سرباز گمنام امام زمان (عج)
مـــن بـــا تـــو ✍بـہ قــلـــم لــیــلـــے ســلـطــانـــے #قــســمــت:سوم بعد از خوردن ناهار با عاط
مـــن بـــا تـــو
✍بـہ قــلـــم لــیــلـــے ســلـطــانـــے
#قــســمــت:چهارم
چهار پنج تا بچہ تو حیاط مے دویدن.
یڪیشون رفت روے تخت چوبے اے ڪہ گوشہ ے حیاط بود.
بقیہ هم جیغ ڪشیدن و خواستن برن سمت تخت.
عاطفہ با تشر گفت:نخودیا برید ڪوچہ بازے ڪنید.
_چے ڪارشون دارے؟!
یڪے از پسر بچہ ها گفت:خالہ فاطفہ خودت برو اوچہ!
با گفتن این حرف زبون درازے ڪرد.
خندہ م گرفت،آروم گفتم:فاطفہ جان تحویل بگیر!
عاطفہ جدے بہ پسر نگاہ ڪرد و گفت:جواب بچہ بے تربیتا خاموشیست!
نگاهے بہ بچہ ها انداختم و بہ سمت در ورودے خونہ رفتم.
جلوے در ایستادم همونطور ڪہ دم پایے هام رو درمیاوردم بلند گفتم:بیا تو فاطفہ خانم تعارف نڪن.
بہ سمت ورودے برگشتم ڪہ دیدم ڪسے ایستادہ.
فقط پیراهن سفیدش رو میدیدم.
صداے امین برادر بزرگتر عاطفہ مثل همیشہ آروم پیچید:ببخشید.
سریع ڪنار رفتم و با تتہ پتہ گفتم:من عذر میخوام.
از ڪنارم رد شد و چند قدمیم ایستاد.
پشتش بہ من بود.
پیراهن سفید سادہ با شلوار ڪتان قهوہ اے روشن پوشیدہ بود.
موهاے مشڪے ڪوتاهش مثل همیشہ مرتب بود.
قدش نسبتا بلند بود و اندامش ڪمے لاغر.
عاطفہ بہ سمتم اومد و گفت:بریم هانیہ!
نگاهم هنوز روش قفل بود.
بے هوا سر بہ زیر بہ سمتم برگشت،سریع نگاهم رو ازش گرفتم و زودتر از عاطفہ وارد خونہ ے
شلوغشون شدم.
چندتا خانم در حال رفت و آمد بودن.
براے اینڪہ حرف هاے عاطفہ رو نشنوم بہ سمتشون رفتم و بلند سلام ڪردم.
همہ نگاهم ڪردن و جوابم رو دادن.
نگاهے بہ اطراف انداختم تا مادرم رو پیدا ڪنم.
مادرم تو آشپزخونہ ڪنار خالہ فاطمہ مادر عاطفہ و عطیہ ایستادہ بود و صحبت میڪرد.
بہ سمتشون رفتم.
وارد آشپزخونہ شدم و سلام ڪردم.
خالہ فاطمہ و عطیہ بہ سمتم برگشتن.
خالہ فاطمہ گونہ هام رو بوسید و گفت:ڪجایے تو دختر؟چند روزہ ازت خبرے نیس!
قبل از اینڪہ چیزے بگم مادرم گفت:خودشو حبس ڪردہ تو اتاق میگہ درس میخونم.
سریع گفتم:خب درس میخونم!
عطیہ چشم هاش رو گرد و لب هاش رو غنچہ ڪرد:بچہ خرخون!
لبم رو ڪج ڪردم و زل زدم بہ چشم هاش:خودتے!
دستش رو بہ سمت بازوم دراز ڪرد و بشگون محڪمے ازش گرفت.
آخ بلندے گفتم.
عطیہ زبون درازے ڪرد و گفت:تا تو باشے با بزرگترت درس حرف بزنے!
نگاهم رو ازش گرفتم و گفتم:فهمیدیم مامان بزرگے نہ نہ جون!
مادرم و خالہ فاطمہ شروع ڪردن بہ خندیدن.
بہ سمت پذیرایے برگشتم،در حالے ڪہ با چشم دنبال عاطفہ میگشتم آروم گفتم:عاطفہ ڪجا غیبش زد؟!
هم زمان خالہ فاطمہ گفت:پس عاطفہ ڪو؟!
_پشت سر من بود!
از آشپزخونہ خارج شدم،زن ها مشغول تزیین و مرتب ڪردن وسایل بودن.
نگاهم بہ عاطفہ افتاد.
گوشہ ے پذیرایے ڪنار خانم مسنے نشستہ بود
از صورتش مشخص بود هم نشینے با اون خانم راضے نیست.
عاطفہ سرش رو بلند ڪرد،خواست بلند بشہ ڪہ اون خانم سریع دستش رو روے پاے عاطفہ گذاشت و
گفت:ڪجا؟!بشین!
عاطفہ با شدت نفسش رو بیرون داد و دوبارہ نشست.
بهش چشمڪے زدم و با لبخند بزرگے بہ سمت زن ها براے ڪمڪ رفتم.__
#ادامه دارد....
🍃🍃🍃💞💞💞💞🍃🍃🍃
«عضویت درسربازگمنام»
👇👇👇👇👇👇
🌷 @sarbazegomnam🌹
🍃🌺http://eitaa.com/joinchat/69533698C69f05ae668🌺🍃
فورواردیادتون نره🙏
سرباز گمنام امام زمان (عج)
مـــن بـــا تـــو ✍بـہ قــلـــم لــیــلـــے ســلـطــانـــے #قــســمــت:چهارم چهار پنج تا بچہ تو حیاط
مـــن بـــا تـــو
✍بـہ قــلـــم لــیــلـــے ســلـطــانـــے
#قــســمــت:پنحم
همونطور ڪہ یڪے از بندهاے ڪولہ م رو روے شونہ م مینداختم ڪاڪائو رو داخل دهنم گذاشتم با
عجلہ از پلہ ها پایین رفتم،تقریبا از روے پلہ هاے مے پریدم،تو همون حین چادرم رو سر ڪردم.
