eitaa logo
سرباز منصور‌‌‌🚩
1.1هزار دنبال‌کننده
452 عکس
2.3هزار ویدیو
18 فایل
#تبادل : @Adminsarbazemansoor • مداحی،سخنرانی،قرآن،اخبار،پخش زنده، اعلام مراسم• ◇سروش: https://splus.ir/httpseitaacoms • ◇تلگرام: https://t.me/sarbazemansoor• ◇ایتا : https://eitaa.com/sarbazemansoor • ♡معنی سرباز منصور یعنی امام زمان♡ رسانه سرباز منصور
مشاهده در ایتا
دانلود
شب سوم است ، شبی که از قدیم ، شب توسل به نازدانه ای ابی‌عبدالله بوده اون باب الحوائجی که با دستان کوچکش گره های بزرگی رو میتونه باز بکنه اون خانومی که شهادت او به تعبیر آیت الله خوشبخت رضوان الله تعالی علیه مایه ای انقراض بنی امیه شد ، شهادت ی نازدانه که خب همه تاریخ نوشتند : غافله وقتی وارد شام شد فَسُرَّ اَوّلا یعنی همه می رقصیدند و شادی می‌کردند اما بعد از شهادت این نازدانه ورق برگشت به طوری که ،مورخین اهل سنت مینویسند: سربازان لشگر یزید ، در پادگان ها و اردوگاه ها به یزید فحش میدادند و کاری کرد که پایه های دولت بنی امیه روی به تزلزل و انقراض رفت ،شهادت این نازدانه تمام شهر شام را بهم ریخت که وقتی اهل بیت خواستند از شام بلا برند ،خود یزید ،با کمال عجز و ذلت خطابِ به زینب کبری گفت : هر خواسته ای داشته باشید ،ما برآورده می کنیم مرحوم سید در لهوف، گفت و گویی بین یزید و زین العابدین مطرح می‌کند ، که خطاب به امام سجاد علیه‌السلام هم یزید گفت : هر حاجتی داشته باشید من برآورده می کنم . مرحوم ابی مخنف این گفت و گو را با زینب کبری هم نقل می کنه دختر امیرالمومنین در برابر این یزید ،که برا خودش یک پادشاهِ امپراتوری بود فرمود : يَابْنَ الطُّلَقاءِ! أطلبُ مِنکَ ثلاثةَ أشیاء: ما از تو چیزی نمی خوایم مگر آن سه چیزی که از ما به غارت بردی یک - عمّامةَ جدِّی داداشم وقتی به میدان میرفت عمامه پیغمبر به سرش بود دو - قَمیصُ أخی یه پیراهنی من بهش دادم که این پیراهن از مادرم به من رسیده بود این پیراهن رو زیر همه لباس ها به تن کرد خودش هم با خنجر قطعاتیش رو پاره پاره کرد که بلکه بدنش رو برهنه نکنند . اما این نانجیب ها این پیراهن رو به غارت بردند سومی رو دیگه بازش نمیکنم ، فقط بازگو میکنم فرمود: سومین چیزی که از ما به غارت رفته: مَقنعةُ أمِّی ان شاءالله که این مقنعه و معجر از سر زنی ربوده نشده باشه اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللّهِ نیمه دل شب نازدانه بیدار شد ، دیدند داره بی قراری میکنه ، عمه الان خواب بابام رو دیدم ، دخترم اگر خواب بابا رو دیدی چرا بی‌قراری میکنی  عمه خواب بابام رو این گونه دیدم سر بریده اش میان تشت طلا بود قرآن می‌خواند و استغاثه می کرد اما دیدم یزید با چوب خیزران برلب و دندان بابام میزنه عمه ها هر چه کردند نتونستند آرومش کنند صدای ناله و گریه اش بلند شد صندوق دار سر ابی عبدالله ، طاهر بن عبدالله دمشقی است میگه من در مجلس یزید بودم سر یزید روی زانو من بود ، خوابش برد سر حسین هم توی طشت طلا بود یه وقت دیدم سر بریده حرکتی کرد رو به سمت خرابه قرار گرفت صدا زد: «أُخْتی سَكِّتی اِبْنَتی» خواهرم دخترم رو ساکت کن از این صدا ، یزید به وحشت افتاد سراسیمه بیدار شد گفت طاهر ، صدا صدای کی بود ؟ گفتم امیر هر خبری هست از خرابه است چون چشمان سر بریده سمت خرابه رو نگاه میکنه نانجیب بی معطلی گفت : اِرفَعُوا إِلَیهَا رَأسَ أَبِیهَا بلافاصله سر بریده بابایش رو براش ببرید یا صاحب الزمان ، نقلِ مقتلِ ، آقاجان من رو ببخش با چه بی احترامیِ سر جدت رو آوردند وَاَطرَحُوا الیها سر ابی‌عبدالله را میان خرابه انداختند این نازدانه سر بریده رو گرفت ی سوال کرده همه عالم رو به آتش کشیده نگفت عمه این سر کیه ؟ گفت : ما هذا الرّأس ؟  یعنی سوال از چیستی سر است نه مَن هذا الراس ؟ نه اینکه این سر کیست ؟ عمه به من بگو این سر چیه ؟ فهمیدی چی گفتم ؟ ما هذا الرأس ؟!! یعنی شباهتی به سر انسان نداره!! بعد از اینکه متوجه شد این سر بریده باباش حسین ِ ، چه کرد؟ دیدن دستاش رو آورد بالا آنقدر با سیلی به لب و دندان خودش زد حسین.... ==================== حجت‌الاسلام میرزامحمدی
تا قافله اطراق کرد یه نازدانه که تو این نقل نوشتن فاطمه بنت الحسین که بعضیا هم گفتن این همون رقیه بود از سایه بوته خاری استفاده کرد، رفت زیر سایه‌ی این خار اونقدر خسته بود تشنه بود گرسنه بود خواب برد اگه اینجوری بخوای بی‌قراری کنی، من خودم بیقرار روضه‌ی این نازدانه‌ام اجازه بدین امروز همه گریه کنن عقبیا بیرونی و شهدا گریه کنن خواب برد، قافله حرکت کرد، این دختر جا موند گوش بده قافله که حرکت کرد، عقیله‌ی بنی هاشم خبردار شد این نازدانه جا مونده صدا زد، یا قَوم بِالله، شما و به خدا قدری صبر کنید إفتَقَدَت إبنتُ اَخِ الحسین جگر گوشه‌ی حسینم جا مونده حواست اینجاست یا نه؟ چنان ناله‌ای زد، راوی میگه من شنیدم دستور دادن قافله توقف کنه گفتن الان از ناله‌ی زینب آسمان و زمین به هم میریزه دونفر مامور شدند، این بچه رو برگردونند یکی من بودم یکی زجر بن قیس... آروم باش من با زجر یا زهر بن قیس برگشتم عقب قافله از دور داشتم میدیدم حالت این دختر رو دیدم دست روی سر گذاشته هی تو بیابونا به سمت راست و چپ نگاه میکنه هان بچه‌ی گم شده دیدی یا نه؟ بشنو میدونی کیا رو صدا میزد اولین کسی که صدا میزد عمو جانش بود هی میگفت یا عماه، یا عمتاه، یا اماه از دور داشتم میدیدم هی به سمت چپ و راست فرار می‌کرد، هی می نشست رو زمین پاهاش رو نگاه می‌کرد چقدر خار تو این پا رفته بود نمیدونم تا زجربن قیس بهش رسید چنان با تازیانه آی حسین... اینم مال شهیدمون انشالله تو حرم اين نازدانه بریم عرض ادب اولین سوالی که من دارم اینه بگم خانوم پاهات خوب شده یا نه؟ این دختر حسینِ از کربلا تا اینجا دائم کتک خورده، طعنه و ناسزا شنیده یه جمله‌ای گفت من واسطه شدم گفتم زجر ملاحظه من، یتیمه اجازه ندادم دیگه بیش از این اذیتش کنه، این دختر به من اعتماد کرد، فرمود من دختر پیغمبرم بهش بگو اگه میخوای منم بکشی بکش اما فقط بزار یه بار دیگه عمه‌ام رو ببینم... آی حسین... ▪️بابا آتیش زدن به خیمه‌هامون ▪️تار میبینه دیگه نگامون ▪️نمونده گوشواره برامون ▪️کجایی بابا ▪️سر تو روی نیزه دیدم ▪️دنبال نیزه می‌دویدم ▪️اما به تو من نرسیدم ▪️کجایی بابا؟ بابا، ▪️داری با خود هزار نشونه ▪️لبت به رنگ ارغوونه ▪️نگو که کار خیزرونه ▪️کجایی بابا؟ بابا، ▪️امان از این زخمای کاری ▪️خون از لب تو شده جاری ▪️کی سنگ زده بر لب قاری ▪️بابای خوبم ▪️سرت رو نیزه رو به روم بود ▪️اما یه بغضی توی گلوم بود ▪️گلوتو نیزه‌ها بوسیدن ▪️اما یه بوسه آرزوم بود ناله بزن اگه میخوای دلت آروم بگیره، هر چی تو این مسیر کتکشون میزدند، طعنه و ناسزا بهشون میگفتند این نازدانه‌ها فقط سر بریده رو میدیدند، فقط میگفتن حسین... ==================== ✍ حجت‌الاسلام میرزامحمدی
