eitaa logo
سرباز کوچک(کتاب شهید pdf)
650 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
4هزار ویدیو
392 فایل
کتاب شهدای دفاع مقدس pdf به روی دفتر دلم نوشته بود یک شهید برای خاطر خدا شما ادامه ام دهید! مدیر کانال: @sarbazekoochak1 @alimohammadi213 کانال دیگر ما دانشنامه قرآن کریم @Qoranekarim سرباز کوچک در اینستاگرام Instagram.com/sarbazekoochak110
مشاهده در ایتا
دانلود
خلبان یار، احمد آرش نقل می‌کند:  بارها او را در صحنه جنگ دیده بودم که خود را با هلیکوپتر به قلب دشمن زده و حتی هنگام پرواز، مسلسل به دست می‌گرفت. در آخرین نبرد هم جانانه جنگید و بعد از آنکه چهارمین تانک دشمن را زدیم، ناگهان گلوله یکی از تانکهای عراقی به هلیکوپتر اصابت کرد و در همان حال شیرودی که مجروح شده بود با مسلسل به تانک شلیک کرد و آن را منهدم نمود و خود نیز به شهادت رسید. و اینگونه بود که ستاره درخشان جنگهای کردستان و قهرمان راه سرخ سیدالشهدا در ۸ اردیبهشت ۱۳۶۰ به آرزوی دیرینه‌اش دست یافت و پیکر مطهرش پس از تشییع در روستای شیرود تنکابن به خاک سپرده شد. ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
هنگامی که پرواز می کنم احساس می کنم همچون عاشق به سوی معشوق خود نزدیک می شوم و در بازگشت هرچند پروازم موفقیت آمیز بوده باشد، مقداری غمگین هستم چون احساس می کنم هنوز خالص نشده ام تا به سوی خداوند برگردم. اگر برای احیای اسلام نبود، هرگز اسلحه به دست نمی گرفتم و به جبهه نمی رفتم. پیروزیهای ما مدیون دستهای غیبی خداوند است. این کشاورز زاده تنکابنی، سرباز ساده اسلام است و به هیچ یک از حزب ها و گروه ها وابسته نیست. آرزو دارم که جنگ تمام شود و به زادگاهم بروم و به کار کشاورزی مشغول شوم. ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
مقام معظم رهبري:شیرودی اولین نظامی بودکه به او اقتدا کردم. حجه‌الاسلام رفسنجانی: من در سیمای شیرودی، چهره مالک اشتر را دیدم. شهید دکتر چمران: شیرودی ستاره درخشان جنگهای کردستان است. او هنگام هجوم به دشمن با هلیکوپتر، به صورت مایل شیرجه می رفت و مثل جنگنده فانتوم مانور می‌داد. شهید تيمسار فلاحی: شیرودی از غیرممکن‌ها، ممکن ساخت او ناجی غرب و فاتح گردنه‌ها و ارتفاعات بازی دراز، آریا، میمک، دشت ذهاب و پادگان ابوذر بود. ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
شهید علی اکبر شیرودی ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
شهید علی اکبر شیرودی ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
شهید علی اکبر شیرودی ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
بسم الله الرحمن الرحیم
معرفی کتاب روایت زندگی نامه نویسنده: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی ناشر: نشر شهید ابراهیم هادی تعداد صفحات: ۱۹۲ صفحه_مصور ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
