مُدافِـعـــــانِ حَــــ ـــریـــم
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم پسرک فلافل فروش🍃 زندگینامه و خاطرات شهید هادی ذوالفقاری🌹 قسمت4⃣1⃣ "دستگيري
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
پسرک فلافل فروش🍃
زندگینامه و خاطرات شهید هادی ذوالفقاری🌹
قسمت5⃣1⃣
"ویژگی ها"
اين سخنان را از خيلي ها شنيدم. اينکه هادي ويژگيهاي خاصي داشت. هميشه دائمالوضو بود.
مداحي ميکرد. اکثر اوقات ذکر سينه زني هيئت را ميگفت.اهل ذکر بود. گاهي به شوخي ميگفت: من دو هزار تا يا حسين حفظ هستم. يا ميگفت: امروز هزار بار ذکر يا حسين گفتم، عاشق امام حسين و گريه براي ايشان بود. واقعاً براي ارباب با سوز اشک ميريخت.اخلاص او زبانزد رفقا بود. اگر کسي از او تعريف ميکرد، خيلي بدش ميآمد. وقتي که شخصي از زحمات او تشکرميکرد،ميگفت: #خرمشهر_را_خدا_آزاد_کرد!
يعني ما کاري نکرده ايم. همه کاره خداست و همه ي کارها براي خداست. حال و هوا و خواسته هايش مثل جوانان همسن و سالش نبود. دغدغه مندتر و جهاديتر از ديگر جوانان بود. انرژي اش را وقف بسيج و کار فرهنگي و هيئت کرده بود. در آخر راهي جز طلبگي در نجف پاسخگوي غوغاي درونش نشد.من شنيدم که دوستانش ميگفتند: هادي اين سال هاي آخر وقتي ايران ميآمد، بارها روي صورتش چفيه ميانداخت و ميگفت: #اگر_به_نامحرم_نگاه_کنيم_راه_شهادت_بسته_ميشود.خيلي دوست داشت به سوريه برود و از حرم حضرت زينب (س) دفاع کند. يک طرف ديوار خانه را از بنري پوشانده بود که رويش اسم حضرت زينب (س) نوشته شده بود. ميگفت نبايد بگذاريم حرم عمه ي سادات، دست تروريستها بيفتد.وقتي ميخواست براي نبرد با داعش برود، پرسيديم درس و بحث را ميخواهي چه کني؟ گفت: اگر شهيد نشدم، درسم را ادامه ميدهم. اگر شهيد شوم، که چه بهتر خدا ميخواهد اينگونه باشد. در ميان فيلم ها به #خداحافظ_رفيق خيلي علاقه داشت. سيدي فيلم را تهيه کرد و براي خانواده پخش نمود. خواهرش ميگفت: من مدت ها فکر ميکردم هادي هم مثل آدمه اي درون فيلم، هر شب با موتور و با دوستانش به بهشت زهرا ميرود. صحنه هاي اين فيلم همهاش جلوي چشمهاي من است. همه اش نگران بودم ميگفتم نکند شباهت هاي هادي با محتواي فيلم اتفاقي نباشد!هادي مثل ما نبود که تا يک اتفاقي ميافتد بيايد براي همه تعريف کند. هيچ وقت از اتفاقات نگران کننده حرف نميزد. آرامش در کالمش جاري بود.برادرش ميگفت: »نميگذاشت کسي از دستش ناراحت شود اگر دلخوري پيش ميآمد، سريعاً از دل طرف درميآورد. هادي به ما ميگفت يکي از خاله هايمان را در کودکي ناراحت کرده، اما نه ما چيزي به خاطر داشتيم نه خالهمان.ولي هم هاش ميگفت بايد بروم حلالیت بطلبم.دوست نداشت کسی از او با ناراحتی جدا شود...
#ادامه_دارد...
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴
➣ @sarbazelashkarim