بہ حیاط ڪہ رسیدم پام پیچ خورد،زیر لب آخے گفتم و لنگون لنگون بہ سمت در رفتم.
در رو ڪہ باز ڪردم عاطفہ با عصبانیت بهم خیرہ شد آب دهنم رو قورت دادم.
با اخم بهم زل زد و گفت:خیلے زود اومدے بیا ڪنار بریم تو دوتا چایے بزنیم بعد بریم حالا وقت هست!
سریع گفتم: ا ...عاطفہ حالا یہ بار دیر ڪردما عزیزم بیا بریم دیرہ.
پوفے ڪرد و گفت:چہ عجب خانم فهمیدن دیرہ!
دستم رو گرفت،با قدم هاے بلند و عجلہ بہ سمت خیابون مے رفت من رو هم دنبال خودش مے ڪشید،با
دیدن پسرے ڪہ سر ڪوچہ ایستادہ بود،ایستادم!
عاطفہ با حرص گفت:بدو دیگہ!
با چشم و ابرو بہ سرڪوچہ اشارہ ڪردم،سرش رو برگردوند و ریز خندید!
با شیطنت گفت:میخواے بگم برسونتمون؟
قبل از اینڪہ جلوش رو بگیرم با صداے بلند گفت:امین!
پسر بہ سمت ما برگشت،با دیدن من مثل همیشہ سرش رو پایین انداخت آروم سلام ڪرد من هم زمزمہ
وار جوابش رو دادم!
رو بہ عاطفہ گفت:جانم!
قلبم تند تند میزد،دست هام بے حس شدہ بود!
_داداش ما رو میرسونے؟
امین بہ سمت ماشین پدرش رفت و گفت:بیاید!
بہ عاطفہ چشم غرہ اے رفتم عاطفہ هم با زبون درازے جوابم رو داد!
با خجالت دستگیرہ ے در ماشین رو فشردم و روے صندلے عقب نشستم.
ڪولہ ے مشڪے رنگم رو روے زانوهام گذاشتم،عاطفہ جلو ڪنار برادرش نشست.
امین دستش رو گذاشت روے دندہ و حرڪت ڪرد.
عاطفہ رو بہ امین گفت:داداش چرا سرڪار نرفتے؟
امین جدے بہ رو بہ رو خیرہ شدہ بود همونطور با لحن ملایم گفت:ڪے شما رو مے رسوند؟!
عاطفہ بہ سمت من برگشت و گفت:تو چرا دیر ڪردے؟!
نگاهم رو بهش دوختم و گفتم:دیشب دیر خوابیدم!
عاطفہ چشم هاش با تعجب گفت:اوووو! تو ڪہ یازدہ شب خوابے!
نگاهے بہ امین انداختم ڪہ بے توجہ بہ ما رانندگے میڪرد،روم نشد جلوے امین بگم فیلم ترسناڪ دیدم
و خوابم نبردہ!
دوبارہ نگاهم رو دوختم بہ عاطفہ.
_حالا یہ شب دیر خوابیدما!
عاطفہ پشت چشمے نازڪ ڪرد و بہ رو بہ رو خیرہ شد.
احساس میڪردم صداے قلبم توے ماشین پیچیدہ!
صداش داشت ڪرم میڪرد!
بہ آینہ زل زدم هم زمان امین سرش رو بلند ڪرد و بہ آینہ نگاہ ڪرد،قلبم ایستاد!
سریع نگاهش رو از آینہ گرفت،بے اختیار لبم رو گاز گرفتم،انگار بہ بدنم برق وصل ڪردہ بودن.
چند لحظہ بعد ماشین ایستاد بدون تشڪر ڪردن پیادہ شدم.
عاطفہ هم پیادہ شد،امین با سرعت رفت.
عاطفہ بہ سمتم اومد و با شیطنت گفت:ببینم لبتو!
با حرص دنبالش دویدم اما زود وارد مدرسہ شد!
🍃🍃🍃🌹🌹🌹🍃🍃🍃
«عضویت درسربازگمنام»
👇👇👇👇👇👇
🌷 @sarbazegomnam🌹
🍃🌺http://eitaa.com/joinchat/69533698C69f05ae668🌺🍃
فورواردیادتون نره🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خبر_خوب
خبر خوبی که طبق معمول همیشگیِ
رسانههای کمکار جبههی انقلاب
مغفول ماند ...
تمام مبلغ #اختلاس ۳هزار میلیاردی برگشت داده شد
و بسیاری از #مسئولین_دولتی حبسهای طویل المدت گرفتند و تمامی اموال غارت شده به بیت المال بازگشت داده شد و اکنون هم پرونده معاون بانک مرکزی درحال رسیدگی است...
منتظر اقدامات بعدى قوه قضاييه هستيم
قوه قضاييه متشكريم
👈 خبرهاى خوب را هم نشر دهيم
🍃🍃🍃🌹🌹🌹🍃🍃🍃
«عضویت درسربازگمنام»
👇👇👇👇👇👇
🌷 @sarbazegomnam🌹
🍃🌺http://eitaa.com/joinchat/69533698C69f05ae668🌺🍃
فورواردیادتون نره🙏
هدایت شده از سرباز گمنام امام زمان (عج)
❤️بسم الله الرحمن الرحیم❤️
یاالله یا زهـ️ــــــــرا سلام الله علیها
«دعاے زیباے فرج »
بخوان دعاے فرج را دعا اثر دارد.... 🌹
قرار هرروزما
براے عاشقان مهدے بخوانیم تا هر شب میلیونها دعا خواندہ شود
🍃🌺🍃🌺🍃
هـر زمـان جـوانـی دعـای فـرج را زمـزمـه کـند. هـمزمان امـام زمـان دسـتهـای مـبـارکـشـان را بـه سـوی آسـمـان بـلـنـد مـی کـنـند و بــرای آن جـوان دعا میفرمایند❣
التماس دعا💚💚
🌷 @sarbazegomnam🌹
فوروارد یادتون نره🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ بالاخره #fatf باشد یا نباشد؟؟
#برجام
🍃🍃🍃🌹🌹🌹🍃🍃🍃
«عضویت درسربازگمنام»
👇👇👇👇👇👇
🌷 @sarbazegomnam🌹
🍃🌺http://eitaa.com/joinchat/69533698C69f05ae668🌺🍃
فورواردیادتون نره🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 #جلیقه_زردها به اسرائیل رسیدند
💠 صدها نفر از شهروندان "تل آویو" پایتخت رژیم اشغالگر صهیونیستی با پوشیدن جلیقه زرد و با الهام از معترضان به سیاستهای نظام سرمایهداری در سراسر اروپا، به سیاستها و غارتگریهای نتانیاهو اعتراض کردند
🍃🍃🍃🌹🌹🌹🍃🍃🍃
«عضویت درسربازگمنام»
👇👇👇👇👇👇
🌷 @sarbazegomnam🌹
🍃🌺http://eitaa.com/joinchat/69533698C69f05ae668🌺🍃
فورواردیادتون نره🙏
‼️ فاکس نیوز آمریکا : هدف جلیقه زردها ماییم!