معرفی کتاب روایت زندگی نامه نویسنده: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی ناشر: نشر شهید ابراهیم هادی تعداد صفحات: ۱۹۲ صفحه_مصور برش ها و خاطراتی از این کتاب را اینجا ملاحظه بفرمایید 👇👇👇 ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
کتاب حاضر روایت زندگی و زمانه شهید علی اکبر شیرودی از سنین کودکی و نوجوانی تا جوانی و شهادت می باشد. در آخر کتاب هم، ۲۷ تصویر از شهید شیرودی و یادمان شهادت و خانواده اش در هشت صفحه ارائه شده است که به طراوت کتاب می افزاید. یکی از جلوه های بزرگ نمایی شهدای  دفاع مقدس، لا پوشانی برخی افت و خیزهای شهدا می باشد. در برخورد با این آفت، نویسنده برای فرار از نشستن گَرد بر رخ قهرمان کتابش، فقط نقاط درخشان قهرمان قصه اش را به تصویر می کشد؛ اما روایت صادقانه افت و خیزها از ویژگی های این اثر می باشد. در بخشی از کتاب، به دوران نوجوانی شهید شیرودی و تحصیلات دوران دبیرستانش در تهران پرداخته شده است. در این دوران، اخلاق و رفتار شهید شیرودی از آن فضای مذهبی خانواده زاویه می گیرد و نگرانی هایی را برای آنها ایجاد می کند. این حالت تا زمان آشنایی شهید بزرگوار با شهید احمد کشوری ادامه پیدا می کند. آشنایی با این شهید عزیز تحولی خاص در شیرودی ایجاد کرده و او را به دامن محبت امام و انقلاب می کشاند. روایت صفحه ۲۲ و ۲۳ کتاب چنین است: جوانی که هیچ راهنمایی در کنارش نبود. با رفتن خواهر، تنها همدم اکبر همان دوستان مدرسه شدند. این رفقا کم کم در او تأثیر گذاشتند. روحیات و رفتار اکبر تغییر کرد! حرف ها و حتی چهره ظاهری او، به آنها شباهت پیدا یافت! اکبر بیشتر وقت خود را با این دوستان می گذراند. … یک بار وقتی به شیرود آمده بود، تغییر حالاتش را حس کردیم! حرف هایش تعجب داشت. می گفت این طور که نمی شه. من تنهام. شاید برم در یکی از ادارات دولتی یا ارتش استخدام بشم. از ارتش تعریف می کرد. تعجب کردم. گفتم: اکبر خودتی؟! تو تا چند وقت پیش به شاه و حکومت فحش می دادی، حالا می خوای بری تو ارتش شاهنشاهی استخدام بشی؟ تو به جشن های ۲۵۰۰ ساله انتقاد داشتی. در مقابل خاندان سلطنتی موضع می گرفتی … گفت: دوستام دارن می رن تو ارتش استخدام بشن، من هم می خوام برم هوانیروز. یکی دیگر از ویژگی های مثبت کتاب، متن روان و خالی از پیچیدگی های ادبی است که به ارتباط خواننده با کتاب و شخصیت آن سرعت می بخشد؛ اما در کنار این، پاراگراف های یک یا دو سطری کتاب هم باید دیده شود. این پاراگراف ها گرچه برای خواننده بد نیست؛ چرا که او را از متن نمی رنجاند؛ اما متن را از لحاظ ظاهری و ادبیاتی قدری به هم می ریزد. نویسنده در ابتدای کتاب، عناوین فهرست ها را با عنوان داستان معرفی کرده و این، به خواننده القا می کند که هر یک از بخش های کتاب در بردارند یک داستان و یا لا اقل یک روایت درباره شهید است؛ اما در برخی از بخش ها چنین نیست. به طور مثال صفحه ۲۵ کتاب با عنوان هوا نیروز؛ دوستان و خانواده شهید عنوان بندی شده است. متن، اما درباره وضعیت هوانیروز در ارتش و ورود باگرد جنگی به آن و همچنین وضعیف جذب و استخدام در آن صحبت شده است و ارتباطی با شهید پیدا نمی کند. به نظر می رسد جای این بخش ها بیشتر در مقدمه یا پاورقی و یا توضیحات آخر کتاب می باشد. ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
