#داستان
#نسخه_ای_برای_گناه_کردن
مردی خدمت امام حسین (علیه السلام)
رسید، وعرض کرد که شخص گنه کاری هستم ونمیتوانم خود را از معصیت نگهدارم، لذا نیازمند نصایح آن حضرت می باشم. امام (علیه السلام) فرمودند :
۵کار را انجام بده، بعد هر گناهی میخواهی بکن 😳
🌷اول :روزی خدارا نخور، هرگناهی مایلی بکن.!🍎
🌷دوم:از ولایت خدا خارج شو هرگناهی مایلی بکن!
🌷سوم :جایی را پیدا کن که خدا تورا نبیند، سپس هرکاری میخواهی بکن! 👁
🌷چهارم:وقتی ملک الموت برای قبض روح تو آمد اگر توانستی او را از خودت دور کن وبعد هر گناهی میخواهی بکن!
🌷پنجم:وقتی مالک دوزخ تورا داخل جهنم کرد، اگر امکان داشت داخل نشو وآنگاه هرگناهی میخواهی انجام بده! 🔥
🆔 @sarbazvatan313
#مسایل_اعتقادی
#داستان
⁉️خداوند به چه علت به ابلیس مهلت داد؟
🔰از امام صادق (علیه السلام)پرسیده شد:
⁉️به چه علت حق تعالی به ابلیس تا وقت معلوم مهلت داد؟
🤲فرمود :به خاطر حمد وشکری که بجای آورد.
⁉️پرسیده شد :حمد وشکرش چه بود؟
🤲فرمود:عبادت شش هزار ساله او در آسمان.
ودرجای دیگر فرمود :شیطان دو رکعت نماز در هفت آسمان به شش هزار سال بجای آورد. 😳😳
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
🆔 @sarbazvatan313 🇮🇷
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
#داستان
#امام_رضا علیه السلام
امام رضا(ع) در راز ونیاز 🤲🤲
هروی یکی از اصحاب امام رضا (ع) می گوید:هنگامی که امام رضا در زندان بود روزی از زندانبان اجازه خواستم به خدمت آن حضرت برسم.
زندانبان گفت :ممکن نیست.
پرسیدم :چرا؟
گفت: برای اینکه او در شبانه روز هزار رکعت نماز می خواند.
فقط اول صبح یک ساعت وپیش از ظهر نیز ساعتی فراقت دارد. مختصری هم نزدیک غروب آفتاب، چون در این وقت ها در محراب خود نشسته مشغول راز ونیاز با خداوند است.
گفتم :در همین وقت ها برایم اجازه بگیر. اجازه گرفت وبه حضورش رسیدم دیدم در محراب نشسته ومشغول مناجات است.
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
🆔 @sarbazvatan313 🇮🇷
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
#داستان
#حدیث
معنای توحید وعدل ⚖🤲
معنای توحید وعدل را از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) پرسش نمودند، فرمود:
🌷توحید آن است که خدا را در نظر خود تجسم نکنی زیرا ذهن انسان چیزهای محدود را تصور میکند وآنها از سنخ مخلوقات هستند.
🌷 وعدل آن است که او را متهم نکنی یعنی (به ظلم وستم).
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
🆔 @sarbazvatan313 🇮🇷
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
#داستان
خداوند اهل بهشت را چگونه وارد بهشت میکند؟ 🤔
مزاح پیغمبر (صلی الله علیه وآله)
پیرزنی به حضور پیامبر رسید، علاقه مندبود که اهل بهشت باشد. 🕊
پیامبر به او فرمود :پیرزن به بهشت نمی رود.
او گریان از محضر پیامبر خارج شد.
بلال حبشی اورا در حال گریه دید.
پرسید چرا گریه می کنی؟
گفت گریه ام به خاطر این است که پیغمبر فرمود :پیرزن به بهشت نمی رود.
بلال وارد محضر پیامبر شد حال پیرزن را بیان نمود.
حضرت فرمود :
سیاه نیز به بهشت نمی رود.
بلال غمگین شد و هردو نشستند وگریستند.
عباس عموی پیامبر آنها را درحال گریان دید.
پرسید:چرا گریه میکنید؟
آنان فرمایش پیامبررا نقل کردند.
عباس ماجرای پیامبر را عرض کرد.
حضرت به عمویش که پیر مرد بود فرمود :پیرمرد هم به بهشت نمی رود.
عباس هم سخت پریشان وناراحت گشت.