✍ به تصویر فوق و قیچی که در چشم فراماسون فرو رفته دقت کنید! در سال ۱۷۸۲ چشم فراماسونری به عنوان بخشی از نمادهای به کار رفته در پشت نشان بزرگ ایالات متحده انتخاب شد و این عکس به درستی نشان میدهد هدف جلیقه زردها نظام فاسد سرمایه داری صهیونیستی حاکم بر آمریکا و اروپاست که باعث شده پول آنها به جیب سرمایه دارهای غالبا صهیونیست برود و این سرمایه دارها روز به روز قوی تر و پولدارتر شوند و مردم عادی اروپا و آمریکا روز به روز فقیر تر و ناتوان تر شوند و تلنگری است برای مردم آمریکا و اروپا که علیه این نظام فاسد سرمایه داری حاکم بر آنها قیام کنند و آن را سرنگون کنند.
🍃🍃🍃🌹🌹🌹🍃🍃🍃
«عضویت درسربازگمنام»
👇👇👇👇👇👇
🌷 @sarbazegomnam🌹
🍃🌺http://eitaa.com/joinchat/69533698C69f05ae668🌺🍃
فورواردیادتون نره🙏
سخنگوی جلیقه زردها: از انقلاب ۱۹۷۹ ایران الهام گرفتهایم !
الکساندر بیووایس چیوا:
دخالت هرگونه دولتی را در اعتراضات اخیر فرانسه رد میکنیم. البته باید بگویم که در این راه از برخی جنبشها الهام گرفتهایم. بهطور مثال از انقلاب ۱۹۷۹ (انقلاب اسلامی ایران) که علیه استبداد و برای رسیدن به دموکراسی بود نیز الهام گرفتهایم ولی اینکه بگوییم یک کشور خارجی در حال مدیریت این جریان است،کاملاً تکذیب میکنم
جلیقه زردها صدای واقعی و فروخورده مردم فرانسه هستند و شما میبینید که ۷۴ درصد مردم از این جنبش حمایت میکنند
مکرون مردم فرانسه را تحقیر کرد
اوبههیچ کسی گوش نمیکند
شنبه بازهم میآییم
در فرانسه تنها یک قشر دارای آزادی هستند
مردم فرانسه از انقلاب ایران الگو گرفتند
فرانسویان به سمبلهایی مانند انقلاب ایران علاقه زیادی دارند
اقدام شما ایرانیان را تحسین کردهایم
جلیقه زردها ۹۹ درصدشان خواستار اعلام اعتراض خود بصورت کاملاً مسالمتآمیز هستند و از دست زدن به هرگونه خشونتی پرهیز میکنند
آنچه رسانهها آن را نشان میدهند فقط وفقط مرتبط با یک درصد از معترضانی است که به هیچ وجه رفتارشان مورد قبول ما نیست/فارس
🍃🍃🍃🌹🌹🌹🍃🍃🍃
«عضویت درسربازگمنام»
👇👇👇👇👇👇
🌷 @sarbazegomnam🌹
🍃🌺http://eitaa.com/joinchat/69533698C69f05ae668🌺🍃
فورواردیادتون نره🙏
سرباز گمنام امام زمان (عج)
مـــن بـــا تـــو ✍بـہ قــلـــم لــیــلـــے ســلـطــانـــے #قــســمــت:پنحم همونطور ڪہ یڪے از بندهاے
مـــن بـــا تـــو
✍بـہ قــلـــم لــیــلـــے ســلـطــانـــے
#قــســمــت:ششم
وارد مدرسہ شدم،با لبخند شیطانے ڪنار بوفہ ایستادہ بود.
روم رو ازش برگردوندم و بہ سمت سالن مدرسہ قدم برداشتم.
وارد سالن شدم ڪہ دستے از پشت روے شونہ م قرار گرفت:چہ اخمے هم ڪردہ!
بے توجہ بہ عاطفہ قدم بر مے داشتم.
نزدیڪ ڪلاس رسیدم،با مشت آروم روے ڪتفم ڪوبید و گفت:خ ب توام!
وارد ڪلاس شدم و ڪلافہ گفتم:عاطفہ!
همونطور ڪہ ڪنارم راہ مے اومد گفت:جونہ عاطفہ!
چادرم رو درآوردم و پشت نیمڪت نشستم.
همونطور ڪہ چادرم رو تا میڪردم گفتم:چیزے همراهت ندارے؟معدہ م دارہ خودشو میخورہ!
دستش رو برد سمت ڪش چادرش و درش آورد.
چادرش رو روے میز گذاشت و ڪولہ ش رو برداشت،زیپ ڪولہ ش رو باز ڪرد و مشغول گشتن شد.
سرش رو داخل ڪولہ ڪردہ بود:چرا اتفاقا دیشب امین ڪتلت پختہ بود سہ چهار تا لقمہ آوردم.
برام جاے تعجب نداشت،بہ آشپزے هاے گاہ و بے گاہ امین عادت داشتم!
یعنے امین آشپزے ڪنہ و عاطفہ براے من هم بیارہ!