هر چه آتش کوره انقلاب و جنگ شدیدتر می شود، شیرودی هم با هیجان بیشتر خودش را وقف امام و انقلاب می کند و در نتیجه دشمنی ها با او شدیدتر می شود. یکی از نتایج این دشمنی ها، تصمیم ضد انقلاب به ترور ایشان می باشد که با جان فشانی یک بسیجی خنثی می شود. این داستان در صفحه ۵۳ و ۵۴ به روایت اسد آمندخت چنین است: بسیجی به سرعت خودش را روی نارنجک انداخت! تا آمدیم به خود بیاییم و فکری بکنیم، کار از کار گذشته بود. نارنجک منفجر شد؛ اما به هیچ یک از خلبان ها آسیبی نرسید. خون کف وانت راه افتاد. دوستان، بسیجی غرقه به خون را چرخاندند، تا از وضع او اطلاع پیدا کنند. وقتی شکم پاره شده و روده های بیرون افتاده اش را دیدم، طاقت نیاوردم. دیوانه وار، هر چه بد و بیراه بود به زبان آوردم. وحشت زده و ناراحت بودم. سر جوان بسیجی فریاد کشیدم: چرا نارنجک را بیرون نیانداختی؟ خلبان هادیان مرا محکم چسبیده بود. با این حال دلم می خواست یقه جوان بسیجی را بگیرم و محکم توی گوشش بزنم که چرا خودش را روی نارنجک انداخته؟! جوان بسیجی وقتی سر و صدای من خوابید، در حالی که به شدت از درد به خود می پیچید، لبخندی زد و جواب داد: جان هزار نفر مثل من فدای شیرودی و شما خلبان ها. بعد نفسی کشید و ادامه داد: راهی بهتر از این بلد نبودم. اگر نارنجک را بیرون می انداختم، مردم بی دفاع کشته می شدند. یکی از ویژگی های کتاب های روایی این است که کشکول مانند نوشته شده و در ضمن روایت زندگی شهید روایت هایی از دیگران نیز به خواننده تحویل می دهد. در این کتاب از  شهدای دیگر هم چون بسیجی سابق الذکر، شهید کشوری و برخی خلبان های دیگر نیز به تناسب روایت هایی به میان آمده است. تصویری که در این کتاب از شهید والا مقام شهید شیرودی ارائه شده تصویری زیبا و غم بار است. زیبا از این جهت که مراحل سیر یک انسان از همین کوچه پس کوچه ها تا قلل رفیع عزت و کرامت را به تصویر می کشد و شوق زائد الوصفی در درون انسان مشتاق به راه می ندازد و غم بار است از آن جهت که هر چه رشد یک سالک نمودار تر شده، دشمنی ها افزون می گردد. خیانت ها و زخم های دشمنان خودی هم که التیامی ندارد. اما یادمان باشد خیانت ها و ضربات گاه مهلک دوست نماها، را ماهائی می بینیم که عقب مانده ایم و اسیر تاریکی ها. آنکه نور الهی در فرا رویش قرار دارد، آن قدر زیبایی در آن می بیند که حاضر نیست لحظه ای از آن فارغ شود و نیم نگاهی به پشت سر و درون تاریکی ها بیاندازد. اصلا تاریکی که دیدن ندارد. او باید نگاهش به جلو باشد، به آن نوری که خداوند در جلوی چشمانش قرار داده. اصلا نور آمده تا تاریکی ها دیده نشود. اگر قرار بود انسان تاریکی ها را ببیند، نور معنا نداشت. به امید روزی که ما جا ماندگان هم، از مرحله تاریکی ها عبور کرده، به نور برسیم و فقط متوجه همان باشیم که رسول خداوند هادی به سمت ماست. برش ها و خاطراتی از کتاب👆👆👆 ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@sarbazekoochak زائران #اربعین بر مزار شهید ابومهدی‌المهندس پیکر پاک شهیدابومهدی المهندس از یاران سردار شهید قاسم سلیمانی در قبرستان شریف وادی السلام در نجف اشرف آرام گرفته است
