صدایِ حسین (ع) بود که داخلِ صحرا میپیچید...
-هَل مِن ناصر ینصرنی؟
....
همش ۱۱ سال داشت... از بالای تل ،دست عمه را رها کرد...
فرار کرد سمتِ گودال...
و در حین همان معرکه میگفت؛
مرده باشم بگذارم سرش را ببری با وجودی که ندارم زره و تیغ مگر...
....
از لا به لایِ مرد های جنگی رفت جلو ،خود را روی عمو انداخت...
وَ شد سِپری برایِ عمو...
....
اه و واویلا!
اه!
....♡
#عبدالله_ابن_حسن_علیهالسلام
#مگر_برادر_زاده_میگذارد_که_عمو
#تک_و_تنها_سرش_بریده_شود
#امان_امان_امان