اینها غریبه نیستند، اما چقدر غریبند میان آشنایان داشتم میان قبور شهدا قدم می
زدم و سنگ نوشته مزار ایشان را می خواندم. . یک سردار بود و دیگری
سرباز، . یکی ارتشی بود و دیگری
بسیجی، . یکی پیر بود و دیگری جوان و خلاصه همه و همه آرام کنار هم آرمیده بودند.
جسم هایی که روزی حامل روح هایی آسمانی بودند،روح هایی که اینک جایگاهشان جوار رحمت الهی است و بس؛ . چرا که فرمود « وَ لا تَحسَبَنَ الذینَ قُتِلوا فی سَبیل الله امواتاً بَل اَحیاءٌ عِندَ رَبِهِم یُرزَقون » .
در حال سیر بین این عرشیان فرش نشین بودم که به قطعه ای برخوردم که تمام شهیدانش سردار بودند، . آری همگی سردار بودند اما سرداران بی پلاک . سردارانی که گم نام بودند و نام آور، . سردارانی که آنقدر با اخلاص بودند که حتی راضی نشدند برایشان مجلسی بگیرند و نام آنها را آزین بخش کوچه ها و خیابان ها کنند. . اگر خوب دقت می کردی می توانستی بوی بهشت را استشمام کنی، . گر چه کوچک بود اما انگار آسمان را در خود جا داده، . کافی بود به امواج زیبای آن دل بسپاری تا تو را به خدا برسانند، .
فانوس های سرخ رنگی را می دیدی که معلوم بود یک یک آنها را با عشق و شور و اعتقاد در زمین کاشته اند .
و معلوم نبود چقدر پای هر یک از آنها اشک ریخته اند که اینطور قد کشیده و خدایی شده بودند. .
آری اینها همه سردار بودند، سردارانی که رفتند تا به ما درس آزادگی بیاموزند، . رفتند تا ما بمانیم و راهشان را ادامه بدهیم، .
و چقدر با مفهوم بود این جمله
« آنان که رفتند کاری حسینی کردند بعد از آنان ما چه کردیم؟ »
🚫 این روز ها عکاسی با شهدا بیشتر کلاس دارد تا پیمودن راهشان🚫
استفاده ابزاری از شهدا
وای بر ما...
#مذهبی
#حقیقت
✨| @sarbazelashkarim