eitaa logo
|🇵🇸シ︎جَـنّٺ‌اݪحُسِـيݩ|
897 دنبال‌کننده
14.8هزار عکس
5.8هزار ویدیو
126 فایل
بسم‌الله...💕 اَللهم‌عجل‌لوليڪ‌الفرج✨! گمنام بگو:)↓ https://daigo.ir/secret/655612503 براے‌تبادل‌ و...آیدےمدیر کانال 🌸🕶️↓ @t_p001 چیزایی که شاید ندونی🤫↓ @poshte_pardehh تلگرام مون🗿 https://t.me/nasle_z80 کپی؟! آزاده، همه جوره 🤍
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان جنجالے دخترے روستایے، ڪہ عاشق یڪ پسر شهرے میشہ!❤️ صدای قدم هایی که روی برگ های خشک می نشست، باعث شد تا سرم را به عقب برگردانم. سجاد بود! با اضطراب از جا جهیدم. _سلام! سه چهار متری از من فاصله داشت. قد صاف کرده و محکم ایستاده بود؛ با همان تیپ همیشگی! پیراهن و شلواری ساده، ته ریش و موهای مرتب! و مثل همیشه لاغر و پیراهنش کمی در تنش لق می زد. _وقتی درِ دلتون به روی همه قفل شده جز یه نفر، چرا تلاش می کنید اون قفل رو بشکنید و کس دیگه ای رو به زور وارد دلتون کنید؟! صاحب دل خداست! اگه مهر کسیو می نشونه تو دلتون حتما تقدیر اینه... چرا می خواید تقدیرو عوض کنید؟ درمانده بودم و گنگ! از حرف هایش سر در نمی آوردم. نگاهم روی سنگ ریزه ها می چرخید و قلبم تالاپ تولوپ می کرد. _مدتیه که خدا مهر منو تو دلتون انداخته! و خیلی قبل تر از اون... سکوت پیشه کرد. به گردن کج و خمیده ام جرئت دادم و بالا آوردمش. انگشتانش را بین تارهای موهایش رقصاند. _و خیلی قبل تر از اون مهر شما رو تو دل من انداخت... بہ قلم: https://eitaa.com/joinchat/3091529836Cd543ca4bbd