دستپخش رو بیشتر از دستپخت مادرم دوست داشتم!
سرش رو از داخل ڪیف درآورد و دوتا لقمہ ے بزرگ ڪہ داخل نایلون بود بہ سمتم گرفت و
گفت:بفرمایید صادرہ از بهشت و حورے مخصوص!
نگاهے بهش انداختم و گفتم:هہ هہ! با نمڪ!
نایلون رو ازش گرفتم و یڪے از لقمہ ها رو برداشتم.
لبخندے زدم و گاز اول رو بہ لقمہ زدم.
آروم مے جویدم و خوب لقمہ م رو مزہ مے ڪردم.
سنگینے نگاہ ڪسے رو احساس ڪردم،سرم رو بلند ڪردم.
عاطفہ و چند تا از بچہ هاے ڪلاس ساڪت بهم زل زدہ بودن.
لقمہ م رو قورت دادم و گفتم:چیہ؟!
نازنین نگاهے بہ جمع انداخت،سرش روے میز گذاشت و آہ بلندے ڪشید:عاشق ندیدیم!
بچہ ها شروع ڪردن بہ خندیدن.
جدے گفتم:الان بخندم؟
محدثہ رو بہ نازنین گفت:دیدے چہ مزہ مزہ میڪرد لقمہ رو؟!
بعد رو بہ عاطفہ گفت:پس ڪے شیرینے عروسے داداشتو میارے؟! عروس ڪہ آمادہ س!
عاطفہ با خندہ گفت:داماد حاضر نیس! چند وقت دیگہ حاضر میشہ!
با "برپا" گفتن ڪسے،همہ دوییدن سمت نیمڪت هاشون.
خانم مرادے معلم فیزیڪمون وارد ڪلاس شد.
من و عاطفہ همیشہ ڪنار هم بودیم.
خانم مرادے شروع ڪرد بہ درس دادن،ڪتاب و دفترم رو باز ڪردم.
عاطفہ مشغول نامہ نگارے با نازنین و محدثہ بود.
گاهے برگہ هاے نامہ مے افتاد جلوے من اما توجهے نمیڪردم.
نگاهم بہ لقمہ هایے ڪہ زیر میز گذاشتہ بودم افتاد.
صداے معدہ م رو میشنیدم،آب دهنم راہ افتاد.
خانم مرادے براے توضیح دادن مسئلہ پاے تختہ رفت.
فرصت رو غنیمت شمردم،سرم رو خم ڪردم و مشغول خوردن لقمہ م شدم.
یہ چیز نوڪ تیز از پشت وارد ڪمرم شد.
انقدر ناگهانے بود ڪہ مثل دیونہ ها جیغ ڪشیدم!
همہ ے ڪلاس سرشون رو بہ سمتم برگردوند.
خانم مرادے با اخم گفت:چہ خبرہ اون پشت؟!
دهنم پر بود،بہ زحمت محتواے داخل دهنم رو قورت دادم.
نگاهے بہ محدثہ و نازنین ڪہ پشتم نشستہ بودن انداختم.
رنگشون پریدہ بود،خانم مرادے با ڪسے شوخے نداشت!
خیلے سخت گیر و ڪم حوصلہ بود،ڪافے بود بگم بچہ ها شوخے ڪردن!
خانم مرادے داشت بہ سمتمون مے اومد.
سریع از جام بلند شدم و با ترس گفتم:سوسڪ!
صدام قطع نشدہ همہ ے بچہ ها با ترس از جاشون بلند شدند و جیغ ڪشیدن.
خانم مرادے خواست چیزے بگہ ڪہ عاطفہ سریع گفت:اونا ها،دارہ میرہ زیر میزا.
چند تا از بچہ ها از ڪلاس رفتن بیرون.
خندہ م گرفتہ بود،لبم را گاز میگرفتم تا نخندم!
مثل بقیہ با عجلہ دوییدم بہ سمت در،نازنین با چند تا جیغ بلند از روے میزها پرید!
دیگہ نتونستم خودم رو ڪنترل ڪنم،از ڪلاس خارج شدم و گوشہ ے سالن نشستم.
عاطفہ هم با خندہ اومد ڪنارم نشست و گفت:دمت گرم! یہ آبے ام از تو آب گرم شد هین هین!
_چہ خبرہ اینجا؟!
صداے خانم فاطمے،مدیر مدرسہ بود.
سریع از جامون بلند شدیم،خانم فاطمے نگاهے بہ من و چند تا از بچہ هایے ڪہ تو سالن بودیم انداخت و
گفت:هدایتے توام؟!
لب هام رو باز ڪردم چیزے بگم ڪہ عاطفہ با لحن طلبڪار گفت:خانم این چہ وضعشہ؟! هر روز
سوسڪ و مارمولڪ و عقرب!
از پررویے عاطفہ هم تعجب ڪردم هم خندہ م گرفتہ بود سرم رو پایین انداختم!
عاطفہ ادامہ داد:این هدایتے رو ببینید! بیچارہ انقد ڪہ از سوسڪ میترسہ از داعش نمیترسہ!
با زانوش محڪم بہ پشت زانوم زد!
پام خم شد باعث شد بشینم.
عاطفہ شونہ هام رو گرفت و گفت:ببینید اسم سوسڪ اومد ڪم موندہ بود غش ڪنہ!
دیگہ نتونستم جلوے خودم رو بگیرم با دست صورتم رو پوشوندم و شروع ڪردم بہ خندیدن.
عاطفہ با نگرانے گفت:فدات شم هانیہ گریہ نڪن! سوسڪہ دیگہ!
دیگہ نمیتونستم نفس بڪشم،خندہ هام شدت گرفت،بدنم از شدت خندہ مے لرزید.
#ادامه دارد...
🍃🍃🍃💞💞💞💞🍃🍃🍃
«عضویت درسربازگمنام»
👇👇👇👇👇👇
🌷 @sarbazegomnam🌹
🍃🌺http://eitaa.com/joinchat/69533698C69f05ae668🌺🍃
فورواردیادتون نره🙏
❌ در حالی که دشمنان انقلاب اسلامی میگفتن ایران جشن ٤٠ سالگی انقلابش رو نمیبینه، به برکت خون شهدا داریم انقلاب رو به اروپا صادر میکنیم 😎
👈 سخنگوی جلیقه زردهای #فرانسه: از انقلاب ۱۹۷۹ ایران الهام گرفتهایم.