تا قافله اطراق کرد یه نازدانه که تو این نقل نوشتن فاطمه بنت الحسین که بعضیا هم گفتن این همون رقیه بود از سایه بوته خاری استفاده کرد، رفت زیر سایه‌ی این خار اونقدر خسته بود تشنه بود گرسنه بود خواب برد اگه اینجوری بخوای بی‌قراری کنی، من خودم بیقرار روضه‌ی این نازدانه‌ام اجازه بدین امروز همه گریه کنن عقبیا بیرونی و شهدا گریه کنن خواب برد، قافله حرکت کرد، این دختر جا موند گوش بده قافله که حرکت کرد، عقیله‌ی بنی هاشم خبردار شد این نازدانه جا مونده صدا زد، یا قَوم بِالله، شما و به خدا قدری صبر کنید إفتَقَدَت إبنتُ اَخِ الحسین جگر گوشه‌ی حسینم جا مونده حواست اینجاست یا نه؟ چنان ناله‌ای زد، راوی میگه من شنیدم دستور دادن قافله توقف کنه گفتن الان از ناله‌ی زینب آسمان و زمین به هم میریزه دونفر مامور شدند، این بچه رو برگردونند یکی من بودم یکی زجر بن قیس... آروم باش من با زجر یا زهر بن قیس برگشتم عقب قافله از دور داشتم میدیدم حالت این دختر رو دیدم دست روی سر گذاشته هی تو بیابونا به سمت راست و چپ نگاه میکنه هان بچه‌ی گم شده دیدی یا نه؟ بشنو میدونی کیا رو صدا میزد اولین کسی که صدا میزد عمو جانش بود هی میگفت یا عماه، یا عمتاه، یا اماه از دور داشتم میدیدم هی به سمت چپ و راست فرار می‌کرد، هی می نشست رو زمین پاهاش رو نگاه می‌کرد چقدر خار تو این پا رفته بود نمیدونم تا زجربن قیس بهش رسید چنان با تازیانه آی حسین... اینم مال شهیدمون انشالله تو حرم اين نازدانه بریم عرض ادب اولین سوالی که من دارم اینه بگم خانوم پاهات خوب شده یا نه؟ این دختر حسینِ از کربلا تا اینجا دائم کتک خورده، طعنه و ناسزا شنیده یه جمله‌ای گفت من واسطه شدم گفتم زجر ملاحظه من، یتیمه اجازه ندادم دیگه بیش از این اذیتش کنه، این دختر به من اعتماد کرد، فرمود من دختر پیغمبرم بهش بگو اگه میخوای منم بکشی بکش اما فقط بزار یه بار دیگه عمه‌ام رو ببینم... آی حسین... ▪️بابا آتیش زدن به خیمه‌هامون ▪️تار میبینه دیگه نگامون ▪️نمونده گوشواره برامون ▪️کجایی بابا ▪️سر تو روی نیزه دیدم ▪️دنبال نیزه می‌دویدم ▪️اما به تو من نرسیدم ▪️کجایی بابا؟ بابا، ▪️داری با خود هزار نشونه ▪️لبت به رنگ ارغوونه ▪️نگو که کار خیزرونه ▪️کجایی بابا؟ بابا، ▪️امان از این زخمای کاری ▪️خون از لب تو شده جاری ▪️کی سنگ زده بر لب قاری ▪️بابای خوبم ▪️سرت رو نیزه رو به روم بود ▪️اما یه بغضی توی گلوم بود ▪️گلوتو نیزه‌ها بوسیدن ▪️اما یه بوسه آرزوم بود ناله بزن اگه میخوای دلت آروم بگیره، هر چی تو این مسیر کتکشون میزدند، طعنه و ناسزا بهشون میگفتند این نازدانه‌ها فقط سر بریده رو میدیدند، فقط میگفتن حسین... ==================== ✍ حجت‌الاسلام میرزامحمدی
روز سومه یه کسی آمد پیش پیغمبر، شکایت کرد از قساوت قلبش، ماهام اگه قساوت قلب داریم شکایت کنیم امام به منزله ی اب هست، پدره، بریم به آقا شکایت کنیم در خواست کنیم یا رسول الله قلبم قسی شده چه کنم؟ حضرت فرمودند دو کار کن اَطعِمِ المِسکِین وَ امسَح رأسَ الیَتِیم برو یه بچه یتیم پیدا کن یه دست نوازش رو سرش بکش قساوت قلبت حل میشه همین پیغمبر فرمود: انَّ الیَتیمَ اِذا بَکیٰ بچه یتیم وقتی گریه کنه اِهتَزَّ لَهُ العَرش عرش خدا به لرزه در میاد و می فرماید کی این بچه یتیم رو به گریه انداخته وَ عِزَّتی وَ جَلالِی لا یَسکُتُه اَحَدٌ الّا اَوجَبتُ لَه الجَنَّة هر کی این بچه یتیم رو ساکت کنه بهشت رو بهش واجب میکنم امروز بلدی بچه یتیم ساکت کنی یا نه؟ عرش خدا به لرزه افتاد وقتی این نازدانه ضجه میزد حسین جان تو ابوالاَیتامی امام ابوالاَیتامه ناله ها و گریه ها و ضجه ها و بی قراریهای ما سیدالشهدا تو مهد و گهواره ی معرفت و محبت و مودتش جوری به آرامش تبدیل کرده که وقتی تو جلسه ی ابی عبدالله میاید دلت نمیخاد زود تموم بشه جلسه، نه تعلق زن و بچه نه تعلقات دنیا هیچکدوم عقربه ی دلتو از کربلا و حسین جدا نمیکنه دیروز وقتی رسید به کربلا 61 خیمه به پا کرد هر بچه ای رو که با زنی مرتبط بود مادری داشت کربلا، این بچه رو تو یه خیمه راهی کرد ، نوبت که رسید به این دختر، این دختر مادر نداره ، حسین اينو نگه داشت برا خودش، سفارششم به زینب کرد بعضیا نوشتند از همین روز دوم تا روز عاشورا این بچه سجاده ی حسین رو هرروز پهن می‌کرد، خیلی عاشق سیدالشهدا ست هلال بن نافع میگه من بین دو صف لشکر ایستاده بودم یه صحنه ای دیدم خیلی دلم آتش گرفت فَرَأیتُ جارِیةً صَغیرةً باکیةً یه نازدانه ای رو دیدم در حالیکه گریه میکرد لباس عربی سیدالشهدا رو گرفته بود هی میگفت بابا، اَنا العَطشان آنقدر به حسین این تشنگي نازدانه فشار آورد که هلال میگه دیدم فَبَکی الحُسین حسینم داره گریه میکنه هی میگه الله یَسقِیک دخترم آرام باش خدا سیرابت میکنه السلام علیک یا اباعبدالله حسین یا صاحب الزمان امروز نیت ما برا روضه ی این عمه ی سه ساله ات اینه ان شاءالله حرمش باز بشه قربون حرم خلوتش برم ان شاءالله شیعه با نابودی وهابیت بازم بره زیارت این دو عمه جان امام زمان شما دیگه مقدمه نمیخواید من فقط برا خودش میگم ان شاءالله یه زیارت روزی هممون کنه گفت بابا ▪️سخن آغاز کنم از دهنم یا گوشم همه ی روضه تو همین یه بیته ▪️سخن آغاز کنم از دهنم یا گوشم ▪️که در اینجا دهنم زخم شد آنجا گوشم حسین.... ▪️چهار انگشت که مردانه و نامحرم بود ▪️پلی از درد زده از دهنم تا گوشم حسین.... کجا ببرمت؟ اینهمه این نازدانه غصه داره نیمه شب بلند شد بزار ساده روضه بخونم همه قدیمیا، شهدا، امام، همه فیض ببرند.. نیمه شب که بهانه‌ای بابا رو گرفت گفت عمه الان بابام زیارت کردم گفت چجوری سربریده اش توی تشت طلا بود، هی داشت قران میخوند استغاثه میکرد الله اکبر... صندوق دار سر ابی عبدالله طاهر بن عبدالله دمشقیه، میگه تو کاخ یزید سر ابی‌عبدلله تو تشت کنار من بود یزید هم سرش رو زانوی من خوابش برده بود، یه مرتبه دیدم این سر بریده توی تشت تکون خورد، چشماش داره می چرخه انگار دنبال یه گمشده داره میگرده، چشماشو چرخوند، این سر گردوند دیدم تا روبروی محازی خرابه قرار گرفت فقط یه جمله گفت، صدا زد خواهرم دخترم رو ساکت کن الله اکبر... از این سروصدا یزید از خواب بیدار شد، گفت طاهر چه خبره؟ گفتم امیر هر خبری هست از خرابه هست چون سر داره به سمت خرابه حرف میزنه نانجیب دستور داد إرفَعوا إلَیها رَأسَ ابیها... سر باباش رو براش ببرید... شنیدی‌ها، بشنو شنیدی تو طبق آوردند، این فقط یه نقل هست من این نقل رو قبول ندارم چون کلام یزید ادامه داره، گفت سر رو ببرید اما چجوری به دختر بدید؟ وَ ادفَعوا اِلَیها این سر رو نه با احترام ، بلکه این سر رو تو خرابه پرت کردند ... این سری که بارها از رو نیزه افتاده بود...، یا صاحب الزمان اینجوری سر بریده جدت رو آوردند... حسین.. بگو بگو تا دلت آرام بشه... حسین... حسین... حسین... ▪️بابا بی‌تو دلم آروم نداره ▪️بابا خیلی رقیه بی‌قراره ▪️بابای خوبم اینم مال بچه‌هایی که سالهاست ازشون یاد نمیشه، بچه‌هایی که هنوز خبری از باباهاشون نیومده اینم برا اونا بگم اونا ما رو دعا کنند شهدای گمنامی که آوردند زینت مملکت ما هستند و بودند و خواهند بود چقدر این بچه‌ها چشم به راه بابا موندند هنوز خبری از با باهاشون نیومده گفت بابا ▪️بی‌تو دلم آروم نداره بی بی جان مدد بده... ▪️خیلی رقیه بی‌قراره ▪️دیگه نمونده راه چاره ▪️کجایی بابا؟ بابا ▪️آتیش گرفته خیمه‌هامون ▪️تار میبینه دیگه نگامون ▪️نمونده گوشواره برامون ▪️کجایی بابا؟
تموم کردم دیگه، فقط برا اونا خوندم اینو.. ▪️تا سرتو رو نیزه دیدم ▪️دیگه ز دنیا دل بریدم ▪️دنبال نیزه می‌دویدم ▪️اما به تو من نرسیدم ▪️بابای خوبم دست گداییتو بیار بالا انشالله احدی امروز دست خالی برنمیگرده خدا به کبودی بدن این نازدانه به پاهای تاول زده‌ی این نازدانه به چشم انتظاری این نازدانه با نابودی وهابیت ، حرم این نازدانه رو به روی شیعه مفتوح بفرما آروم شدی؟ خدا به چشم انتظاری و بی‌قراری این نازدانه، شیعه رو از چشم انتظاری نسبت به آقا و مولاش حجت بن الحسن بیرون بیار حالا دستت رو دیگه بالا بگیر چون نازدانه داره ازت دستگیری میکنه حسین وای... ==================== حجت‌الاسلام میرزامحمدی
السلام علیک یا ابا عبدالله ▪️از دست هم عبای تنت را کشیده اند ▪️یک عده فکر جایزه و فکر غارتند ▪️یک عده هم به فکر طناب اسارتند یا صاحب الزمان ▪️انگشت را بخاطر خاتم بریده اند ▪️خلخال داشتیم و پی ما دویده اند ▪️تا چشم ماه علقمه را دور دیده اند ▪️با هر بهانه داد بر سرما کشیده اند بابا ▪️ما را میان حادثه ها،مو به مو زدند ▪️بیش از همه مقابل چشم عمو زدند ان شالله حقشو ادا کنی رزق زیارت اربعینت رو امشب از این نازدانه بگیر این نازدانه جامونده ی اربعینه، میدونه اونایی که از اربعین جا بمونند چه حالی دارند، بابا ▪️بعد تو بین لشکریان بود هلهله ▪️خلخال و گوشواره ی ما شد معامله ▪️فریاد بود و پای پراز زخم و آبله ▪️بیچاره شد رباب ز لبخند حرمله ▪️لشکر رسید و .... نه یه نفر ، نه دونفر، عربیشو میگم و رد میشم، تَسابَقَ القَوم سبقت میگرفتند دسته دسته بر غارت خلخال، ▪️لشکر رسیدو حرمت اهل حرم شکست ▪️با گاهواره معجر من رفت روی دست با این یه بندخیلی خودم ارتباط برقرار کردم حقشو ادا کنیم بابا، اینا رو از تو گفتم یه بند هم میخام از شرح حال خودم و عمه ها بگم ▪️جسمم کبود شد وسط ازدحامشان ▪️رفتیم چون اسیر به بازار شامشان ▪️بردندمان به زور به بزم شرابشان ▪️لعنت به چوب و تشت زر و این مرامشان بابا، دو تا سوال ازت دارم، بابا دوای آبله های مریض چیست بابا سوال، معنی حرف کنیز چیست؟ حسیــــــــن... =================== حجت‌الاسلام میرزامحمدی
أَعوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْشَیْطانِ الرَّجیم بِسم الله الرّحمنِ الرَّحیم اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین، و الصَّلاةُ وَ السَّلام علی سَیِّد الاَنبیاءِ و المُرسَلین، حبیبِ اِلهِ العالمین، ابِی القاسِم المُصطَفی مُحَمَّد و علی اَهل بَیته الطّیبین الطّاهرین المعصومین المکرمین المنتجبین، لا سِیَّما بقیة اللهِ فی الارضین، روحی و اَرواحُ العالَمین لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفداء، ولَعنةُ اللّه علی اَعدائهم أَجمَعین اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً ▪️تا دلم در حرم قرب تو یابد راهی ▪️آتشي زد که برآید ز وجودم آهی ▪️سفر از خویش نکردم که رهم دور افتاد ▪️ور نه تا کعبه‌ی وصل تو نباشد راهی ▪️تو به یک کاه دو صد کوه گنه میبخشی(۲) ▪️من بیچاره چه سازم که ندارم کاهی؟ ▪️چه شود نیمه شب از خواب کنی بیدارم ▪️که برایت ز لبم ناله‌ ی یا اللهی ▪️به جز از تو ،که کشد ناز گنه‌کاران را ▪️نشنیدم که کشد ناز گدایی ، شاهی یابن الحسن.. اَلسَّلامُ  عَلى ساکِنِ کَرْبَلآءَ الَسَّـلامُ عَلَى الْمُرَمَّلِ بِالدِّمآءِ اَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى اَلسَّلامُ عَلَى النِّسْوَهِ الْبارِزاتِ اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا بِنْتَ الْحُسَیْن ▪️رفتی سفر اصلا نگفتی دختر تو ▪️دغ میکنه بعد از تو و آب آور تو بابا، ▪️پای برهنه سر برهنه روی ناقه ▪️منزل به منزل من به دنبال سر تو ▪️بابای از گل بهترم دیدی چگونه ▪️سیلی زدند بر دخترت در محضر تو شهدا فیض ببرند مدافعین حرم زینبی شهید سلیمانی شهید مالامیری که پیکرشون به وطن برگشت، همه‌شون فیض ببرند بابا ▪️اصلا نپرسی دخترم که معجرت کو .... حسین... بابا ▪️با خنده‌های ساربان یادم میاید چی رو؟ ▪️خیر تو ، انگشت تو و انگشتر تو... حسین.. ناله‌ات رو رها کن شب سومیه جای نازدانه‌ی حسین هم ناله بزن حسین... بأبی المُستَضعَفُ الغَریب یا اباعبدالله ▪️چگونه شکر بگویم که زنده مانده ام من ▪️به ماه روضه‌ی تو خویش را رسانده‌ام من به عنوان عرض ادب و ارادت و تسلیت محضر نورانی ولی الله الاعظم، صاحب عزای اصلی این ایام، آقا و ولی نعمتون امام زمانمون صلواتی ختم کنید ==================== حجت‌الاسلام میرزامحمدی
