eitaa logo
مُدافِـعـــــانِ حَــــ ـــریـــم
1.5هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
39 فایل
بسم‌الرب‌الشھداوالصدیقین ماهمان‌هایۍهستیمـ ڪہ‌مسیرمان‌اربعین‌ڪرب‌بلاست و‌پایان‌راهمــان #‌شھادت ♥️:) ڪپی‌حلالھ‌رفیق ... فقط‌دعابرای‌ظھوریادت‌نره💚 ''لوگوحذف‌نشھ‌🚫🖇" «تبادل‌شبانه‌بدون‌محدودیت🤩🎉
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وداع دختر شهید انصاری با پیکر پدرش #یا رقیه شرحش با تو💔 #شهید_سعید_انصاری ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ ➣ @sarbazelashkarim
این_لحظه_ها_چند ⏫⏫⏫⏫
رئیسFATF: 🔹ایران بزرگترین حامی تروریسم در جهان است. ☝️ آنها به تامین مالی گروه‌هایی مانند حزب الله، حماس و رژیم سوریه که مردم خود را می‌کشند ادامه می‌دهد و همزمان برنامه موشکی خود و بی‌ثبات‌سازی منطقه را پیش می‌برند.😒 🔹قابل توجه خودباخته های مدافع FATF 😏 ‌‌ 🔻ڪٰاݩالـِ مُـدآفِعـــآݩ حـــ ــریــݥ🔺 ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ ➣ @sarbazelashkarim
من اون لحظه یی رو میخوام که وسط بین الحرمین نشستم و همش اشک میریزم و از ذوق زیاد میگم من واقعا کربلام؟😭😭 ؟♥️😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گل 🌺🌺دخترای بابا بدون بابا چی کار میکنن؟
47.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به آنان🌹 که در راه خدا کشته میشوند مرده نگوئید (آنها زنده اند ونزد خداوند روزی میخورند) #شهید_مهدی_نعمائی ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ ➣ @sarbazelashkarim
زهرا ردایی همسر 💙❤شهید مهدی نعمایی‌عالی متولد ۶۸ امروز از زندگی کوتاه اما پرباری می‌گوید که لحظه‌لحظه آن خاطره است.  شهید نعمایی‌عالی متولد ۲۹شهریور سال ۶۳ است و همسرش درباره چگونگی آشنایی با شهید می‌گوید: آشنایی پدر من و آقامهدی منجر به خواستگاری برادرم از خواهر آقامهدی شد. آشنایی پیشین ما و سرگرفتن این امر خیر، سرنوشت مرا هم به این خانواده گره زد و شش‌ماه بعد از خواستگاری برادرم، من و آقامهدی به عقد هم درآمدیم. شب خواستگاری یک‌ساعت با یکدیگر صحبت کردیم. آنچه نظرم را درباره ایشان بیش از پیش جلب کرد، صداقت و شیوایی بیانش بود. آن‌شب به من گفت آیا می‌دانی زندگی کردن با یک نظامی‌ چه مشکلاتی دارد؟ او از سختی‌های کارش صادقانه برایم گفت. یک لحظه به خود آمد و متوجه شد که همه سختی‌های کارش را در کمتر از یک‌ساعت برایم توضیح داده است، لبخندی زد و با آن نگاه مهربانش گفت اگر کمی‌ دیگر از مصایب کاری‌ام بگویم، احتمالاً دود از سرت بلند می‌شود! آقامهدی از همان ساعت‌های اولیه خواستگاری برایم توضیح داد که ممکن است پانزده روز در مأموریت باشد و ده روز در منزل، شاید هم بیشترین زمان خود را صرف کارش کند، اما هرچه بود ایمان، صداقت و مهربانی‌اش یک‌دنیا می‌ارزید. نامزدی ما سه‌ماه طول کشید. به یاد دارم که در بحبوحه دوران خوب نامزدی، آقامهدی سه‌ماه و نیم عازم سودان شد. قبل از رفتن از من پرسید اگر صد روز درکنار شما نباشم چه‌طورمی‌شود؟ نمی‌دانستم جز دلتنگی چه جوابی داشتم که به او بگویم، اما چاره‌ای جز تحمل کردن نبود. صدوشش روز بعد آقامهدی برگشت، درحالی‌که من صدوشش ورق خاطره💌 💌و درددل برایش نوشته بودم. با آنکه تماس‌های تلفنی بسیار کوتاهی داشتیم، اما دلتنگی‌هایم💔 را به دل کاغذ منتقل می‌کردم. ریحانه اولین هدیه خدا🎀 همسر شهید ادامه می‌دهد: چهارده‌ماه از دوران عقد ما گذشت، تا اینکه ۲۱مهر۸۹ وارد زندگی مشترک شدیم. این زندگی با محبت و صداقت آغاز شد و خدا خواست که ما را در این زندگی با دادن دو فرزند به خوشبختی بیشتری برساند. ریحانه ۱۳ مرداد ۹۱ به دنیا آمد. 🎀قبل از تولد ریحانه قرار بود آقامهدی به سوریه برود، اما خداوند خواست کسی دیگر به‌جای آقامهدی به این مأموریت برود و برای تولد ریحانه، آقامهدی درکنارمان باشد. خواب شهادتش را دیده بودم بعضی اوقات خواب می‌دیدم که او شهید شده. بک‌بار خواب دیدم روی سنگ مزاری نشسته‌ام که اسم آقامهدی روی آن نوشته شده است. یک‌بار نیز نحوه شهادتش را در خواب دیدم. با خودم فکر می‌کردم شاید این خواب‌ها ازسوی خدای مهربان برای آماده‌کردن من برای همسر شهید شدن است، اما هرگز فکر نمی‌کردم که سال ۹۶ را بدون مهدی آغاز کنم. مهرانه دومین هدیه خدا🎀 به ما در مرداد۹۳ بود. وقتی خبر بارداری‌ام را تلفنی به آقامهدی دادم، از آن‌سوی خط می‌خندید و من از اینکه فاصله سنی بچه‌ها کم بود ناراحت بودم. با شنیدن خنده‌هایش کلافه شدم که چرا او به ناراحتی من می‌خندد، اما بعد از آنکه به منزل آمد، گفت باید خدا را شکر کنیم که به این سادگی به ما نعمت فرزنددار شدن را داده است. آقامهدی برای راحتی من در امر بزرگ کردن بچه‌ها، منزل را تغییر داد و مرا نزدیک خانواده‌ام برد تا سختی کمتری را متحمل شوم. در ایام گذشته، آقامهدی دایماً درحال مأموریت سوریه بود. اگر دوماه مأموریت بود و پنجاه یا چهل‌وپنج روز را در منزل پیش ما می‌ماند، آن دوماه به‌سختی می‌گذشت و این چهل‌وپنج روز به‌سرعت برق‌وباد. ۱۷مرداد ۹۵ما نیز عازم سوریه شدیم، البته شهریور سال قبل هم کنارش بودیم؛ یعنی روز تولدش درکنارش بودم، اما نتوانسته بودم برای تولدش کادویی بخرم. به آقامهدی گفتم از سوریه برایت هدیه‌ای می‌گیرم، 🎁اما او گفت دیدن شما بهترین کادویی است که در روز تولدم گرفتم. آخرین وصیت🌹 ۱۷ مرداد ۹۵ درحالی‌که به خانواده نگفتم برای مدت طولانی به سوریه می‌رویم، عازم این کشور شدیم و در یکی از شهرهای لاذقیه در یک آپارتمان شش‌واحدی که دو واحد آن اتباع ایرانی بودند، مستقر شدیم. آقامهدی گفت اینجا جای امنی است و از تروریست‌ها و منطقه جنگی فاصله دارد، بنابراین به اطمینان او آنجا زندگی کردیم، درحالی‌که شب اول از شدت نگرانی تا صبح نخوابیدم و صبح که آقامهدی از من تلفنی در این‌باره پرسید، برای اینکه ناراحت نشود به او نگفتم که ترسیده بودم. چندشب بعد آقامهدی پیش ما آمد و گفت شب اول برایتان صلوات فرستادم تا احساس آرامش