بسم الله الرحمن الرحیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
... شهید؛ اتفاق باورنکردنی‌ای را روایت کرد که در مراسم تدفین این شهید بزرگوار رخ داد. هشت سال دفاع مقدس، سال‌های پرافتخار رشادت‌ها و دلاوری‌های فرماندهان و رزمندگان بزرگی که برای دفاع از خاک این مرز و بوم جانفشانی کردند. سالهایی که در کنار تمام افتخاراتش، حوادث تلخ و دردناکی را نیز به همراه داشت. چه بسا افراد بی‌گناهی که عزیزان و خانه‌های خود را از دست دادند. اما با همه این اوصاف هرگز نمی‌شود زیبایی‌های این سالهای سخت و اما پرغرور را نادیده گرفت. خاطرات رزمندگان و شهدا که در ذهن بازماندگان به جا مانده است، گاهی بسیار شنیدنی و از است. گاهی آنقدر باورنکردنی که جز با ابزار ایمان و اعتقاد نمی‌توان آن را توجیه کرد. ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
اربعین حسینی تسلیت باد. 📅قرائت زیارت اربعین، همنوا با رهبر انقلاب 📲پنجشنبه ۱۷ مهر، ساعت ۱۰ 🌀پخش زنده از شبکه یک و شبکه‌های اجتماعی KHAMENEI.IR ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
@sarbazekoochak حس می کنی زمین و زمان گریه می‌کنند وقتی که جمع سینه‌زنان گریه می‌کنند   این سوی داغ اکبر و آن سو غم حبیب در ماتم تو پیر و جوان گریه می‌کنند   این سیل، سیل اشک عزادارهای توست چون ابر با تمام توان گریه می‌کنند   تو کیستی که در غم از دست دادنت مردان ما شبیه زنان گریه می‌کنند   با یاد آن نماز جماعت که خوانده‌ای گلدسته‌ها اذان به اذان گریه می‌کنند   در ماتم اسارت زینب عجیب نیست سرها اگر به روی سنان گریه می‌کنند
اربعین حسینی تسلیت باد. زیارت مجازی حرم حضرت امام حسین (ع) http://app.imamhussain.org/tour/ ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
🚩🚩🚩 📝متن زیارت اربعین 🚩‌اَلسَّلامُ عَلى وَلِىِّ اللَّهِ وَحَبیبِهِ اَلسَّلامُ عَلى خَلیلِ اللَّهِ وَنَجیبِهِ اَلسَّلامُ عَلى صَفِىِّ اللَّهِ وَابْنِ صَفِیِّهِ اَلسَّلامُ عَلىَ الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهیدِ اَلسَّلامُ على اَسیرِ الْکُرُباتِ وَقَتیلِ الْعَبَراتِ ◾️اَللّهُمَّ اِنّى اَشْهَدُ اَنَّهُ وَلِیُّکَ وَابْنُ وَلِیِّکَ وَصَفِیُّکَ وَابْنُ صَفِیِّکَ الْفاَّئِزُ بِکَرامَتِکَ اَکْرَمْتَهُ بِالشَّهادَةِ وَحَبَوْتَهُ بِالسَّعادَةِ وَاَجْتَبَیْتَهُ بِطیبِ الْوِلادَةِ وَ جَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ السّادَةِ وَقآئِداً مِنَ الْقادَةِ وَذآئِداً مِنْ الْذادَةِ وَاَعْطَیْتَهُ مَواریثَ الاْنْبِیاَّءِ وَجَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلى خَلْقِکَ مِنَ الاْوْصِیاَّءِ فَاَعْذَرَ فىِ الدُّعآءِ وَمَنَحَ النُّصْحَ وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ وَحَیْرَةِ الضَّلالَةِ وَقَدْ تَوازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا وَباعَ حَظَّهُ بِالاْرْذَلِ الاْدْنى وَشَرى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الاْوْکَسِ وَتَغَطْرَسَ وَتَرَدّى فى هَواهُ وَاَسْخَطَکَ وَاَسْخَطَ نَبِیَّکَ وَاَطاعَ مِنْ عِبادِکَ اَهْلَ الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ وَحَمَلَةَ الاَوْزارِ الْمُسْتَوْجِبینَ النّارَ فَجاهَدَهُمْ فیکَ صابِراً مُحْتَسِباً حَتّى سُفِکَ فى طاعَتِکَ دَمُهُ وَاسْتُبیحَ حَریمُهُ 🚩اَللّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبیلاً وَعَذِّبْهُمْ عَذاباً اَلیماً اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ سَیِّدِ الاْوْصِیاَّءِ اَشْهَدُ اَنَّکَ اَمینُ اللهِ وَابْنُ اَمینِهِ عِشْتَ سَعیداً وَمَضَیْتَ حَمیداً وَمُتَّ فَقیداً مَظْلُوماً شَهیداً وَاَشْهَدُ اَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ ما وَعَدَکَ وَمُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ وَمُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ وَاَشْهَدُ اَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِاللهِ وَجاهَدْتَ فى سَبیلِهِ حَتّى اَتیکَ الْیَقینُ فَلَعَنَ اللهُ مَنْ قَتَلَکَ وَلَعَنَ اللهُ مَنْ ظَلَمَکَ وَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ ◾️اَللّهُمَّ اِنّى اُشْهِدُکَ اَنّى وَلِىُّ لِمَنْ والاهُ وَعَدُوُّ لِمَنْ عاداهُ بِاَبى اَنْتَ وَاُمّى یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَشْهَدُ اَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فىِ الاَصْلابِ الشّامِخَةِ وَالاْرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجاهِلِیَّةُ بِاَنْجاسِها وَلَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمّاتُ مِنْ ثِیابِها وَاَشْهَدُ اَنَّکَ مِنْ دَعاَّئِمِ الدّینِ وَاَرْکانِ الْمُسْلِمینَ وَمَعْقِلِ الْمُؤْمِنینَ وَاَشْهَدُ اَنَّکَ الاْمامُ الْبَرُّ التَّقِىُّ الرَّضِىُّ الزَّکِىُّ الْهادِى الْمَهْدِىُّ 🚩وَاَشْهَدُ اَنَّ الاْئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ التَّقْوى وَاَعْلامُ الْهُدى وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقى وَالْحُجَّةُ على اَهْلِ الدُّنْیا وَاَشْهَدُ اَنّى بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَبِاِیابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرایِعِ دینى وَخَواتیمِ عَمَلى وَقَلْبى لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ وَاَمْرى لاِمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَنُصْرَتى لَکُمْ مُعَدَّةٌ حَتّى یَاْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لامَعَ عَدُوِّکُمْ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْکُمْ وَعلى اَرْواحِکُمْ وَاَجْسادِکُمْ وَشاهِدِکُمْ وَغاَّئِبِکُمْ وَظاهِرِکُمْ وَباطِنِکُمْ آمینَ رَبَّ الْعالَمینَ. ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