🗓 ١٩٧٩ ميلادى، ١٣٥٧ شمسى
#صدور_انقلاب
#مقدمه_سازان_ظهور
#نشر_دهید
🍃🍃🍃🌹🌹🌹🍃🍃🍃
«عضویت درسربازگمنام»
👇👇👇👇👇👇
🌷 @sarbazegomnam🌹
🍃🌺http://eitaa.com/joinchat/69533698C69f05ae668🌺🍃
فورواردیادتون نره🙏
سرباز گمنام امام زمان (عج)
مـــن بـــا تـــو ✍بـہ قــلـــم لــیــلـــے ســلـطــانـــے #قــســمــت:ششم وارد مدرسہ شدم،با لبخند ش
مـــن بـــا تـــو
✍بـہ قــلـــم لــیــلـــے ســلـطــانـــے
#قــســمــت:هفتم
صداے خانم فاطمے رو شنیدم:هدایتے چے شد؟! چرا مے لرزے؟!
دستے روے شونہ م نشست.
_هدایتے حالت خوبہ؟!
_یڪے برہ آب بیارہ!
سرم رو چسبوندم بہ دیوار،عاطفہ خدا ازت نگذرہ الان میگن دخت ر مشڪل دارہ!
نازنین گفت:دورشو خلوت ڪنید.
عاطفہ دستم رو گرفت و ڪنار گوشم آروم گفت:فلفل نبینہ چہ ریزہ! بشڪن ببین چہ تیزہ!
دست هام رو از روے صورتم برداشتم،عاطفہ و نازنین زیر
بغلم رو گرفتن.
نازنین گفت:بریم یہ آبے بہ صورتت بزن حالت جا بیاد!
خانم فاطمے و مرادے با نگرانے نگاهم میڪردن.
خانم فاطمے بہ صورتم زل زد:زنگ بزنم اولیات بیان؟!
با بے حالے ساختگے گفتم:نہ! نہ! یڪم ترسیدم!
دیگہ نایستادیم،عاطفہ و نازنین آروم بہ سمت حیاط مے بردنم.
بہ حیاط ڪہ رسیدیم عاطفہ نگاهے بہ پشت سرش انداخت و دستش رو برداشت.
با حرص گفت:چہ خوششم اومدہ!
نازنین شروع ڪرد بہ خندیدن،عاطفہ خودش رو انداخت زمین و گفت:هانیہ وقتے مرد!
نشستم روے زمین و راحت زدم زیر خندہ از تہ دل!__
#ادامه دارد...
🍃🍃🍃💞💞💞💞🍃🍃🍃
«عضویت درسربازگمنام»
👇👇👇👇👇👇
🌷 @sarbazegomnam🌹
🍃🌺http://eitaa.com/joinchat/69533698C69f05ae668🌺🍃
فورواردیادتون نره🙏
هدایت شده از سرباز گمنام امام زمان (عج)
❤️بسم الله الرحمن الرحیم❤️
یاالله یا زهـ️ــــــــرا سلام الله علیها
«دعاے زیباے فرج »
بخوان دعاے فرج را دعا اثر دارد.... 🌹
قرار هرروزما
براے عاشقان مهدے بخوانیم تا هر شب میلیونها دعا خواندہ شود
🍃🌺🍃🌺🍃
هـر زمـان جـوانـی دعـای فـرج را زمـزمـه کـند. هـمزمان امـام زمـان دسـتهـای مـبـارکـشـان را بـه سـوی آسـمـان بـلـنـد مـی کـنـند و بــرای آن جـوان دعا میفرمایند❣
التماس دعا💚💚
🌷 @sarbazegomnam🌹
فوروارد یادتون نره🙏
🔴 ظریف در نشست دوحه:
🔹اگر هنری باشد که ما در ایران در آن بینقص باشیم، هنر دور زدن تحریمهاست؛ به بقیه هم میتوانیم آموزش بدهیم!
🔹جسارتاً این کسانی که امروز "پُز"شان را میدهید، آیا همانها نیستند که در روزگاری نه چندان دور "کاسبان تحریم" خطابشان میکردید؟!
🍃🍃🍃🌹🌹🌹🍃🍃🍃
«عضویت درسربازگمنام»
👇👇👇👇👇👇
🌷 @sarbazegomnam🌹
🍃🌺http://eitaa.com/joinchat/69533698C69f05ae668🌺🍃
فورواردیادتون نره🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴امنیت اسلام در خطر است
🎥استاد رحیم پور ازغدی مسئولین غرب زده وروحانیون را با خاک یکسان کرد!!
🍃🍃🍃🌹🌹🌹🍃🍃🍃
«عضویت درسربازگمنام»
👇👇👇👇👇👇
🌷 @sarbazegomnam🌹
🍃🌺http://eitaa.com/joinchat/69533698C69f05ae668🌺🍃
فورواردیادتون نره🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔘انتشار برای اولین بار ویدئویی تامل برانگیز از #نشانه_های_ظهور با سخنرانی استاد رائفی پور
#حتما تماشا کنید و انتشار دهید
🍃🍃🍃🌹🌹🌹🍃🍃🍃
«عضویت درسربازگمنام»
👇👇👇👇👇👇
🌷 @sarbazegomnam🌹
🍃🌺http://eitaa.com/joinchat/69533698C69f05ae668🌺🍃
فورواردیادتون نره🙏
سرباز گمنام امام زمان (عج)
مـــن بـــا تـــو ✍بـہ قــلـــم لــیــلـــے ســلـطــانـــے #قــســمــت:هفتم صداے خانم فاطمے رو شنیدم
مـــن بـــا تـــو
✍بـہ قــلـــم لــیــلـــے ســلـطــانـــے
#قــســمــت:هشتم
ڪاسہ ها رو گذاشتم ڪنار دیگ آش،عاطفہ همونطور ڪہ آش هم میزد زیر لب تندتند چیزایے میگفت،
ملاقہ رو از دستش گرفتم باحرص گفتم:بسہ دیگہ،دوساعتہ دارے هم میزنے بابا بختت باز شد خواهرم بیا
برو ڪنار!
_هانے بے عصاب شدے ها،حرص نخور امین نمے گیردتت!
_لال از دنیا برے!
شروع ڪردم بہ هم زدن آش،زیر لب گفتم:خدایا امین رو بہ من برسون!
امین پسر همسایہ دیوار بہ دیوار ڪہ از دوسال قبل فهمیدم دوستش دارم،عاطفہ گفت امین فقط چادر رو
قبول دارہ چادرے شدم؛گفت امین نمازش اول وقتہ نمازم یڪ دقیقہ این ور اون ور نشد،عاطفہ گفت امین
قرمہ سبزے دوست دارہ و من بہ مامان میگفتم نذرے قرمہ بپزہ تا براشون ببرم!
عاطفہ گفت امین.....و من هرڪارے میڪردم براے امین!
مهم نبود من سال سوم دبیرستانم و امین بیست و پنج سالشہ!
با احساس حضور ڪسے سرمو بالا آوردم،امین سر بہ زیر رو بہ روم ایستادہ بود،با استرس آب دهنمو
قورت دادم امین دستے بہ ریشش ڪشید و گفت:میشہ منم هم بزنم؟
ملاقہ رو گذاشتم تو دیگ و رفتم ڪنار،امین شروع ڪرد بہ هم زدن منم زیر چشمے نگاهش میڪردم
داشتم نگاهش میڪردم ڪہ سرشو آورد بالا نگاهمون تو هم گرہ خورد،امین هول شد و ملاقہ رو پرت
ڪرد زمین!
زیر لب استغفراللهے گفت و خواست برہ سمت در ڪہ پاش بہ ملاقہ گیر ڪرد و خورد زمین،خندہ م
گرفت با صداے خندہ و اوووو گفتن زن ها سرخ شدم.
تند گفتم:من برم بالا ببینم مامان اینا ڪمڪ نمیخوان!
با عجلہ رفتم داخل خونہ و دور از چشم همہ از پنجرہ بہ حیاط نگاہ ڪردم،عاطفہ داشت میخندید و زن
هاے همسایہ بہ هم یہ چیزایے میگفتن،روم نمیشد برگردم پایین همہ فهمیدن!
امین بلند شد،فڪرڪردم باید خیلے عصبانے باشہ اما لبخند رو لبش متعجبم ڪرد!
سرشو آورد بالا،نمیتونستم نفس بڪشم!
حالا درموردم چہ فڪرایے میڪرد،تنم یخ زد انگار پاهام حس نداشتن تا از ڪنار پنجرہ برم!
امین لبخندے زد و بہ سمت عاطفہ رفت،در گوشش چیزے گفت،عاطفہ لبخند بہ لب داخل خونہ اومد!
با شیطنت گفت:آق داداشمون فرمودن بیام ببینم بدو بدو اومدے خونہ زمین نخوردہ باشے نگران بودن!
قلبم وحشیانہ مے طپید،امین نگران من بود؟!
با تعجب گفتم:واقعا امین گفت؟!
_اوهوم زن داداش!
احساس میڪردم ڪم موندہ غش ڪنم،نفسمو با شدت بیرون دادم!
دوبارہ حیاط رو نگاہ ڪردم ڪہ دیدم نگاهش بہ پنجرہ ست،با دیدن من هول شد و سریع بہ سمت در
رفت اما لیز خورد دوبارہ صداے خندہ زن ها بلند شد،با نگرانے و خندہ از ڪنار پنجرہ رفتم!
عاطفہ گفت:من برم ببینم امین قطع نخاع نشد!
عاطفہ ڪہ از پلہ ها پایین رفت همونطور ڪہ دستم رو قلبم بود گفتم:خدانڪنہ!__
🍃🍃🍃🌹🌹🌹🍃🍃🍃
«عضویت درسربازگمنام»
👇👇👇👇👇👇
🌷 @sarbazegomnam🌹
🍃🌺http://eitaa.com/joinchat/69533698C69f05ae668🌺🍃
فورواردیادتون نره🙏
سرباز گمنام امام زمان (عج)
مـــن بـــا تـــو ✍بـہ قــلـــم لــیــلـــے ســلـطــانـــے #قــســمــت:هشتم ڪاسہ ها رو گذاشتم ڪنار د
مـــن بـــا تـــو
✍بـہ قــلـــم لــیــلـــے ســلـطــانـــے
#قــســمــت:هشتم
ڪاسہ ها رو گذاشتم ڪنار دیگ آش،عاطفہ همونطور ڪہ آش هم میزد زیر لب تندتند چیزایے میگفت،
ملاقہ رو از دستش گرفتم باحرص گفتم:بسہ دیگہ،دوساعتہ دارے هم میزنے بابا بختت باز شد خواهرم بیا
برو ڪنار!
_هانے بے عصاب شدے ها،حرص نخور امین نمے گیردتت!
_لال از دنیا برے!
شروع ڪردم بہ هم زدن آش،زیر لب گفتم:خدایا امین رو بہ من برسون!
امین پسر همسایہ دیوار بہ دیوار ڪہ از دوسال قبل فهمیدم دوستش دارم،عاطفہ گفت امین فقط چادر رو
قبول دارہ چادرے شدم؛گفت امین نمازش اول وقتہ نمازم یڪ دقیقہ این ور اون ور نشد،عاطفہ گفت امین
قرمہ سبزے دوست دارہ و من بہ مامان میگفتم نذرے قرمہ بپزہ تا براشون ببرم!
عاطفہ گفت امین.....و من هرڪارے میڪردم براے امین!
مهم نبود من سال سوم دبیرستانم و امین بیست و پنج سالشہ!
