eitaa logo
مُدافِـعـــــانِ حَــــ ـــریـــم
1.5هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
39 فایل
بسم‌الرب‌الشھداوالصدیقین ماهمان‌هایۍهستیمـ ڪہ‌مسیرمان‌اربعین‌ڪرب‌بلاست و‌پایان‌راهمــان #‌شھادت ♥️:) ڪپی‌حلالھ‌رفیق ... فقط‌دعابرای‌ظھوریادت‌نره💚 ''لوگوحذف‌نشھ‌🚫🖇" «تبادل‌شبانه‌بدون‌محدودیت🤩🎉
مشاهده در ایتا
دانلود
من بودمُ دیدم عطشِ دریا را «لب تشنه» کنار علقمه سقا را من پای به پای عمه، بودم، دیدم «بر روی سنان» «تلألو سرها» را ✨| @sarbazelashkarim
مُدافِـعـــــانِ حَــــ ـــریـــم
به.غبار.کرب.و.بلایت.سوگند🍃 دوست.دارم که شبی.در.حرمت گریه.کنم..😢 #پناه_روزای_بی_کسی💔 #
صل الله علیک یا اباعبدالله، ... . به نام نامی سر، بسمه‌ تعالی سر بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر فقط به تربت اعلات، سجده خواهم کرد که بنده‌ی تو نخواهد گذاشت، هرجا سر قسم به معنی لا یمکن الفرار از عشق که پر شده است جهان، از حسین سرتاسر نگاه کن به زمین! ما رأیت إلا تن به آسمان بنگر! ما رأیت إلا سر سری که گفت: «من از اشتیاق لبریزم به سرسرای خداوند می‌روم با سر هر آنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر.» . همان سری که "یحب الجمال" محوش بود جمیل بود، جمیلا بدن، جمیلا سر سری که با خودش آورد بهترین‌ها را که یک به یک، همه بودن سروران را سر زهیر گفت: حسینا! بخواه از ما جان حبیب گفت: حبیبا! بگیر از ما سر سپس به معرکه عابس، " أجنّنی"گویان درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر بنازم " أم وهب" را، به پاره تن گفت برو به معرکه با سر ولی میا با سر خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید گذاشت آخر سر، روی پای مولا سر چنان که یک تن دیگر به آرزوش رسید به روی چادر زهرا گذاشت سقا، سر در این قصیده ولی آنکه حسن مطلع شد همان سری است که برده برای لیلا سر همان که احمد و محمود بود سر تا پا همان سری که خداوند بود، پا تا سر پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد پر از علی شود آغوش دشت، سرتاسر میان خاک، کلام خدا مقطعه شد میان خاک؛ الف، لام، میم، طا، ها، سر حروف اطهر قرآن و نعل تازه‌ي اسب چه خوب شد که نبوده است بر بدن‌ها سر تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود به هرکه هرچه دلش خواست داد، حتی سر جدا شده است و سر از نیزه‌ها درآورده است جدا شده است و نیفتاده است از پا سر صدای آیه کهف الرقیم می‌آید بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر بسوزد آن همه مسجد، بمیرد آن اسلام که آفتاب درآورد از کلیسا سر عقیله، غصه و درد و گلایه را به که گفت؟ به چوب، چوبه محمل، نه با زبان، با سر دلم هوای حرم کرده است می‌دانی دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر . شاعر سید حمیدرضا برقعی ⚫️@sarbazelashkarim
05-fadaeian-moharam9506.mp3
6.86M
🏴 گلم تشنه است نمیخوابه 🍂 چرا از حال رفت دوباره {💔} با اینکه من بهش گفتم عمو رفته آب بیاره 🍂 الاهی تا بیاد سقا یخورده بارون بباره{💔} 🍃| @sarbazelashkarim
مُدافِـعـــــانِ حَــــ ـــریـــم
او شدن ، زشتے ندارد🙂 حساب او☝️ سرانگشتے ندارد گدایے کن که دست به نقد است چک (ع) 😍 برگشتے ندارد ... 🌑| @sarbazelashkarim