https://digipostal.ir/azdoorsalam ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
Mohammad Hossein Poyanfar - Be To Az Door Salam (128).mp3
1.75M
به تو از دور سلام به سلیمان نبی از طرف مور سلام ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ وقتی امام حسین(ع) در روز اربعین مردم را شوکه می کند! به تو از دور سلام به سلیمان نبی از طرف مور سلام ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
بسم الله الرحمن الرحیم
شهری که سه بار محاصره شد ( ) در دوران جنگ، ارتش عراق مجموعاً سه بار سوسنگرد را محاصره و یک بار نیز کاملاً اشغال کرد. به گزارش ایسنا، سوسنگرد از شهرهایی است که ارتش بعثی در همان روزهای آغاز حمله‌اش به ایران، آن را مورد تهاجم قرار داد. این شهر ۳۱ کیلومتر از «بستان» فاصله دارد و در ۶۰ کیلومتری شمال غربی اهواز است. سوسنگرد در آن هنگام مردمی شیعه و عرب داشت که جمعیتشان حدود ۱۵ هزار نفر بود. در دوران جنگ تحمیلی مردم دشت آزادگان در سوسنگرد و ۱۹۳ روستای این ناحیه به دامداری و کشاورزی مشغول بودند. مأموریت حمله به سوسنگرد بر عهده لشکر ۹ زرهی عراق بود. در دوران جنگ، ارتش عراق مجموعاً سه بار سوسنگرد را محاصره و یک بار نیز کاملاً اشغال کرد. از نظر نظامی و به شرط آمادگی از قبل، شهرهای سوسنگرد و هویزه به دلیل وضعیت طبیعیشان که با رودخانه‌ها محصور هستند، قابل دفاع بودند. اگر پیش از آغاز جنگ یک طرح پدافندی مناسب وجود داشت، یگان‌های ارتش ما می‌توانستند در مواضع خود پایداری کنند و این دو شهر را نگهدارند. اگر سوسنگرد و عین‌خوش در روزهای آغاز جنگ به دست ارتش عراق نمی‌افتاد، تأثیر زیادی بر حفظ خوزستان می‌گذاشت و جنگ زودتر به پایان می‌رسید. فرمانده‌ای که همراه همسرش شد این لشکر پس از عبور از مرز، از «تنگه چزابه» عبور کرد و بدون مواجهه با مقاومت عمده‌ای، به سمت شهر بستان در ۱۷ کیلومتری مرز پیش آمد. پس از رسیدن به اطراف بستان نیز پیشروی خود به سمت سوسنگرد را آغاز کرد.عراقی‌ها با نیروی رزمی دیگری نیز از محور کوشک ـ طلاییه به سمت جاده سوسنگرد ـ حمیدیه پیشروی کردند. آنها با عبور از رودخانه کرخه‌کور، در چهارم مهر ماه ۱۳۵۹ به اطراف سوسنگرد رسیدند. تانک‌های ارتش عراق با عبور از رودخانه کرخه برای نخستین بار در ۶ /۷ /۱۳۵۹ وارد سوسنگرد شدند و شهر را اشغال کردند. هنگام حمله ارتش عراق مردم سوسنگرد در شهر بودند. ارتش بعثی نفراتی از وابستگان خود از میان اهالی سوسنگرد را به فرمانداری و دیگر مسئولیت‌های اداره شهر گماشت. فرمانده لشکر ۹ عراق که «تالی الدوری» بود، ۵۸ نفر از مردم عرب دشت آزادگان را به دلیل عدم همکاری و نافرمانی اعدام کرد. «حبیب شریفی» که فرمانده سپاه سوسنگرد بود و به همراه خانواده‌اش در شهر حضور داشت، هنگام حرکت با همسرش، خانم خدیجه میرشکاری، در جاده سوسنگرد ـ اهواز مورد حمله نیروهای عراقی قرار گرفت و هر دو به اسارت ارتش عراق درآمدند. خانم میرشکاری را پس از ۴۰۰ روز اسارت آزاد کردند، ولی از حبیب شریفی دیگر خبری نشد. گویا او را در اسارت