eitaa logo
از فکه تا دمشق
202 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
1.9هزار ویدیو
59 فایل
اَلسَّلامُ عَلَیکِ یا رِیحانَةُ الحُسین(علیه‌السلام) ناشناس: https://harfeto.timefriend.net/17344486346515 تبادلات: @R_khalili2004
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام علیکم دوستان یه کانال زدیم به یاد سرداران بی نشان بهبهان🌷🕊 برای شهدایی از جنس آسمان 🕊🌷 کانال سرداران بی نشان بهبهانی ⤵️⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/2782331172C961681c03d لینک کانال رو نشر دهید تا به امید خدا فعلیتمونو شروع کنیم 🤲🕊 به‌چیزۍوابسته‌ِباش؛ ڪه‌برات‌بِمونه‌ ارزش‌داشته‌باشه‌که‌وابستش‌بِشی نه‌این‌دُنیا‌که‌به‌هِیچے‌بَند‌نیست...! یه‌چیزمثل‌نگاه‌شهدا:)🌿' دوستان شما دعوت شده شهدا هستید 🌸🌷 🍃🍃🍃🍃
در تربیت فرزندانم سعی کردم با آن ها حرف بزنم و از روش و مشی شهدا و خاطرات گذشته برایشان بگویم. حتی مجبورشان می کردم که حرف بزنند و ساکت نباشند. البته محمد رضا که بزرگ تر شد، شاید خیلی از حرف هایش را نمی گفت. اما من آرام آرام از زیر زبانش بیرون می کشیدم تا حرف بزند. به این شکل فاصله ها بینمان کمتر می شد. ◾️ کانال از دمشق تا فکه https://eitaa.com/sardar_313_martyr
در تربیت فرزندانم سعی کردم با آن ها حرف بزنم و از روش و مشی شهدا و خاطرات گذشته برایشان بگویم. حتی مجبورشان می کردم که حرف بزنند و ساکت نباشند. البته محمد رضا که بزرگ تر شد، شاید خیلی از حرف هایش را نمی گفت. اما من آرام آرام از زیر زبانش بیرون می کشیدم تا حرف بزند. به این شکل فاصله ها بینمان کمتر می شد. ◾️ کانال از دمشق تا فکه https://eitaa.com/sardar_313_martyr
🌸🍃 💌 به دلیل تصادفی که در اردیبهشت ماه داشتند دچار کمر درد شدید شدند و دیسک ایشان تحت فشار بود ولی هر وقت تماس میگرفتند ایشان مینشستند یا . همسرشان به ایشان میگفت استراحت کن ایشان که شما را نمیبینند ولی شهید میگفتند نمیبینه ولی که میبینه! ✨ 🌹 ‎‎‌‌‎‎@sardar_313_martyr
💢 بهترین دارایی هاشو داده،تا ما ازاده باشیم و زندگی کنیم...
🌹مادری بود بنام ننه‌علی آلونکی ساخته بود در بهشت‌زهرا بر قبر فرزند شهیدش شب و روز اونجا زندگی میکرد، قرآن میخوند سنگ قبر پسرش بالش‌ش بود و همونجا هم چشم از دنیا می‌بندد و کنار فرزندش خاک میشود این داستان یک شهید است خدا کند که در روز قیامت شرمنده این مادر نشویم... بخاطر همه ی کم وکاستی وکوتاهی مان مارا ببخش
۱۶ سال بیشتر نداشت که شد و حالا این پسرک، نه تنها فرزند بلکه هم بازی و همه وجودش شده بود... احمد قد کشید و بزرگ شد و حالا از مادر اجازه مےخواست... این با جنگ بیگانه نبود سرزمینی نیست که به چشم استعمارگران نیاید... اما سلام بدرالدین به پسر اجازه رفتن داد... پسر رفت و مادر به چشم خود مےدید که پسرش، دوستش، هم بازی اش، پاره تنش دارد مےرود اما سر بلند کرد و گفت: عجب صبری دارند این ... عجب دل بزرگی دارند ... راست گفته اند هیچ تیری، بر پیکر شهید اصابت نمی کند مگر آنکه اول... از  قلب مادرش گذشته باشد همیشه "قلب مادرشهید"، زودتر شهید می شود ! ✨کانال از دمشق تا فکه✨ ╔══🌿•°🌹 °•🌿══╗ @sardar_313_martyr ╚══🌿•°🌹 °•🌿══╝ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