مثل #عباس کسی هست دلاور باشد! باهمه تشنگی اش یاد #برادر باشد؟! مثل #عباس کسی هست که سقا باشد! جگر سوخته اش حسرت #دریا باشد؟! 🍃| @sarbazelashkarim
شعر می خوانم ولی، شاعر شوم کار شماست چشمها را شسته ام، زائر شوم کار شماست قصه را می خواند و چشمان ترم آمد پدید خاک باران خورده ام، چشم ترم کار شماست گفته اند فوق علم ها، یک علم افراشتی گر عمود است کربلا، بر آن علم کار شماست هر چه از عاشق بپرسند، نقش می گردد ز تو ای که نقشی بر قلم، رد قلم کار شماست تا که گویند یا حسین، این دل به تو همراز شد گر که همرازم به راز عشق هم، کار شماشت ساقی دریا به آغوشش رسید و آب شد اینکه دریا می شود چون موج خم کار شماست چون تو عباسی و ذکرت مَحرم دلها شده گر که لبها مُحرم نامت شود کار شماست ✨دلم هوای حریمت دارد # #(ع) #Ÿ ✍💚ب.نظری منش # 🏻| @sarbazelashkarim
کاش تقدیرم شب قدر از همین ها پر شود کربلا ، پای ِ پیاده ، زائر ِ سقّا شدن #بالحسین ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ ➣ @sarbazelashkarim
༻﷽༺ #سلام_بر_تو_اےماه_بنےهاشم عموے خوش قدو بالاے بچہ سیدها عزیز ام بنین، میوه ے دل #زهــرا بہ غیر پرچم تو بیرقے ڪه بالا نیسٺ کسے بہ غیر تو اےنبض آب! #سقا نیسٺ #ساقے_لب_تشنگاݧ❤️ #صلـی‌الله‌_علیڪ_یاابالفضل #صبحتون_علمـدارے ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ ➣ @sarbazelashkarim
مُدافِـعـــــانِ حَــــ ـــریـــم
میگفت: دوری، عاقبت همه ی عاشقانه های دنیاست... امان از دل زینب(س)... ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴
بعدِ تو زینب با کاروان نرفت. روی همان خاک‌ها ماند و بدنِ تو را برای همیشه بغل گرفت و برای هرکسی که از آنجا عبور کرد، عریان‌ترین روضه را خواند. بعد از تو خواهرت زنده نماند، توی همان گودال جان داد. کسی اینجای واقعه را نگفته. بعد، تو خواهرت را تکثیر کردی. فرمان دادی زینب‌هایی دوباره آفریده شدند. زینبی برای پرستاری، زینبی برای تند دویدن میان خارها، زینبی برای خاک‌ریختن روی دامن‌های آتش‌گرفته، زینبی برای شماردن کودکان. عوضِ هر شهید، زینبی درست شد. بعدِ واقعه آب که آزاد شد، خواستی زینبی در آن میان پیدا بشود که سقا باشد و خودش لب به آب نزند. بعد که کاروان به راه افتاد، دستور دادی زینبی بیافرینند که روی محمل بنشیند که تا شام به آن چشم بدوزی و دلتنگ نشوی. تو در آن مسیر طولانی از بلندترین ارتفاع، کودکانت را می‌دیدی که از بلندی اسب‌ها و شترها می‌افتند. این بود که گفتی زینبی درست کنند برای دویدن پشت کاروان. کسی اینجای واقعه را روایت نکرده، ولی شاید آن زمزمهٔ آخرِ تو در گوش خواهرت که آرامش کرد، همین بود: «آرام باش همبازیِ کودکی‌هایم! همه می‌روند، ولی تو جایی نمی‌روی، تو تا آخر همین‌جا می‌مانی زینب! قرارمان یادم نرفته.»
دلم آشوبه بگو چیکار کنم… به دلم همش میگم حوصله کن… سهم زائرا الان سقا خونه است… سهم من سلام پشت تلفن…💔
شبیه سازی شهادت (ع) ⚫️ با سفر به ۱۴۰۰ سال پیش و قدم زدن در نخلستان های اطراف فرات، شاهد ایثارگری حضرت عباس(ع) خواهیم بود. تهیه شده در 🎥 گوشه ای از رشادت های حضرت عباس را در ویدئو VR سقا، تماشا کنید. https://aparat.com/v/W0HeQ ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ ➣ @sarbazelashkarim