▪️دست عدو بزرگتر از صورت من است... ببین صورت دختر چقدر کوچک و ظریفه، اصلا پدر میخاد ببوسدش، ملاحظه شو میکنه، ▪️دست عدو بزرگتر از صورت من است ▪️یک ضربه زد سرخ شد هر دو گونه ام ها، روز ناله ست ها، حنجرتو خرج این نازدانه نکنی کجا میخای خرج کنی بخدا دیگه صداشون در نمیومد این یه بیت و محضر ابی عبدالله خوندیم گریه ها کردیم از خواب بیدار شدم دیدم انگار نه انگار، گرفتگی حنجره دارم، از فردا دوباره مشرف شدم به جلسات، تا آخر عمرم ایشون، محتاج دوا و دکتر نشد این خونوادم مثل ابی عبدالله جامع اضدادند، خودش حنجره اش گرفته بود صداش دیگه جوهره نداشت، اما روضه ش، نالش، گرفتگی حنجره ها رو باز میکنه امروز، روز ناله ست یجوری ناله زد که یزید ازخواب بیدارشد ها، اوناییم که گریه ندارند امروز، صرخه کنند، فریاد بزنند امام صادق فرمود رحمت خدا بر این ناله هایی که برای ما بلند میشه به محض اینکه از خواب نحسش بیدار شد، پرسید چه خبره؟ گفتن امیر، هر خبری هست از خرابه ست بی معطلی گفت سر بریده ی باباشو براش ببرید سرو چجوری آوردند، وقتی رسیدند در خرابه، عمه ها مانع شدند زینب، ام کلثوم، رباب، زین العابدین، هرچه خواهش کردند سر رو برگردونید بعضی نقلها داره عمه ها رو هم زدند، آنقده بی احترامی کردند، سر ابی عبدالله رو تو خرابه پرت کردند حالا سرو بغل کرد یه بند زبون حال ان شالله همین امروز زیارت اربعینت رو بگیر، از کی؟ از اون خانومی که اربعین جاموند گوشه ی خرابه، نتونست با عمه برگرده، حتما زیارتت رو این نازدانه امضا میکنه ▪️یه وقتی اومدی که من نایی ندارم ▪️ببخش که اسباب پذیرایی ندارم ▪️غصه سرم ریخته ببخش ▪️وضعم بهم ریخته ببخش بابا ▪️بعد آتیش خیمه ها ▪️موهام یه کم ریخته ببخش ▪️قافله شهر شام رفت ▪️میون ازدحام رفت ▪️با گوشوارم باباجون ▪️چن تا النگوهام رفت همه شهدا فیض ببرند، این مال برو بچه های خانطومان، اوناییکه بدنهاشون هنوز برنگشته بابا ▪️تموم راهواومدم پای پیاده ▪️روی تنم جای کبودیا زیاده ▪️با کیا بودم روبرو ▪️چیزایی دیدم که نگو ▪️محله ی یهودیا ▪️شکر خدا نبود عمو ببینم چ میکنی، ساکت نباشی ▪️همون که راه آبو بست ▪️دستمو با طناب بست ▪️سر علی رو روی نی ▪️پیش چش رباب بست حســــــــــــین... ================= حجت‌الاسلام میرزامحمدی
السلام علی ساکن کربلاء السلام علی المَنحور فی الوَری السلام علی النِّسوَةِ البارِزات السلام علی الجُیوبِ المُضَرَّجات السلام علی الشّفاة الذّابلات حسیـــــــــن... ▪️آن شب که من از ناقه، افتادم و غش کردم ▪️بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی دخترم.. ▪️آن شب که تو از ناقه افتادی و غش ▪️کردی من بر سر نی بودم کی از تو جدا بودم از امام زمان عذر میخوام، روز سومه، ▪️آن شب که مرا دشمن اظهار کنیزی کرد ▪️بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی دخترم... ▪️آن شب که تو را دشمن اظهار کنیزی کرد ▪️در تشت طلا بودم کی از تو جدا بودم حسین... مرحوم محدث قمی مینویسد این نازدانه دستشو انداخت دور گردن خواهر بزرگش سکینه، رو پنجه های پا بلند شدن ببینند پای تخت یزید چه خبره چرا چوب یزید بالا میره عمه لطمه میزنه... آه حسین... ▪️نامی که در شمار شهیدان کربلا ▪️بعد از حسین آمده نام رقیه است ▪️چون او کسی به عهد محبت وفا نکرد ▪️این سکه تا به حشر بنام رقیه است ================== حجت‌الاسلام میرزامحمدی
السلام علیک یا ابا عبدالله امروز چشمی نباشه که بر این نازدانه گریه نکرده باشه نوشتند ابی عبدالله تا تو بغل این بچه سر مبارکش قرار گرفت بلافاصله پلکهاش رو بست من نمیدونم تو سر و روی این دختر چی دید حسین (▪️تو این تاریکی، با ضعف چشام، خوب نمیتونم ببینم ▪️پاهاتم که جا، گذاشتی بابا، حالا من کجا بشینم)۲ اینو تو لفافه گفتم و رفتم ▪️چرا چاله کردند روی گونتو چجوری چاله کردند اون لحظه ای ک سم مرکبها.... ▪️چرا چاله کردند روی گونتو ▪️چجوری سوزوندن زیر چونتو ▪️یا کنج تنوری یا روی درخت ▪️عوض کردی هر شب چرا خونتو ▪️مثل موهات منم موهام سوخته(۲) ▪️سرتا به پام سوخته، چه روزگاری ▪️اون شبی که تو بیابونا موندم ▪️همش دعا خوندم خبر که داری چی کار کردند باباـ بابا جواب دختر تو بده، ابی عبدالله چشماشو بست این نازدانه ام تعبیرش اینه، یالَیتَنی کُنتُ عَمیاً ای کاش بابا کور بودم سر رو روتو اینجوری نمیدیدم، کجاها رفتی من خبر ندارم ▪️کجا رفتی که تو این چندروزی که، خاک و خونه روی چشات ▪️بمیرم برات که مونده هنوز، خرده های چوب روی لبات چجوری ضربه میزد؟ میگ ضَرَبَ بِقَضِیبِهِ قضیب یعنی چوبی که سلاطین بعنوان عصا استفاده میکردند ببین چقدر محکم بوده، حالا ببین با لب و دندان حسین چه کرده ▪️همینکه رسیدی، دوباره بابا، هوای خرابه بهاره بابا ▪️مثه اون قدیما برامون بخند،کسی اینجا که چوب نداره بابا ▪️سمت گلوت دستام که کم کم رفت ▪️دردامو یادم رفت ▪️چه بد بریدند اولین جمله ای ک فرمود مَنِ الَّذی خَضَبَک َبِدِمائِک مَنِ الَّذی قَطَعَ وَریدَک ▪️سمت گلوت دستام که کم کم رفت ، دردامو یادم رفت ، چه بد بریدند ▪️مثل موهام گلوت پریشونه ،هنوز پز خونه، چه بد بریدند... حسین ای تشنه لب حسیـــــــن حسیـــــــن... ==================== حجت‌الاسلام میرزامحمدی