با احساس حضور ڪسے سرمو بالا آوردم،امین سر بہ زیر رو بہ روم ایستادہ بود،با استرس آب دهنمو
قورت دادم امین دستے بہ ریشش ڪشید و گفت:میشہ منم هم بزنم؟
ملاقہ رو گذاشتم تو دیگ و رفتم ڪنار،امین شروع ڪرد بہ هم زدن منم زیر چشمے نگاهش میڪردم
داشتم نگاهش میڪردم ڪہ سرشو آورد بالا نگاهمون تو هم گرہ خورد،امین هول شد و ملاقہ رو پرت
ڪرد زمین!
زیر لب استغفراللهے گفت و خواست برہ سمت در ڪہ پاش بہ ملاقہ گیر ڪرد و خورد زمین،خندہ م
گرفت با صداے خندہ و اوووو گفتن زن ها سرخ شدم.
تند گفتم:من برم بالا ببینم مامان اینا ڪمڪ نمیخوان!
با عجلہ رفتم داخل خونہ و دور از چشم همہ از پنجرہ بہ حیاط نگاہ ڪردم،عاطفہ داشت میخندید و زن
هاے همسایہ بہ هم یہ چیزایے میگفتن،روم نمیشد برگردم پایین همہ فهمیدن!
امین بلند شد،فڪرڪردم باید خیلے عصبانے باشہ اما لبخند رو لبش متعجبم ڪرد!
سرشو آورد بالا،نمیتونستم نفس بڪشم!
حالا درموردم چہ فڪرایے میڪرد،تنم یخ زد انگار پاهام حس نداشتن تا از ڪنار پنجرہ برم!
امین لبخندے زد و بہ سمت عاطفہ رفت،در گوشش چیزے گفت،عاطفہ لبخند بہ لب داخل خونہ اومد!
با شیطنت گفت:آق داداشمون فرمودن بیام ببینم بدو بدو اومدے خونہ زمین نخوردہ باشے نگران بودن!
قلبم وحشیانہ مے طپید،امین نگران من بود؟!
با تعجب گفتم:واقعا امین گفت؟!
_اوهوم زن داداش!
احساس میڪردم ڪم موندہ غش ڪنم،نفسمو با شدت بیرون دادم!
دوبارہ حیاط رو نگاہ ڪردم ڪہ دیدم نگاهش بہ پنجرہ ست،با دیدن من هول شد و سریع بہ سمت در
رفت اما لیز خورد دوبارہ صداے خندہ زن ها بلند شد،با نگرانے و خندہ از ڪنار پنجرہ رفتم!
عاطفہ گفت:من برم ببینم امین قطع نخاع نشد!
عاطفہ ڪہ از پلہ ها پایین رفت همونطور ڪہ دستم رو قلبم بود گفتم:خدانڪنہ!__
🍃🍃🍃🌹🌹🌹🍃🍃🍃
«عضویت درسربازگمنام»
👇👇👇👇👇👇
🌷 @sarbazegomnam🌹
🍃🌺http://eitaa.com/joinchat/69533698C69f05ae668🌺🍃
فورواردیادتون نره🙏
هدایت شده از سرباز گمنام امام زمان (عج)
❤️بسم الله الرحمن الرحیم❤️
یاالله یا زهـ️ــــــــرا سلام الله علیها
«دعاے زیباے فرج »
بخوان دعاے فرج را دعا اثر دارد.... 🌹
قرار هرروزما
براے عاشقان مهدے بخوانیم تا هر شب میلیونها دعا خواندہ شود
🍃🌺🍃🌺🍃
هـر زمـان جـوانـی دعـای فـرج را زمـزمـه کـند. هـمزمان امـام زمـان دسـتهـای مـبـارکـشـان را بـه سـوی آسـمـان بـلـنـد مـی کـنـند و بــرای آن جـوان دعا میفرمایند❣
التماس دعا💚💚
🌷 @sarbazegomnam🌹
فوروارد یادتون نره🙏
♨️ متن خواندنى و قابل تأمل 👌
✍عظمت یاور انقلابیِ امام خمینی(ره) و امام خامنه ای که تاریخ بعدها او را خواهد شناخت...
آیا👇
می دانید علت جُــک ساختن برای
#آیة_الله_جنتی، این انقلابیِ واقعی چیست؟
1. فقط👇
آیت الله جنتی است که
۴۰ روز روزه نذر میکند که پسر مفسدم دستگیر و #اعدام شود و مثل بعضی از بزرگان به خاطر پسرش به زمین و زمان تهمت نمیزند و وقتی پسرش اعدام میشود خم به ابرو نمی آورد
۲. فقط👇
آیت الله جنتی است که
نوه اش را برای #شهادت تربیت میکند و شهادت آصفش را جشن میگیرد
۳. فقط👇
آیت الله جنتی است که
وقتی پسر دیگرش علی جنتی در وزارت ارشاد خرابکاری میکند نه تنها از او دفاع نمیکند بلکه #سخت_ترین انتقادها را به او روا می دارد
۴. فقط👇
آیت الله جنتی است که
اینبار در اوج پیری و تنهائی ، بدون همسر، بدون پسران و بدون نوه و بدون حزب و باند و مافیا
میتواند👇
به آقابالاسرها و آقازاده ها انتقاد کند چون پرونده خودش #پاک است
۵. فقط👇
آیت الله جنتی است که
یار بی یار امام خمینی و امام خامنه ای است
۶. فقط👇
آیت الله جنتی است که
می تواند در خطبه های نماز جمعه به هاشمی #رفسنجانی بگوید "گردن کلفت"
فقط 👇
آیت الله جنتی است که
می تواند هر گردن کلفتی را #رد_صلاحیت کند...
۷. فقط👇
آیت الله جنتی است که
بعد از اینهمه جک و #تهمت حداقل ابروهایش را بالا نمیاندازد و به جای اینکه مثل بعضی ها همه ی امکاناتی که در اختیار دارد و میتواند داشته باشد را برای #پاسخگویی به منتقدان یا انتقاد از منتقدان و یا حتی فراتر از آن تهمت زدن به منتقدان و جنگ با منتقدان به خط نمی کند
۸. فقط👇
آیت الله جنتی است که
می تواند شجاعانه در تریبون نماز جمعه از #اعدام موسوی و کروبی و خاتمی سخن بگوید...
