#نماز_شهیدان
💛 نماز و گریه 💛
🦋 «برادر ها بلند شید ؛ نماز شب.» هوا سرد بود. کسی حال بلند شدن نداشت. پتو ها را کشیده بودند تا روی سرشان و خوابیده بودند.
🦋 دست بردار نبود. هی داد می زد «بلند شید؛ نماز شب!» یکی سرش را از زیر پتو در آورد. همین طور که چشم هایش بسته بود گفت: «از همین زیر پتو العفو.»
🦋 چند تا پتو دور خودش پیچید و رفت. زیر نور فانوس دعا می خواند، #نماز می خواند، گریه می کرد.
📒 یادگاران، جلد هشت، کتاب شهید مصطفی ردانی پور، ص 45.