eitaa logo
مُدافِـعـــــانِ حَــــ ـــریـــم
1.5هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
39 فایل
بسم‌الرب‌الشھداوالصدیقین ماهمان‌هایۍهستیمـ ڪہ‌مسیرمان‌اربعین‌ڪرب‌بلاست و‌پایان‌راهمــان #‌شھادت ♥️:) ڪپی‌حلالھ‌رفیق ... فقط‌دعابرای‌ظھوریادت‌نره💚 ''لوگوحذف‌نشھ‌🚫🖇" «تبادل‌شبانه‌بدون‌محدودیت🤩🎉
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌷🍃 🌷 🌷 💢ماه رمضان سال ۷۷ هنوز بہ سن تڪلیف نرسیده بود براے بلند شدیم اما مصطفے را بیدار نڪردم. 💢خودش موقع بیدار شد، وقتي دید اذان مے گویند .بغض ڪرد😔 و با ناراحتے گفت: « منو بیدار نڪردید⁉️» 💢دستے روے موهایش ڪشیدم و گفتم: «عزیزم شما هنوز به نرسیدے » ‌اخم هایش😠 را درهم ڪشید و با دلخورےگفت: 💢«از این بہ بعد هر ڪسے بہ سن تڪلیف رسیده بره نون 🍞بخره، ها رو بذاره دم در،من 👶 و هنور بہ سن تڪلیف نرسیدم »  💢ناگفتہ نماند ڪہ آن روز، بدون سحرے گرفت، براے من هم درس شد📝 ڪہ تمام ماه رمضان براے بیدارش ڪنم . ❤️ شادی روح شهدا صلوات❤️ 🌷| @sarbazelashkarim 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
*🟣 شهیدی که بعد از شهادت شخصی را که منکر اهل بیت بود را برای نماز شب از خواب بیدار کرد و...👇👇*   مادرشهید : یک مورد اتفاق افتاد که برای خودم نیز بود و برای دیدنش نیز به شیراز رفتم. آن جوان را در یک یادواره ای که برای محمدرضا در شیراز گرفته بودند,دیدم. با اینکه دو ماه از اتفاقی که برایش افتاده بود, وقتی من را دید فقط گریه می‌کرد💔😞 او تعریف می‌کرد : فردی 32 ساله هستم که تا پانزده سالگی بچه‌ای پاک و طاهر بودم و قرآن‌خوان و نماز خوان و اهل مسجد بودم🙂 به سبب آشنایی با دوستان از راه به‌در شدم و 17 سال خدا و ائمه را شدم و هیچ چیز را قبول نداشتم و هر گناهی که بگویید از من سر زده است😔  اسم من بود بعد از آنکه آن اتفاق برایم افتاد یک اسم عجیب و غریب برای خود گذاشتم و بعد از آن اتفاق حتی پدر و مادرم من را عاق کرده بودند و از خانه خود بیرون کرده بودند😞😞😞 یک شب نزدیک اذان صبح دیدم یک جوانی مرا صدا می‌زند 😳«حاج مصطفی پاشو وقت نماز است» من بلند شدم و نشستم و خیلی متعجب شدم و دوباره خوابیدم,😐دوباره آن پسر به خوابم آمد و گفت «حاج مصطفی پاشو یک ربع به اذان مانده, پاشو نماز بخوان»😊✋ این را که گفت بلند شدم و چهره‌اش به دلم نشست🙂❤️ 10 روز در اینترنت دنبال این شخص بودم که بعد پیدایش کردم و با او آشنا شدم😍💔 آن جوان می‌گفت : محمدرضا آنقدر بر روی من اثر گذاشته که با همه آن دوستانم قطع رابطه کردم و از همه گناهانم توبه کردم و به خاطر توبه‌ام و مال‌های حرامی که کسب کرده بودم, تمام زندگی‌ام را فروختم تا مال‌های حرام از زندگی‌ام بیرون برود و حقوق ضایع شده را به صاحبانش بازگردانم و حتی برای جلب یک رضایت 4،5 بار به مازندران رفتم تا حق ضایع شده را بازگردانم.🙂✨ ____ ان شاءالله از این نگاه ها شهدا به ماهم بندازند ...♥️ *شهدا گاهی ،نگاهی ...💔*