❣﷽❣ ⚫️ س ⚫️ 3 ❣براحمد و محمود ومحمد صلوات ❣بر شافع ما حسین زهرا صلوات ❣برجمله حسینیان والا صلوات ❣برقلب صبور غم به زینب صلوات ❣بردخت سه ساله حسین،رقیه صلوات (دعای فرج) ◼️ ◼️ ◼️ ◼️ 2 🔶بیایابن الحسن جانم فدایت 🔶تمام زندگیم باشد برایت 🔶بیا یابن الحسن دردم دوا کن 🔶مرا با دیدنت حاجت روا کن 🔶بیا یابن الحسن دورت بگردم 🔶بیا تــا دست خالی بر نگردم ♦️یا صاحب الزمان.. (آقارو دعوت کن به مجلس همه زمزمه کنند) 🔶بیا دردم دوا کن 🔶بیا حاجت روا کن 🔶بیا ای پور حیدر 🔶ببینم روی تو یکبار دیگر 🔶بیا دورت بگردم 🔶بیا تا دست خالی بر نگردم ♦️یاصاحب الزمان.. 💠السلام علیک یا بنت رسول الله 💠السلام علیک یا بنت امیرالمومنین 💠السلام علیک یا بنت الحسین الشهید ⬅️(امروز متوسلیم درِ خانه نازدانه ابی عبدالله باب الحوائج رقیه) یا رقیه3 🔅هردرد بی دوا را درمان کند رقیه 🔅لطف وکرم به عالم احسان کندرقیه 🔅گر دردمندومسکین بردرگهش بیفتد 🔅برخوان رحمت‌خویش‌مهمان کندرقیه 🔅دست‌گره گشایش‌مشکل‌گشای دهراست 🔅هر مشگلی که باشد آسان کند رقیه (محمدرضا رضوی بیگلی) ⬅️آی حسینیا..آی ناله دارا.. ⬅️قنبر غلام امیرالمومنین نقل میکنه.. شبا امیرالمومنین کیسه طعام به دوش میگرفت ،، می‌برد در خانهٔ یتیما،، میگه یه شبی دنبال امیرالمومنین حرکت کردم .. آقا متوجه شد سوال کرد کی هستی؟ گفتم آقا ..جان قنبر غلام شمام.. (آقا فرمود: چی میخوای قنبر؟) گفتم آقا اگه اجازه بدین.. این کیسه ای که می برید من بردارم ..همراه شما باشم.. حضرت فرمود..اگه میخوای همراهم بیا ولی کیسه رو خودم برمیدارم.. ⚜میگه دیدم آقا وارد منزلی شد بچه های یتیم  تو خونه اند.. میگه دیدم آقا با دست خودش به دهان بچه ها غذا میگذاره.. به بچه ها آب داد، سیرابشون کرد.. میگه دیدم امیرالمومنین خم شد دست و پاشو زمین گذاشت بچه ها اومدن پشت علی سوار شدند.. (سواری داد به بچه هابا بچه ها بازی کرد) ❇️(گفتم آقا جان شما امیرالمومنین ید چرا اینکارو میکنید) فرمود ای قنبر..این بچه ها یتیمن بابا ندارن.. میخوام جای خالی باباشونو احساس نکنند.. (میخام بخندند شاد باشن..نبود بابا رو حس نکنند) 💠بگم آقا جان یا امیرالمومنین..چه خوب جواب محبت های شما رو دادند.. آقا جان.. من یه نازدانه سراغ دارم.. من یه بچه یتیم سراغ دارم..تو خرابه شام، دل شب، بهانه بابا گرفت..ناله میزد ..گریه میکرد.. چه غوغایی یپا کرد کنج خرابه.. یا حسین3 ناله میکرد گریه میکرد..بابا بابا میگفت.. همه اهل خرابه به گریه افتادند.. صدای شیون و زاری رسید به گوش یزید لعنه الله علیه.. چه خبره در خرابه؟ گفتن امیر سه ساله حسین از خواب بیدار شده بهانه بابا گرفته.. صدا زد خب باباشو براش ببرید.. امان امان3 قربون دل داغدارت بی بی جان.. سرو تو طبقی گذاشتند ،، یه پارچه ای روی اون کشیدند.. مقابل سه ساله حسین گذاشتند.. صدا زد عمه جان..من که غذا نمی خوام عمه.. ⚜امان از دل زینب 3 آی حاجت دارا..آی جوون دارا..آی ناله دارا.. بگمو نالشو بزنی.. ⚫️وای از اون لحظه ای که سر بابا رو دید.. سر بابارو بغل گرفت... سر بابا رو به سینه چسباند.. شروع کرد به درد دل کردن با بابا.. 🌾آخ ببین عمه امشب قمر آمده 🌾پدر رفته با پا به سر آمده 🌾ببین دل غمینم 🌾مگو من یتیمم، پدر آمده 🍁حسینم حسینم3 حسینم حسین 🌾دلم عمه امشب خبر می دهد 🌾شبم را امید سحر می دهد 🌾دوچشمش نگویم چرا بسته است 🌾پدر از سفر آمده خسته است 🌾ببین دل غمینم 🌾مگو من یتیمم، پدر آمده 🍁حسینم حسینم3 حسینم حسین ⬅️آخ صدا زد بابا..بابا..بابا. ⏺ رخ من نیلی از سیلی ست بابا ⏺ لبان تو چرا نیلی ست بابا ⏺مگر چوب جفا بوسیده بابا ⏺که خون بر روی آن خشکیده بابا ✳️مقاتل نوشتن، فقط سه جمله گفت رقیه س.. همه گریه کردند.. ⚜یا ابتا من ذالذی خضب بدمائک ⚜بابا کی محاسنتو به خون رنگین کرده.. ⚜یا ابتا من ذالذی قطع وریدک ⚜بابا کی رگای گردنتو بریده بابا.. ⚜یا ابتا من ذالذی ایتمنی علی صغر سنی ⚜بابا..کی منو تو کوچیکی یتیمم کرد بابا... ⚫️یه وقت دیدن سه ساله آرام شده.. فکر کردند خواب رفته اومدن سر بردارند آخ دیدن سه ساله حسین جان داده.. () آخ 🔳یتیمی درد بی درمان یتیمی 🔳یتیمی خاری دوران یتیمی 🔳اگر دست پدر بودی به دستم 🔳چرا کنج خرابه می نشستم هر چقدر ناله داری به سوز جگر سه ساله ابی عبدالله باب الحوائجه.. ناله بزن بگو .. .. 🔸بارنج وغمی رقیه س درشام خراب 🔸چون دید سََرِ پدر به خوناب خضاب 🔸ازغصه وغم تا به ابدرفته به خواب 🔸روحش به جنان رفت برایش 👇صلوات حذف نشه لطفا👇 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
روز سومه یه کسی آمد پیش پیغمبر، شکایت کرد از قساوت قلبش، ماهام اگه قساوت قلب داریم شکایت کنیم امام به منزله ی اب هست، پدره، بریم به آقا شکایت کنیم در خواست کنیم یا رسول الله قلبم قسی شده چه کنم؟ حضرت فرمودند دو کار کن اَطعِمِ المِسکِین وَ امسَح رأسَ الیَتِیم برو یه بچه یتیم پیدا کن یه دست نوازش رو سرش بکش قساوت قلبت حل میشه همین پیغمبر فرمود: انَّ الیَتیمَ اِذا بَکیٰ بچه یتیم وقتی گریه کنه اِهتَزَّ لَهُ العَرش عرش خدا به لرزه در میاد و می فرماید کی این بچه یتیم رو به گریه انداخته وَ عِزَّتی وَ جَلالِی لا یَسکُتُه اَحَدٌ الّا اَوجَبتُ لَه الجَنَّة هر کی این بچه یتیم رو ساکت کنه بهشت رو بهش واجب میکنم امروز بلدی بچه یتیم ساکت کنی یا نه؟ عرش خدا به لرزه افتاد وقتی این نازدانه ضجه میزد حسین جان تو ابوالاَیتامی امام ابوالاَیتامه ناله ها و گریه ها و ضجه ها و بی قراریهای ما سیدالشهدا تو مهد و گهواره ی معرفت و محبت و مودتش جوری به آرامش تبدیل کرده که وقتی تو جلسه ی ابی عبدالله میاید دلت نمیخاد زود تموم بشه جلسه، نه تعلق زن و بچه نه تعلقات دنیا هیچکدوم عقربه ی دلتو از کربلا و حسین جدا نمیکنه دیروز وقتی رسید به کربلا 61 خیمه به پا کرد هر بچه ای رو که با زنی مرتبط بود مادری داشت کربلا، این بچه رو تو یه خیمه راهی کرد ، نوبت که رسید به این دختر، این دختر مادر نداره ، حسین اينو نگه داشت برا خودش، سفارششم به زینب کرد بعضیا نوشتند از همین روز دوم تا روز عاشورا این بچه سجاده ی حسین رو هرروز پهن می‌کرد، خیلی عاشق سیدالشهدا ست هلال بن نافع میگه من بین دو صف لشکر ایستاده بودم یه صحنه ای دیدم خیلی دلم آتش گرفت فَرَأیتُ جارِیةً صَغیرةً باکیةً یه نازدانه ای رو دیدم در حالیکه گریه میکرد لباس عربی سیدالشهدا رو گرفته بود هی میگفت بابا، اَنا العَطشان آنقدر به حسین این تشنگي نازدانه فشار آورد که هلال میگه دیدم فَبَکی الحُسین حسینم داره گریه میکنه هی میگه الله یَسقِیک دخترم آرام باش خدا سیرابت میکنه السلام علیک یا اباعبدالله حسین یا صاحب الزمان امروز نیت ما برا روضه ی این عمه ی سه ساله ات اینه ان شاءالله حرمش باز بشه قربون حرم خلوتش برم ان شاءالله شیعه با نابودی وهابیت بازم بره زیارت این دو عمه جان امام زمان شما دیگه مقدمه نمیخواید من فقط برا خودش میگم ان شاءالله یه زیارت روزی هممون کنه گفت بابا ▪️سخن آغاز کنم از دهنم یا گوشم همه ی روضه تو همین یه بیته ▪️سخن آغاز کنم از دهنم یا گوشم ▪️که در اینجا دهنم زخم شد آنجا گوشم حسین.... ▪️چهار انگشت که مردانه و نامحرم بود ▪️پلی از درد زده از دهنم تا گوشم حسین.... کجا ببرمت؟ اینهمه این نازدانه غصه داره نیمه شب بلند شد بزار ساده روضه بخونم همه قدیمیا، شهدا، امام، همه فیض ببرند.. نیمه شب که بهانه‌ای بابا رو گرفت گفت عمه الان بابام زیارت کردم گفت چجوری سربریده اش توی تشت طلا بود، هی داشت قران میخوند استغاثه میکرد الله اکبر... صندوق دار سر ابی عبدالله طاهر بن عبدالله دمشقیه، میگه تو کاخ یزید سر ابی‌عبدلله تو تشت کنار من بود یزید هم سرش رو زانوی من خوابش برده بود، یه مرتبه دیدم این سر بریده توی تشت تکون خورد، چشماش داره می چرخه انگار دنبال یه گمشده داره میگرده، چشماشو چرخوند، این سر گردوند دیدم تا روبروی محازی خرابه قرار گرفت فقط یه جمله گفت، صدا زد خواهرم دخترم رو ساکت کن الله اکبر... از این سروصدا یزید از خواب بیدار شد، گفت طاهر چه خبره؟ گفتم امیر هر خبری هست از خرابه هست چون سر داره به سمت خرابه حرف میزنه نانجیب دستور داد إرفَعوا إلَیها رَأسَ ابیها... سر باباش رو براش ببرید... شنیدی‌ها، بشنو شنیدی تو طبق آوردند، این فقط یه نقل هست من این نقل رو قبول ندارم چون کلام یزید ادامه داره، گفت سر رو ببرید اما چجوری به دختر بدید؟ وَ ادفَعوا اِلَیها این سر رو نه با احترام ، بلکه این سر رو تو خرابه پرت کردند ... این سری که بارها از رو نیزه افتاده بود...، یا صاحب الزمان اینجوری سر بریده جدت رو آوردند... حسین.. بگو بگو تا دلت آرام بشه... حسین... حسین... حسین... ▪️بابا بی‌تو دلم آروم نداره ▪️بابا خیلی رقیه بی‌قراره ▪️بابای خوبم اینم مال بچه‌هایی که سالهاست ازشون یاد نمیشه، بچه‌هایی که هنوز خبری از باباهاشون نیومده اینم برا اونا بگم اونا ما رو دعا کنند شهدای گمنامی که آوردند زینت مملکت ما هستند و بودند و خواهند بود چقدر این بچه‌ها چشم به راه بابا موندند هنوز خبری از با باهاشون نیومده گفت بابا ▪️بی‌تو دلم آروم نداره بی بی جان مدد بده... ▪️خیلی رقیه بی‌قراره ▪️دیگه نمونده راه چاره ▪️کجایی بابا؟ بابا ▪️آتیش گرفته خیمه‌هامون ▪️تار میبینه دیگه نگامون ▪️نمونده گوشواره برامون ▪️کجایی بابا؟
تموم کردم دیگه، فقط برا اونا خوندم اینو.. ▪️تا سرتو رو نیزه دیدم ▪️دیگه ز دنیا دل بریدم ▪️دنبال نیزه می‌دویدم ▪️اما به تو من نرسیدم ▪️بابای خوبم دست گداییتو بیار بالا انشالله احدی امروز دست خالی برنمیگرده خدا به کبودی بدن این نازدانه به پاهای تاول زده‌ی این نازدانه به چشم انتظاری این نازدانه با نابودی وهابیت ، حرم این نازدانه رو به روی شیعه مفتوح بفرما آروم شدی؟ خدا به چشم انتظاری و بی‌قراری این نازدانه، شیعه رو از چشم انتظاری نسبت به آقا و مولاش حجت بن الحسن بیرون بیار حالا دستت رو دیگه بالا بگیر چون نازدانه داره ازت دستگیری میکنه حسین وای... ==================== حجت‌الاسلام میرزامحمدی
السلام علیک یا ابا عبدالله ▪️از دست هم عبای تنت را کشیده اند ▪️یک عده فکر جایزه و فکر غارتند ▪️یک عده هم به فکر طناب اسارتند یا صاحب الزمان ▪️انگشت را بخاطر خاتم بریده اند ▪️خلخال داشتیم و پی ما دویده اند ▪️تا چشم ماه علقمه را دور دیده اند ▪️با هر بهانه داد بر سرما کشیده اند بابا ▪️ما را میان حادثه ها،مو به مو زدند ▪️بیش از همه مقابل چشم عمو زدند ان شالله حقشو ادا کنی رزق زیارت اربعینت رو امشب از این نازدانه بگیر این نازدانه جامونده ی اربعینه، میدونه اونایی که از اربعین جا بمونند چه حالی دارند، بابا ▪️بعد تو بین لشکریان بود هلهله ▪️خلخال و گوشواره ی ما شد معامله ▪️فریاد بود و پای پراز زخم و آبله ▪️بیچاره شد رباب ز لبخند حرمله ▪️لشکر رسید و .... نه یه نفر ، نه دونفر، عربیشو میگم و رد میشم، تَسابَقَ القَوم سبقت میگرفتند دسته دسته بر غارت خلخال، ▪️لشکر رسیدو حرمت اهل حرم شکست ▪️با گاهواره معجر من رفت روی دست با این یه بندخیلی خودم ارتباط برقرار کردم حقشو ادا کنیم بابا، اینا رو از تو گفتم یه بند هم میخام از شرح حال خودم و عمه ها بگم ▪️جسمم کبود شد وسط ازدحامشان ▪️رفتیم چون اسیر به بازار شامشان ▪️بردندمان به زور به بزم شرابشان ▪️لعنت به چوب و تشت زر و این مرامشان بابا، دو تا سوال ازت دارم، بابا دوای آبله های مریض چیست بابا سوال، معنی حرف کنیز چیست؟ حسیــــــــن... =================== حجت‌الاسلام میرزامحمدی
أَعوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْشَیْطانِ الرَّجیم بِسم الله الرّحمنِ الرَّحیم اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین، و الصَّلاةُ وَ السَّلام علی سَیِّد الاَنبیاءِ و المُرسَلین، حبیبِ اِلهِ العالمین، ابِی القاسِم المُصطَفی مُحَمَّد و علی اَهل بَیته الطّیبین الطّاهرین المعصومین المکرمین المنتجبین، لا سِیَّما بقیة اللهِ فی الارضین، روحی و اَرواحُ العالَمین لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفداء، ولَعنةُ اللّه علی اَعدائهم أَجمَعین اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً ▪️تا دلم در حرم قرب تو یابد راهی ▪️آتشي زد که برآید ز وجودم آهی ▪️سفر از خویش نکردم که رهم دور افتاد ▪️ور نه تا کعبه‌ی وصل تو نباشد راهی ▪️تو به یک کاه دو صد کوه گنه میبخشی(۲) ▪️من بیچاره چه سازم که ندارم کاهی؟ ▪️چه شود نیمه شب از خواب کنی بیدارم ▪️که برایت ز لبم ناله‌ ی یا اللهی ▪️به جز از تو ،که کشد ناز گنه‌کاران را ▪️نشنیدم که کشد ناز گدایی ، شاهی یابن الحسن.. اَلسَّلامُ  عَلى ساکِنِ کَرْبَلآءَ الَسَّـلامُ عَلَى الْمُرَمَّلِ بِالدِّمآءِ اَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى اَلسَّلامُ عَلَى النِّسْوَهِ الْبارِزاتِ اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا بِنْتَ الْحُسَیْن ▪️رفتی سفر اصلا نگفتی دختر تو ▪️دغ میکنه بعد از تو و آب آور تو بابا، ▪️پای برهنه سر برهنه روی ناقه ▪️منزل به منزل من به دنبال سر تو ▪️بابای از گل بهترم دیدی چگونه ▪️سیلی زدند بر دخترت در محضر تو شهدا فیض ببرند مدافعین حرم زینبی شهید سلیمانی شهید مالامیری که پیکرشون به وطن برگشت، همه‌شون فیض ببرند بابا ▪️اصلا نپرسی دخترم که معجرت کو .... حسین... بابا ▪️با خنده‌های ساربان یادم میاید چی رو؟ ▪️خیر تو ، انگشت تو و انگشتر تو... حسین.. ناله‌ات رو رها کن شب سومیه جای نازدانه‌ی حسین هم ناله بزن حسین... بأبی المُستَضعَفُ الغَریب یا اباعبدالله ▪️چگونه شکر بگویم که زنده مانده ام من ▪️به ماه روضه‌ی تو خویش را رسانده‌ام من به عنوان عرض ادب و ارادت و تسلیت محضر نورانی ولی الله الاعظم، صاحب عزای اصلی این ایام، آقا و ولی نعمتون امام زمانمون صلواتی ختم کنید ==================== حجت‌الاسلام میرزامحمدی
▪️دست عدو بزرگتر از صورت من است... ببین صورت دختر چقدر کوچک و ظریفه، اصلا پدر میخاد ببوسدش، ملاحظه شو میکنه، ▪️دست عدو بزرگتر از صورت من است ▪️یک ضربه زد سرخ شد هر دو گونه ام ها، روز ناله ست ها، حنجرتو خرج این نازدانه نکنی کجا میخای خرج کنی بخدا دیگه صداشون در نمیومد این یه بیت و محضر ابی عبدالله خوندیم گریه ها کردیم از خواب بیدار شدم دیدم انگار نه انگار، گرفتگی حنجره دارم، از فردا دوباره مشرف شدم به جلسات، تا آخر عمرم ایشون، محتاج دوا و دکتر نشد این خونوادم مثل ابی عبدالله جامع اضدادند، خودش حنجره اش گرفته بود صداش دیگه جوهره نداشت، اما روضه ش، نالش، گرفتگی حنجره ها رو باز میکنه امروز، روز ناله ست یجوری ناله زد که یزید ازخواب بیدارشد ها، اوناییم که گریه ندارند امروز، صرخه کنند، فریاد بزنند امام صادق فرمود رحمت خدا بر این ناله هایی که برای ما بلند میشه به محض اینکه از خواب نحسش بیدار شد، پرسید چه خبره؟ گفتن امیر، هر خبری هست از خرابه ست بی معطلی گفت سر بریده ی باباشو براش ببرید سرو چجوری آوردند، وقتی رسیدند در خرابه، عمه ها مانع شدند زینب، ام کلثوم، رباب، زین العابدین، هرچه خواهش کردند سر رو برگردونید بعضی نقلها داره عمه ها رو هم زدند، آنقده بی احترامی کردند، سر ابی عبدالله رو تو خرابه پرت کردند حالا سرو بغل کرد یه بند زبون حال ان شالله همین امروز زیارت اربعینت رو بگیر، از کی؟ از اون خانومی که اربعین جاموند گوشه ی خرابه، نتونست با عمه برگرده، حتما زیارتت رو این نازدانه امضا میکنه ▪️یه وقتی اومدی که من نایی ندارم ▪️ببخش که اسباب پذیرایی ندارم ▪️غصه سرم ریخته ببخش ▪️وضعم بهم ریخته ببخش بابا ▪️بعد آتیش خیمه ها ▪️موهام یه کم ریخته ببخش ▪️قافله شهر شام رفت ▪️میون ازدحام رفت ▪️با گوشوارم باباجون ▪️چن تا النگوهام رفت همه شهدا فیض ببرند، این مال برو بچه های خانطومان، اوناییکه بدنهاشون هنوز برنگشته بابا ▪️تموم راهواومدم پای پیاده ▪️روی تنم جای کبودیا زیاده ▪️با کیا بودم روبرو ▪️چیزایی دیدم که نگو ▪️محله ی یهودیا ▪️شکر خدا نبود عمو ببینم چ میکنی، ساکت نباشی ▪️همون که راه آبو بست ▪️دستمو با طناب بست ▪️سر علی رو روی نی ▪️پیش چش رباب بست حســــــــــــین... ================= حجت‌الاسلام میرزامحمدی
السلام علی ساکن کربلاء السلام علی المَنحور فی الوَری السلام علی النِّسوَةِ البارِزات السلام علی الجُیوبِ المُضَرَّجات السلام علی الشّفاة الذّابلات حسیـــــــــن... ▪️آن شب که من از ناقه، افتادم و غش کردم ▪️بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی دخترم.. ▪️آن شب که تو از ناقه افتادی و غش ▪️کردی من بر سر نی بودم کی از تو جدا بودم از امام زمان عذر میخوام، روز سومه، ▪️آن شب که مرا دشمن اظهار کنیزی کرد ▪️بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی دخترم... ▪️آن شب که تو را دشمن اظهار کنیزی کرد ▪️در تشت طلا بودم کی از تو جدا بودم حسین... مرحوم محدث قمی مینویسد این نازدانه دستشو انداخت دور گردن خواهر بزرگش سکینه، رو پنجه های پا بلند شدن ببینند پای تخت یزید چه خبره چرا چوب یزید بالا میره عمه لطمه میزنه... آه حسین... ▪️نامی که در شمار شهیدان کربلا ▪️بعد از حسین آمده نام رقیه است ▪️چون او کسی به عهد محبت وفا نکرد ▪️این سکه تا به حشر بنام رقیه است ================== حجت‌الاسلام میرزامحمدی
السلام علیک یا ابا عبدالله امروز چشمی نباشه که بر این نازدانه گریه نکرده باشه نوشتند ابی عبدالله تا تو بغل این بچه سر مبارکش قرار گرفت بلافاصله پلکهاش رو بست من نمیدونم تو سر و روی این دختر چی دید حسین (▪️تو این تاریکی، با ضعف چشام، خوب نمیتونم ببینم ▪️پاهاتم که جا، گذاشتی بابا، حالا من کجا بشینم)۲ اینو تو لفافه گفتم و رفتم ▪️چرا چاله کردند روی گونتو چجوری چاله کردند اون لحظه ای ک سم مرکبها.... ▪️چرا چاله کردند روی گونتو ▪️چجوری سوزوندن زیر چونتو ▪️یا کنج تنوری یا روی درخت ▪️عوض کردی هر شب چرا خونتو ▪️مثل موهات منم موهام سوخته(۲) ▪️سرتا به پام سوخته، چه روزگاری ▪️اون شبی که تو بیابونا موندم ▪️همش دعا خوندم خبر که داری چی کار کردند باباـ بابا جواب دختر تو بده، ابی عبدالله چشماشو بست این نازدانه ام تعبیرش اینه، یالَیتَنی کُنتُ عَمیاً ای کاش بابا کور بودم سر رو روتو اینجوری نمیدیدم، کجاها رفتی من خبر ندارم ▪️کجا رفتی که تو این چندروزی که، خاک و خونه روی چشات ▪️بمیرم برات که مونده هنوز، خرده های چوب روی لبات چجوری ضربه میزد؟ میگ ضَرَبَ بِقَضِیبِهِ قضیب یعنی چوبی که سلاطین بعنوان عصا استفاده میکردند ببین چقدر محکم بوده، حالا ببین با لب و دندان حسین چه کرده ▪️همینکه رسیدی، دوباره بابا، هوای خرابه بهاره بابا ▪️مثه اون قدیما برامون بخند،کسی اینجا که چوب نداره بابا ▪️سمت گلوت دستام که کم کم رفت ▪️دردامو یادم رفت ▪️چه بد بریدند اولین جمله ای ک فرمود مَنِ الَّذی خَضَبَک َبِدِمائِک مَنِ الَّذی قَطَعَ وَریدَک ▪️سمت گلوت دستام که کم کم رفت ، دردامو یادم رفت ، چه بد بریدند ▪️مثل موهام گلوت پریشونه ،هنوز پز خونه، چه بد بریدند... حسین ای تشنه لب حسیـــــــن حسیـــــــن... ==================== حجت‌الاسلام میرزامحمدی