سپس رسول اکرم هر سه نفر را به حضورش خواست، آنها را خوشحال نمود وفرمود :
🌺خداوند اهل بهشت را در سیمای جوان نورانی در حالیکه تاجی به سر دارند وارد بهشت میکند،نه به صورت پیر وسیاه چهره و بد قیافه. 🌺
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
🆔 @sarbazvatan313 🇮🇷
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
#داستان ✅برای رضای خدا یا خودنمایی؟
✍️می گویند عده ای مسجدی می ساختند. بهلول سر رسید و پرسید: چه می کنید؟ گفتند: مسجد می سازیم.گفت: برای چه؟ پاسخ دادند: برای چه ندارد، برای رضای خدا. بهلول خواست میزان اخلاص بانیان خیر را به خودشان بفهماند، محرمانه سفارش داد سنگی تراشیدند و روی آن نوشتند «مسجد بهلول» شبانه آن را بالای سر در مسجد نصب کرد. سازندگان مسجد روز بعد آمدند و دیدند بالای در مسجد نوشته شده است «مسجد بهلول». ناراحت شدند؛ بهلول را پیدا کردند و به باد کتک گرفتند که زحمات دیگران را به نام خودت قلمداد می کنی؟
🔺بهلول گفت: مگر شما نگفتید که مسجد را برای خدا ساخته ایم؟ فرضا مردم اشتباه کنند و گمان کنند که من مسجد را ساخته ام، خدا که اشتباه نمی کند.
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
🆔 @sarbazvatan313 🇮🇷
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
#رمز_موفقیت
#داستان
امیرموئمنان علی (علیه السلام) بسیار صدقه می داد واز مستمندان دستگیری می کرد. شخصی به آن حضرت عرض کرد :
🍃کم تصدق الا تمسک :چقدر زیاد صدقه می دهی، آیا چیزی برای خودنگه میداری؟
امام علی:در پاسخ فرمود :
🌷آری به خدا سوگند، اگر بدانم خداوند انجام یک واجب را قبول میکند از زیاده روی در انفاق خودداری می کردم،ولی نمی دانم که آیا این کارهای من مورد قبول خداوند هست یا نه؟
اکنون که نمی دانم آنقدر می دهم تا بلکه یکی از آنها مورد قبول واقع گردد.
💠بدینگونه امام به مامی آموزد هر چه بیشتر در کار های خیر بکوشیم وهرگز زیادی آن ما را مغرور نسازد. 💠
┏⊰✾✿✾⊱━━━━━┓
🆔@sarbazvatan313
┗━━━━━⊰✾✿✾⊱┛
📖 #داستان
از#امام_علی (علیه السلام)
سوال کردند:⁉️
✨سنگین تر از آسمان چیست؟
فرمود :تهمت به انسان بی گناه
🌏از زمین پهناور تر چیست؟
فرمود :دامنه حق که همه جا
هست وبر همه چیز مسلط است
🌊از دریا پهناورتر چیست؟
فرمود:قلب انسان قانع
⛰ازسنگ سخت تر چیست؟
فرمود:قلب مردم منافق.
🔥ازآتش سوزان تر چیست؟
فرمود:رؤسای ستمکاری که ملت
رابه خود وا می گذارندوهیچ
فکر تربیت آنها نیستند.
❄️از زمهریر(جای بسیار سرد)
سردترچیست؟
فرمود حاجت بردن پیش
مردم بخیل
🍷از زهر تلخ تر چیست؟
فرمود:صبر در برابر نادان ها.
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
🆔 @sarbazvatan313
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
🏴🌺🏴🌺🏴-
#داستان
#آشنایی_با_چهارده_معصوم
#مناسبتی
كرامت و بزرگواري #امام_عسكري ( ع ) هاشم جعفري ( ره ) گفت : به حضور امام حسن عسكري ( ع ) رفتم ، هدفم اين بود كه نگين انگشتري را از آن حضرت تقاضا كنم ، تا انگشتري بسازم و آن نگين را به عنوان تبرك ، بر سر انگشترم بگذارم ، ولي وقتي كه به حضورش شرفياب شدم ، به طور كلي آن تقاضا را فراموش كردم ، پس از ساعتي ، بر خاستم و خداحافظي كردم ، همين كه خواستم از محضرش بيرون بيايم ، انگشتري را به طرف من نهاد و فرمود : تقاضاي تو ، نگين بود ، ما به تو نگين را با انگشترش داديم ، خداوند اين انگشتر را براي تو مبارك گرداند . از اين حادثه ، تعجب كردم ، كه آن حضرت به آنچه در ذهنم پوشيده بود ، خبر داد ، عرض كردم : اي آقاي من ! براستي كه تو ولي خدا و همان امامي هستي ، كه خداوند فضل و اطاعت آن امام را دين خود قرار داده است.
فرمود : غفر الله لك يا ابا هاشم : خدا تو را ببخشد اي ابو هاشم
┏⊰✾✿✾⊱━━━━━┓
🆔 @sarbazvatan313 🇮🇷
┗━━━━━⊰✾✿✾⊱┛
#داستان
#مرتاض_هندی و #امام_زمان عج!