۹. فقط👇
آیت الله جنتی است که
می تواند در میان تمسخر و خنده های فرمانداران دولت روحانی سخن بگوید و #مذاکرات_هسته_ای را وسیله ی براندازی بداند...
۱۰. فقط👇
آیت الله جنتی است که
می تواند قید جایگاه علمی خود (که در حد #مرجعیت است) را بزند و در شورای نگهبان مقابل لیبرال ها و متحجرین بایستد و فحش بخورد...
❌ اگر شما جای دشمن بودید به چنین مهره ی محکم و مومنی #حمله نمیکردید؟!
🍃🍃🍃🌹🌹🌹🍃🍃🍃
«عضویت درسربازگمنام»
👇👇👇👇👇👇
🌷 @sarbazegomnam🌹
🍃🌺http://eitaa.com/joinchat/69533698C69f05ae668🌺🍃
فورواردیادتون نره🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✖️سخنان شجاعانه حجت الاسلام #صدیقی امام جمعه موقت تهران: روزگار مردم را سیاه کردید...
#برجام
#دولت_بی_تدبیر
🍃🍃🍃🌹🌹🌹🍃🍃🍃
«عضویت درسربازگمنام»
👇👇👇👇👇👇
🌷 @sarbazegomnam🌹
🍃🌺http://eitaa.com/joinchat/69533698C69f05ae668🌺🍃
فورواردیادتون نره🙏
سرباز گمنام امام زمان (عج)
مـــن بـــا تـــو ✍بـہ قــلـــم لــیــلـــے ســلـطــانـــے #قــســمــت:هشتم ڪاسہ ها رو گذاشتم ڪنار د
مـــن بـــا تـــو
✍بـہ قــلـــم لــیــلـــے ســلـطــانـــے
#قــســمــت:نهم
با خستگے بہ عاطفہ نگاہ ڪردم از صورتش معلوم بود اونم چیزے نفهمیدہ!
_خانم هین هین تو چیزے فهمیدے؟
منظورش از خانم هین هین من بودم مخفف اسم و فامیلم،هانیہ هدایتے!
همونطور ڪہ چشمام رو مے مالیدم گفتم:نہ بہ جونہ عاطے!
خالہ فاطمہ مادر عاطفہ برامون میوہ و چاے آورد تشڪر ڪردم،نگاهے بہ دفتر دستڪمون انداخت و
گفت:گیر ڪردین؟
عاطفہ از خدا خواستہ شروع ڪرد غر زدن:آخہ اینم رشتہ بود ما رفتیم؟ریاضے بہ چہ درد
میخورہ؟اصلا تهش شوهرہ درس میخوایم چیڪار اہ!
خالہ فاطمہ شروع ڪرد بہ خندیدن.
_الان میگم امین بیاد ڪمڪتون!
عاطفہ سریع گفت:نہ نہ مادر من لازم نڪردہ ڪلے تیڪہ بارم مے ڪنہ!
خالہ فاطمہ بلند شد.
_خود دانے!
عاطفہ با چهرہ گرفتہ گفت:بگو بیاد،چارہ اے نیست!
دوبارہ اون حس بے حسے اومد سراغم!
_عاطفہ،امین بیاد من بدتر هیچے نمیفهمم جمع ڪن بریم پیش یڪے از بچہ ها!
عاطفہ ڪنار ڪتاب ها دراز ڪشید و با حوصلگے گفت:اونا از من و تو خنگ تر!
صداے در اومد،با عجلہ شالمو مرتب ڪردم صداے امین پیچید:یااللہ اجازہ هست؟
صداے قلبم بلند شد،دستانم میلرزید، سریع بهم گرہ شون زدم!
_بیا تو داداش!
امین وارد اتاق شد و آروم سلام ڪرد بدون این ڪہ نگاهش ڪنم جواب دادم!
نشست ڪنار عاطفہ،همونطور ڪہ دفتر عاطفہ رو ورق میزد گفت :ڪجاشو مشڪل دارید؟
عاطفہ خمیازہ اے ڪشید.
_هانے من حال ندارم تو بهش بگو!
دلم میخواست خفہ ش ڪنم میدونست الان چہ حالے دارم!
بہ زور آب دهنمو قورت دادم،با زبون لبمو تر ڪردمو گفتم:عہ...خب....
دفترمو گرفتم جلوش.
_اینا رو مشڪل داریم!
امین دفترمو گرفت و شروع ڪرد بہ توضیح دادن،با دقت گوش میدادم تا جلوش ڪم نیارم خیلے خوب
یاد میگرفتم!
عاطفہ هم خواب آلود نگاهمون مے ڪرد آخر سر امین بهش تشر زد:عاطفہ میخواے درس بخونے یا
نہ؟!فردا من میخوام امتحان بدم؟!
عاطفہ با ناراحتے گفت:خب حالا توام! میرم یہ آب بہ صورتم بزنم!
بلند شد تا برہ بیرون بہ در ڪہ رسید چشمڪے نثارم ڪرد و رفت!
قلبم داشت مے اومد تو دهنم،سریع از جام بلند شدم ڪہ برم بیرون!
_تو ڪجا؟!
نفسم بالا نمے اومد،امین گفت تو!
آب دهنمو قورت دادم،دوبارہ سر جام نشستم!
امین همونطورڪہ داشت مینوشت گفت:چرا ازم فرار مے ڪنے؟
با تعجب سرمو بلند ڪردم.
_من؟! فرار؟!
ڪلافہ بلند شد،دفترمو گذاشت ڪنارم
_اگہ باز اشڪال داشتید صدام ڪنید!
از اتاق بیرون رفت،من موندم با اتاق خالے و دفترے ڪہ بوے عطر امین رو میداد!
#ادامه دارد...
🍃🍃🍃💞💞💞💞🍃🍃🍃
«عضویت درسربازگمنام»
👇👇👇👇👇👇
🌷 @sarbazegomnam🌹
🍃🌺http://eitaa.com/joinchat/69533698C69f05ae668🌺🍃
فورواردیادتون نره🙏