کنید. محرم با بچه‌ها به ایران بازگشتیم، اما زمان بازگشت به‌دلیل انجام عملیات‌هایی ما را همراه خود نبرد، چراکه می‌گفت ممکن است در این سفر در تنهایی و دوری از من به شما سخت بگذرد. ۱۸ آذر رفت و ما نیز ۲۸ آذر برای آنکه شب یلدا کنار آقامهدی باشیم به سوریه رفتیم. هنوز یک‌دل سیر او را ندیده بودیم که ۲۳ بهمن‌ماه سال ۹۵، خبر شهادتش را که همیشه آرزو می‌کرد شنیدیم. ما بدون پیکر آقامهدی به ایران بازگشتیم تا بتوانیم طبق وصیت‌نامه آخرش جای دفنش را مشخص کنیم.💔 علی‌رغم اینکه وصیت دیگری کرده بودند، اما به‌دلیل اینکه می‌دانستند مسیر دفن‌کردنشان در محلی که اولین‌بار وصیت کرده بودند، برای من و بچه‌ها سخت می‌شود، مجدداً وصیت کردند که مرا در امام‌زاده محمد کرج، بین شهدای دفاع مقدس به خاک بسپارید. یک‌بار از او پرسیدم چرا کنار بچه‌های دفاع مقدس؟ و آقامهدی با آن لبخند بهشتی‌اش گفت من که در این دنیا دایم کنار مدافعان حرم بودم، دلم می‌خواهد آن دنیا درکنار شهدای دفاع مقدس باشم.❤❤ متأسفانه در روزهای اولیه به ما گفتند امام‌زاده محمد جایی برای دفن شهید ندارد. برادر شهید می‌گفت که شبانه از او خواستم به خوابم بیاید و راهی به من نشان بدهد، مبادا شرمنده وصیتش شویم. برادر شهید گفت فردای آن‌شب تلفن زدند و گفتند یک‌جا برای دفن پیکر مطهر شهید مهدی نعمایی در امام‌زاده پیدا شده است. آن‌لحظه از اینکه وصیت آقامهدی به سرانجام رسیده بود، همه اشک ‌ریختیم و او را تا خانه ابدی‌اش کنار شهدای دفاع مقدس تشییع کردیم ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ ➣ @sarbazelashkarim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگر نازی کند دختر، خریدارش پدر باشد/ بزرگی کن ببوس این دختران کوچک تر خود را.🎀🎀
4_5895232158703813917.mp3
22.11M
کتاب #صوتی سلام بر ابراهیم ❤ قسمت #یازدهم ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ ➣ @sarbazelashkarim
دوستان وبزرگواران لطفا حستون وپیشنهاد وانتقاد سازندتون رو در این بخش شهید شناسی برامون به این آیدی بفرستید👇
پیشنهاد وانتقادات ارزشمندتون رو با جان ودل خریداریم 👈 @banoo_dameshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عشق بازی امروز گلای 🌺🌺بابا رو ببینید شرحش با تو💔 #شهید_سعید_انصاری ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ ➣ @sarbazelashkarim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ... (حدید/۱۶) پس کِـی را به من می‌دهی؟؟ هنوز وقتش نرسیده؟ هنوز فکر میکنی جز ؛ کسی دلت باشد؟
📌همیشه که شهادت به "خونی" شدن نیست گاهی شهادت به "خاکی" شدن است... 🏷↷♡#ʝσɨŋ↓ @sarbazelashkarim
+حاج‌حسین‌یکتـا‌میگفـت: فقط‌استخـونا‌ از این‌ خاڪا اومـده‌ بیـرون پوسـت‌وگوشـت‌‌‌وچشـم‌و...! همـہ‌چی‌همینجاسـت‌ ...! تو دلِ همیـن‌ تربـت :) 📞 ✔️
Monajat3.mp3
1.52M
...🎙 آقا...آقا....گفتم اشک چشم بهم دادے😭😞 @Sarbazelashkarim🎈
✨بوے عجیبے داشت، اسم عطرش را کھ مے پرسیدیم جواب سربالا مےداد؛ ڪھ شد توے وصیتنامش نوشتھ بود: 📌بھ خدا قسم هیچ وقت بھ خودم نزدم هر وقت خواستم معطر بشم از تھ دل مےگفتم: " السلام علیڪ یااباعبداللھ الحسین (ع)" +شهيدحسینعلے‌اکبرے📞 @Sarbazelashkarim🎈
امام خامنه ای: گاهي شدن آسان تر از زنده ماندن است! اين نكته را اهل معنا و و دقّت،خوب درك ميكنند. گاهي ماندن و زيستن و تلاش كردن در يك محيط ،به مراتب مشكل تر از كشته شدن و شدن و به لقاي خدا پيوستن است... │ @Sarbazelashkarim