. استاد ما حجت الاسلام تهرانی میگفت دوران نوجوانی در محضر سیدعبدالکریم کشمیری بودیم این داستان رو زبان خود ایشون شنیدیم
آیت الله #کشمیری میفرمود در هند یه مرتاضی بود، این توانایی رو داشت که اگر اسم شخص و مادرش رو بهش میگفتیم، بهت میگفت که طرف زندهس یا مرده و کجا دفنه. ازش چند نفر رو پرسیدیم کاملا درست جواب داد. مثلا آیت الله بروجردی رو پرسیدیم، گفت: کُم کُم. منظورش قم بود. یعنی قم هستش پرسیدیم زندهس یا مرده، گفت مرده. آیت الله کشمیری اهل کشمیر بود و زبان هندی رو بلد بود
این مرتاض این توانایی رو داشت که بفهمه منظور ما چه کسی هست. چون مثلا اسمها خیلی مشترک هستش، شاید تو کل دنیا چندهزار آدم وجود داشته باشه که اسمش محمد باشه و اسم مادرش هم مثلا فاطمه. ولی این شخص میفهمید معنا و منظور چه کسی هست. این قدرت رو داشت که شرق و غرب عالم رو ببینه و میگفت شخص کجاست و آیا روی خاک هست یا زیر خاک
آیت الله کشمیری گفت دیدیم وقت خوبیه ازش درباره امام زمان(عج) بپرسیم ببینیم حضرت کجاست و مرتاض چی میگه. گفتیم مهدی فرزند فاطمه. مرتاض یکم صبر کرد و گفت چنین کسی رو متوجه نشدم. اونی که منظور شماس این اسمش نیست. ماهم دیدیم اشتباه گفتیم، اسم امام زمان محمد هستش، مهدی لقب حضرته، مادر حضرت مهدی هم باید نرجس بگیم نه حضرت زهرا(س)
به مرتاض گفتیم، محمد فرزند نرجس. دیدیم مرتاض بعد از چند لحظه مکث، رنگ و روش عوض شد و یکم جا خورد و کمی عقب رفت چندبار گفت این کیه؟ این کیه؟ گفتیم چطور مگه؟
اینجای تعریف کردن داستان که رسید آیت الله کشمیری شروع کرد به گریه کردن
به مرتاض گفتیم این امام زمان ماست. گفت هرجای عالم که رفتم این شخص حضور داشت، همه جا بود. جایی نبود که این شخص نباشه
اللهم عجل لولیک الفرج
┏⊰✾✿✾⊱━━━━━┓
🆔 @sarbazvatan313 🇮🇷
┗━━━━━⊰✾✿✾⊱┛
#داستان
چند تن از دوستان نقل کردند:درباره ی
#امام_راحل که خیلی مقید به نماز اول وقت بود خواستیم آقا را امتحان کنیم.
مثلاً سفره غذا را درست اول وقت نماز می انداختیم یا وقت رفتن به مسافرت را در ست اول وقت نماز قرار میدادیم. اما حضرت امام در اینگونه موارد می فرمودند :شما غذای تان را بخورید و من هم نمازم را می خوانم هرچه که بماند من می خورم یا در موقع مسافرت میفرمودند :شما بروید من هم می ایم
و به شما میرسم.
📚حیات عارفانه ی فرزانگان ج۲،ص۱۲
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @sarbazvatan313
📕 داستان کوتاه پند آموز
📖 #داستان
📌#حکایت_آموزنده
☪سلطان به وزیر گفت۳سوال میکنم فردا اگر جواب دادی هستی وگرنه عزل میشوی.
سوال اول: خدا چه میخورد؟
سوال دوم: خدا چه می پوشد؟
سوال سوم: خدا چه کار میکند؟
وزیر از اینکه جواب سوالها را نمیدانست ناراحت بود.
غلامی فهمیده وزیرک داشت.
وزیر به غلام گفت سلطان ۳سوال کرده اگر جواب ندهم برکنار میشوم.
اینکه :
🍪خدا چه میخورد؟
👕چه می پوشد؟
🏗چه کار میکند؟
غلام گفت؛ هرسه را میدانم اما دو جواب را الان میگویم وسومی را فردا...!
اما خدا چه میخورد؟
خداغم بنده هایش رامیخورد.
اینکه چه میپوشد؟
خدا عیبهای بنده های خود را می پوشد.
اما پاسخ سوم را اجازه بدهید فردا بگویم. فردا وزیر و غلام نزد سلطان رفتند.
وزیر به دو سوال جواب داد ، سلطان گفت درست است ولی بگو جوابها را خودت گفتی یا از کسی پرسیدی؟
وزیرگفت: این غلام من انسان فهمیده ایست جوابها را او داد .
گفت پس لباس وزارت را دربیاور و به این غلام بده
غلام هم لباس نوکری را درآورد و به وزیر داد.
بعد وزیر به غلام گفت جواب سوال سوم چه شد؟
غلام گفت: آیا هنوز نفهمیدی خدا چکار میکند؟!
خدا در یک لحظه غلام را وزیر میکند و وزیر را غلام میکند.
🌸بار خدایا توئی که
🌸 فرمانفرمایی،هرآنکس را که خواهی فرمانروائی بخشی.
🌸و از هر که خواهی فرمانروائی را بازستانی
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @sarbazvatan313