به شهادت رسانده بودند. سوسنگرد چهار روز در اشغال ارتش عراق بود. پس از اشغال سوسنگرد، ارتش عراق پیشروی به سمت اهواز را ادامه داد و در این محور از حمیدیه عبور کرد، ولی وارد آن نشد. هدف نهایی تهاجم ارتش عراق از این محور، رسیدن به اهواز بود. فرماندهان عراقی انتظار حماسه‌آفرینی و مقاومت ایرانیان را نداشتند. آنها خیال می‌کردند که می‌توانند به پیشروی خود ادامه دهند، اما رزمندگان سپاه خوزستان به مقابله با ارتش بعثی پرداختند. نخستین آزادسازی شهر سوسنگرد در ساعت۵ بامداد روز ۹ /۷ /۱۳۵۹، تعداد ۲۳ رزمنده از پاسداران خوزستان به فرماندهی «علی غیور اصلی»(شهید) یک عملیات چریکی را در پیچ حمیدیه اجرا کردند. این شبیخون که با شرکت رزمندگان داوطلب و بسیار باانگیزه انجام شد، واحدهای ارتش عراق را به عقب‌نشینی واداشت و در پی آن شهر سوسنگرد آزاد شد. در این عملیات بالگردهای کبرای هوانیروز ارتش ایران هم به شکار تانک‌های عراقی پرداختند و نقش بسیار مثبتی در انهدام قوای زرهی ارتش بعثی ایفا کردند. در جریان تهاجم بالگردهای هجومی، یکی از آنها مورد اصابت قرار گرفت و خلبان آن، سرهنگ «وطن‌پور» به شهادت رسید. همچنین در این شبیخون موفق، ۲۲ تانک و نفربر عراقی به غنیمت درآمد. چهار تن از رزمندگان ایرانی نیز به شهادت رسیدند. پس از آزادی سوسنگرد، وقتی علی غیور اصلی در تاریکی شب به همراه « حسین نظیری» و «احمد غلامپور» با یک خودرو جیپ آهوی استیشن به دهلاویه می‌رفتند تا اوضاع قوای دشمن را بررسی کنند، با یک کمپرسی که از روبه‌رو می‌آمد و با چراغ خاموش حرکت می‌کرد، تصادف کردند. در این سانحه غیور اصلی به شهادت رسید و دیگر سرنشینان مجروح شدند. غیور اصلی از تکاوران ویژه ارتش بود که به سپاه مأمور شده بود و قبل از آغاز جنگ، نیروهای سپاه و بسیج اهواز را آموزش می‌داد. او ابتدا در درگیری‌های کردستان شرکت داشت و سپس پیش از شروع جنگ به خوزستان آمد. غیور اصلی بسیار ورزیده بود و افراد «گردان بلال» را آموزش داد. هنگام آغاز جنگ، خانواده غیور اصلی در مشهد بودند و خودش در سوسنگرد می‌جنگید. 👇 ❣سرباز کوچک 💕 🆔 @sarbazekoochak
پس از آزادسازی سوسنگرد، فرماندار و دیگر مسئولان منصوبی و وابسته به رژیم عراق به دام افتادند. بعضی از آنها در دادگاه محکوم به اعدام شدند. با استقرار رزمندگان در سوسنگرد، از آنجا که این شهر یکی از جبهه‌های فعال جنگ بود و احتمال حمله مجدد ارتش عراق به آن می‌رفت، مردم شهر را ترک کردند. از این پس و با مشخص شدن اهمیت حفظ سوسنگرد، پاسدارها و نیروهای مردمی داوطلب که از سراسر کشور به‌ویژه از آذربایجان به جبهه جنوب آمده بودند، عمدتاً خود را به سوسنگرد رساندند و در آنجا به مقابله با متجاوزان ‌پرداختند. دومین حمله به سوسنگرد اگرچه ارتش عراق در تصرف سوسنگرد شکست خورد، ولی نمی‌توانست از اشغال این شهر صرف نظر کند. بنابراین بار دیگر واحدهایی از لشکر ۹ زرهی خود را مأمور کرد تا در روز ۲۳ /۸ /۱۳۵۹ از شمال رودخانه کرخه‌کور(بعدها به کرخه نور تغییر نام پیدا کرد) ، پیشروی خود به سوی جاده حمیدیه ـ ‌سوسنگرد را آغاز کنند. این نیروها در ۲۴ آبان ۱۳۵۹ شهر سوسنگرد را از شرق، جنوب و غرب به محاصره درآوردند. در آن هنگام حدود ۳۱۰ رزمنده سپاه و بسیج در شهر مقاومت می‌کردند. در این نبردهای خیابانی مدافعان شهر بارها با تانک‌ها و زره‌پوش‌های عراقی رودررو جنگیدند و حماسه‌های بسیاری آفریدند. تعدادی از رزمندگان تبریزی نیز جزء مدافعان سوسنگرد بودند. علی تجلایی (شهید) که فرمانده این نیروها بود، در تماسی با آیت‌الله سید اسدالله مدنی (از شهدای محراب) ضمن توضیح وضعیت وخیم سوسنگرد و شرایط خطرناک رزمندگان شهر، از او استمداد طلبید. آیت‌الله مدنی بلافاصله پس از تماس با دفتر امام خمینی در جماران به تهران آمد و در دیداری با امام خمینی(ره)، ایشان را در جریان محاصره سوسنگرد و اوضاع سخت رزمندگان گذاشت. امام نیز فوراً دستورهای لازم را صادر کردند و دامادشان، حجت‌الاسلام شهاب‌الدین اشراقی را برای ابلاغ این دستورها به نزد رئیس‌جمهور بنی‌صدر فرستادند. شهید علی تجلایی نیروهای عراقی در ۲۵ آبان ۱۳۵۹ به منظور اشغال مجدد سوسنگرد به این شهر حمله کردند. در پی دستورِ امام خمینی که «تا فردا باید سوسنگرد آزاد شود» و با پیگیری‌هایی که شد، یک گروه رزمی در بامداد روز ۲۶ آبان از سمت تپه‌های فولی‌آباد اهواز به کمک محاصره‌شدگان شتافتند. نیروهای گروه جنگ‌های نامنظم دکتر چمران هم که حدود ۲۰ نفر بودند، به فرماندهی شخص دکتر چمران به کمک آمدند. حمله از بیرون و مقاومت از درون شهر مؤثر واقع شد. سرانجام در ساعت ۲:۳۰ بعد از ظهر روز ۲۶ آبان ماه، رزمندگان اسلام از سمت شرق وارد شهر شدند. آنان دوباره محاصره سوسنگرد را شکستند و از سقوط این شهر به دست ارتش بعثی جلوگیری کردند. در این درگیری‌ها بیش از ۸۰ نفر از رزمندگان اسلام به شهادت رسیدند که عمدتاً در داخل شهر مقاومت می‌کردند. تعداد بیشتری نیز زخمی شدند. دکتر چمران هم از ناحیه پا مجروح شد. در این عملیات پیروزی بزرگی نصیب نیروهای اسلام شد. ناکامی ارتش بعثی در تصرف سوسنگرد تا حد زیادی آنها را از پیشروی‌های بیشتر مأیوس کرد. سومین حمله به سوسنگرد پس از مدتی و بعد از دفع عملیات «نصر» نیروهای ایرانی، ارتش عراق باز هم عزم خود را برای تهاجم به سوسنگرد جزم کرد. برای آخرین بار در ۱۸ دی ماه ۱۳۵۹ واحدهای ارتش عراق از سمت جاده هویزه به مواضع رزمندگان در سوسنگرد حمله کردند. این بار نیز با پرتاب سه موشک «تاو» گروه سوار زرهی ارتش ایران که سه تانک عراقی را منهدم کرد، ارتش بعثی از پیشروی بازماند و این حمله عراق به سوسنگرد نیز ناکام ماند. یکی از بیشترین مقاومت‌ها در جریان تهاجم عراق، در منطقه سوسنگرد شکل گرفت و پس از درگیری‌های شجاعانه خرمشهر، شدیدترین نبردها در این جبهه بود. ارتش عراق دو بار از مسیر سوسنگرد تا نزدیکی‌های شهر اهواز پیشروی کرد، ولی با مقاومت رزمندگان و مردم روبه‌رو شد و ناچار عقب‌نشینی کرد. سرانجام ارتش عراق با وجود تلاش‌های بسیار نتوانست اهواز را تصرف کند و نهایتاً در «دُبّ‌حردان» مستقر شد و آرایش دفاعی به خود گرفت. ❣سرباز کوچک 💕 🆔 @sarbazekoochak