناب تو را نجات دهيم را شنيدي ، اما اعتنايي نكردي ! مردمي كه همان ابتدا ميخواستن تو را با خود ببرن ، اما توجهي نكردي !! خداوند ديگه چگونه ميتوانست تو را نجات دهد ؟؟ تمام اين ها " امداد غيبي " بودن كه تو توجهي نكردي ! هر یک از ما آدم‌های و ماجراهای اطراف زندگیمون، یک جورایی شبیه همین عابد و تصورش از امداد غیبیه. " امداد غيبي " ، همين فرصت هايي هست كه در زندگي روزمره همه مون به وجود مياد ، گاهي اوقات خودمون فرصتهايي رو كه داريم استفاده نميكنيم و انتظار داريم يه اتفاق ماورا طبيعي واسمون بيفته .... @sarbaze110

✅#جنگ_نرم_وعملیات_روانی #طرح_دلتا مثلث ١- مهار ٢- #نبرد_رسانه_ای ٣-ساماندهی نافرمانی های مدنی‼️ میگن کاری باید بکنیم ایرانی هاساماندهی بشن برای اینکه بریزن توخیابون، مانور هاش روهم دارن برگزار میکنن بعضی ازین سایت هایی که میری هی دانلود میکنی، بهت میگه باید‼️ ایمیل داشته باشی تاعضو بشی، یه ایمیل الکیم نمیتونی بزنی میگه برو توایمیلت تایید کن..⁉️ وبر مبنای نوع دانلود شما، آنالیز فکری میشی... میگه این آدم اومده فلان کلیپ رو دانلود کرده پس نگاه فکریش اینجوریه ⁉️ یهو میبینی یه ایمیل میده( یه عکس،یه خبرمیریزه بهم... درمورد سوریه صحبت کرده بودم که چجوری با چارتا عکس مردم سوریه روریختن توخیابون، که عکس غزه رو روش کارکرده بودن شده بود عکس یه جادیگه وچه بلایی سرمردم آوردن. سوریه توتاسیسات به پنجاه سال قبل برگشته( ضربه خورد)، بعد آمریکایی هامیخوان داعش روبزنن کجاهارو میزنن⁉️ پالایشگاه هارو...!‼️ آقا بایه جنگ روانی اوکراین تجزیه شد‼️ شروع کردن روهم اسلحه کشیدند هموطن های هم روکشتند... چرافکر میکنید سرِما ممکنه نیاد⁉️ اگر سواد رسانه ای مردم روبالا نبریم این چیزارو میبینیم... مادیدیم ازیه اختلاف سیاسی سال٨٨ چه چیزا بیرون کشیده شد، کاربه جایی رسید که پرچم اباعبدالله رو آتش زدند... توهمون روز عاشورا تو یه خیابون ٣٢ تا بهایی گرفتند... الان خیلی ازین بهایی هامامور و جاسوس اند، بهشون دستور دادند برن تو فردیس کرج، اونجا مهد کودک زدند برای تربیت بچه شیعه ‼️ موثق دارم میگما ] تومهدکودک بچه هارو از ٨صبح تا١٢ ظهر گشنه نگهداشتند، بهشون میگن امام_زمان قراره براتون غذابیاره، ساعت ١٢ یکی ازهمین بچه هارو لباس زورو تنش کردن، یه کیک خوشمزه دادن دستش، پریده وسط جمع ، گفتن امام زمان نیومد اما زورو براتون غذا آورد... فکر کردی مفهوم مهدویت رو چجوری میزنن⁉️ اوداره جنگ_روانی میکنه...اون بچه دیگه بیزار میشه ازامام زمان... ببین چه طرح هایی دارن میریزن برای منوشما...میدونی چرا این کارو میکنن⁉️ چون توان مقابله نظامی ندارن، یه کاری دارن میکنن ما خودمون روخودمون اسلحه بکشیم.... ادامه دارد... https://telegram.me/joinchat/BNwHWjvkH3Iv4ldlGOvp-A #یک_نکته_از_این_معنی : #آتئیست #فرگشت #موز! ⚠️آقا از من به شما نصیحت!⚠️ (قسمت چهارم) . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . هیچ وقت با یک آتئیست 🐒درگیر نشین. این موز 🍌🍌 قدرت عجیبی داره 💥💥 ‼️ نگی نگفتی ... به این روز میفتی ‼️😂😂😂 👇👇👇👇👇👇 https://telegram.me/joinchat/BNwHWjvkH3Iv4ldlGOvp-A