❣﷽❣ ⚫️ س ⚫️ 3 ❣براحمد و محمود ومحمد صلوات ❣بر شافع ما حسین زهرا صلوات ❣برجمله حسینیان والا صلوات ❣برقلب صبور غم به زینب صلوات ❣بردخت سه ساله حسین،رقیه صلوات (دعای فرج) ◼️ ◼️ ◼️ ◼️ 2 🔶بیایابن الحسن جانم فدایت 🔶تمام زندگیم باشد برایت 🔶بیا یابن الحسن دردم دوا کن 🔶مرا با دیدنت حاجت روا کن 🔶بیا یابن الحسن دورت بگردم 🔶بیا تــا دست خالی بر نگردم ♦️یا صاحب الزمان.. (آقارو دعوت کن به مجلس همه زمزمه کنند) 🔶بیا دردم دوا کن 🔶بیا حاجت روا کن 🔶بیا ای پور حیدر 🔶ببینم روی تو یکبار دیگر 🔶بیا دورت بگردم 🔶بیا تا دست خالی بر نگردم ♦️یاصاحب الزمان.. 💠السلام علیک یا بنت رسول الله 💠السلام علیک یا بنت امیرالمومنین 💠السلام علیک یا بنت الحسین الشهید ⬅️(امروز متوسلیم درِ خانه نازدانه ابی عبدالله باب الحوائج رقیه) یا رقیه3 🔅هردرد بی دوا را درمان کند رقیه 🔅لطف وکرم به عالم احسان کندرقیه 🔅گر دردمندومسکین بردرگهش بیفتد 🔅برخوان رحمت‌خویش‌مهمان کندرقیه 🔅دست‌گره گشایش‌مشکل‌گشای دهراست 🔅هر مشگلی که باشد آسان کند رقیه (محمدرضا رضوی بیگلی) ⬅️آی حسینیا..آی ناله دارا.. ⬅️قنبر غلام امیرالمومنین نقل میکنه.. شبا امیرالمومنین کیسه طعام به دوش میگرفت ،، می‌برد در خانهٔ یتیما،، میگه یه شبی دنبال امیرالمومنین حرکت کردم .. آقا متوجه شد سوال کرد کی هستی؟ گفتم آقا ..جان قنبر غلام شمام.. (آقا فرمود: چی میخوای قنبر؟) گفتم آقا اگه اجازه بدین.. این کیسه ای که می برید من بردارم ..همراه شما باشم.. حضرت فرمود..اگه میخوای همراهم بیا ولی کیسه رو خودم برمیدارم.. ⚜میگه دیدم آقا وارد منزلی شد بچه های یتیم  تو خونه اند.. میگه دیدم آقا با دست خودش به دهان بچه ها غذا میگذاره.. به بچه ها آب داد، سیرابشون کرد.. میگه دیدم امیرالمومنین خم شد دست و پاشو زمین گذاشت بچه ها اومدن پشت علی سوار شدند.. (سواری داد به بچه هابا بچه ها بازی کرد) ❇️(گفتم آقا جان شما امیرالمومنین ید چرا اینکارو میکنید) فرمود ای قنبر..این بچه ها یتیمن بابا ندارن.. میخوام جای خالی باباشونو احساس نکنند.. (میخام بخندند شاد باشن..نبود بابا رو حس نکنند) 💠بگم آقا جان یا امیرالمومنین..چه خوب جواب محبت های شما رو دادند.. آقا جان.. من یه نازدانه سراغ دارم.. من یه بچه یتیم سراغ دارم..تو خرابه شام، دل شب، بهانه بابا گرفت..ناله میزد ..گریه میکرد.. چه غوغایی یپا کرد کنج خرابه.. یا حسین3 ناله میکرد گریه میکرد..بابا بابا میگفت.. همه اهل خرابه به گریه افتادند.. صدای شیون و زاری رسید به گوش یزید لعنه الله علیه.. چه خبره در خرابه؟ گفتن امیر سه ساله حسین از خواب بیدار شده بهانه بابا گرفته.. صدا زد خب باباشو براش ببرید.. امان امان3 قربون دل داغدارت بی بی جان.. سرو تو طبقی گذاشتند ،، یه پارچه ای روی اون کشیدند.. مقابل سه ساله حسین گذاشتند.. صدا زد عمه جان..من که غذا نمی خوام عمه.. ⚜امان از دل زینب 3 آی حاجت دارا..آی جوون دارا..آی ناله دارا.. بگمو نالشو بزنی.. ⚫️وای از اون لحظه ای که سر بابا رو دید.. سر بابارو بغل گرفت... سر بابا رو به سینه چسباند.. شروع کرد به درد دل کردن با بابا.. 🌾آخ ببین عمه امشب قمر آمده 🌾پدر رفته با پا به سر آمده 🌾ببین دل غمینم 🌾مگو من یتیمم، پدر آمده 🍁حسینم حسینم3 حسینم حسین 🌾دلم عمه امشب خبر می دهد 🌾شبم را امید سحر می دهد 🌾دوچشمش نگویم چرا بسته است 🌾پدر از سفر آمده خسته است 🌾ببین دل غمینم 🌾مگو من یتیمم، پدر آمده 🍁حسینم حسینم3 حسینم حسین ⬅️آخ صدا زد بابا..بابا..بابا. ⏺ رخ من نیلی از سیلی ست بابا ⏺ لبان تو چرا نیلی ست بابا ⏺مگر چوب جفا بوسیده بابا ⏺که خون بر روی آن خشکیده بابا ✳️مقاتل نوشتن، فقط سه جمله گفت رقیه س.. همه گریه کردند.. ⚜یا ابتا من ذالذی خضب بدمائک ⚜بابا کی محاسنتو به خون رنگین کرده.. ⚜یا ابتا من ذالذی قطع وریدک ⚜بابا کی رگای گردنتو بریده بابا.. ⚜یا ابتا من ذالذی ایتمنی علی صغر سنی ⚜بابا..کی منو تو کوچیکی یتیمم کرد بابا... ⚫️یه وقت دیدن سه ساله آرام شده.. فکر کردند خواب رفته اومدن سر بردارند آخ دیدن سه ساله حسین جان داده.. () آخ 🔳یتیمی درد بی درمان یتیمی 🔳یتیمی خاری دوران یتیمی 🔳اگر دست پدر بودی به دستم 🔳چرا کنج خرابه می نشستم هر چقدر ناله داری به سوز جگر سه ساله ابی عبدالله باب الحوائجه.. ناله بزن بگو .. .. 🔸بارنج وغمی رقیه س درشام خراب 🔸چون دید سََرِ پدر به خوناب خضاب 🔸ازغصه وغم تا به ابدرفته به خواب 🔸روحش به جنان رفت برایش 👇صلوات حذف نشه لطفا👇 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
دیدین یه جاهایی تو زندگی خیلی که کم میاری هر بچه ای میبینی میگی میشه واسه من دعا کنی(:؟ شب هفتم میخوایم هممون به علی اصغر بگیم میشه واسه ما دعا کنی؟ باب الحوائجه دیگه دست رد به سینه کسی نمیزنه اونم با چیزی که از خودش دریغ شد خلاصه که واسه گل پسر امام حسین کم نزارید که امام حسین کم نذاشته واسمون💔... انشالله که هر شیر براوردشدن یک حاجت باشه(: و وابسته به کمک شما کیک هم داده میشه @rahapravگزارش کار در روبیکا https://eitaa.com/sarbazemansoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 در و دیوار سیه‌پوش محرم شده است 🔹مشهدالرضا، این روزها بیرق‌های سیاه عزای حسینی را برافراشته است و پژواک نغمه‌های حزن‌انگیز مداحی در فضای روحانی حرم، دل‌های عاشقان و دلدادگان خاندان عصمت و طهارت (ع) را در غم سنگین فراق سلاله پاک پیامبر (ص) نشانده و اشک ماتم را بر گونه‌ عزاداران جاری کرده است. https://eitaa.com/sarbazemansoor