همسنگری های خودمون :
@Tarighol_jahad313
طریقه جهاد 💗
@sarbazvu
سربازان دهه هشتادی💗
@afsaranjangnarme_313
افسران جنگ نرم 💗
@miss_him
دلتنگ او 💗
@ENTEZAR_MAHDAVIAT313
انتظار و مهدویت 💗
@ya_abamoohamad_118
پاتوق شیعه 313 💗
@Azadaranarbab
عزاداران ارباب 💓
@GANDOO1401
گاندو 💗
@Merajeitaa
معراج 💗
@msbah113
مصباح 💗
در آخر خودمون :
@sardar_313_martyr
برای همسنگری شدن :
@sadrzadeh31
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنران دارد سخنرانی میکند ، کودکی می آید و وسائل روی میزش را بر میدارد ، بازی گوشی میکند و ... / واکنش سخنران فوق العاده است ، خودتان ببینید...
از دیروز این فیلم در شبکه های اجتماعی در حال دست به دست شدن است. فیلم مربوط آقای سید هاشم الحیدری است. از چهره های مقاومت. دمش گرم بابت حال خوبی که با این فیلم به ما منتقل کرد...
پرچم بالاست🇮🇷✌️
#حاج_قاسم_سلیمانی
#لبیک_یا_خامنه_ای
https://eitaa.com/sardar_313_martyr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم رب الشـ🌷ـهداء و الصّدیقین
شـ🌷ـهید صدرزاده:تو زندگیم لحظه ای از این قشنگتر نداشتم بخدا...
شـ🌷ـهادت عشق به وصال محبوب و معشوق در زیباترین شکل است.
#حاج_قاسم_سلیمانی
#لبیک_یا_خامنه_ای
https://eitaa.com/sardar_313_martyr
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 مشکل فرعون این بود که
نه موسی را شناخته بود
و نه خدای موسی را...
#حاج_قاسم_سلیمانی
#لبیک_یا_خامنه_ای
https://eitaa.com/sardar_313_martyr
سلام
لطفا نظر خود را اعلام کنید که ادامه کتاب (کتاب مخفی ) رو بزارم یا نه ؟
واقعا کسی می خونش ؟
اگر نمی خونین بگین یه رمان دیگه بزارم .
این آیدی من :
@sadrzadeh31
اگر هم می خواین ناشناس بگین :
https://abzarek.ir/service-p/msg/929765
با تشکر 🌷
🌷 کتاب (کتاب مخفی) 🌷
#قسمت_یازدهم
او نیز بر اسب دیگری نشسته و مدام سر و گردنش را با دستمالی خشک می کند و خودش را باد می زند !
_ خیال می کردم به غروب که نزدیک شویم از شدت گرما کم می شود !
مشک کوچکی را میان پاهایش گذاشته ، که زود به زود آن را به دست گرفته و از آبش می نوشد . به چابکی و تنومندی خالد نیست . قدش بلند تر و لاغر تر است. اما توی چشم هایش جسارت و ذکاوت موج میزند . مهاجم سوم از آن دو جوان تر است ، سلیمان است . زیر لب چیزی را زمزمه می کند و به موازات رفیقانش پیش می رود . ابو حامد سرش را به طرف سلیمان می چرخاند و می گوید:
_ چه می خوانی ؟! آوازه توی گوش هایم به وز وز مگسان می ماند !
سلیمان از این حرف خوشش نیامده ! با غضب نگاهش می کند و جوابش نمی دهد . همچنان به خواندن ادامه می دهد . ابو حامد هنوز دارد نگاهش می کند. می خندد و به تمسخر می گوید:
_ از غضب چشم هایت ترسیدم !
صدای خنده اش بلند است . چند قدم عقب تر ، ماهان _ بیچاره و زار _ توی فکر همسرش (تهمینه) و پسرش (ایوب) است . خوب می داند که آنها تا چند روز دیگر منتظرش نیستند و به خیال آن که او به سفری دور و دراز رفته ، نگرانش نخواهند شد . بعید نیست مهاجمان سر از بدنش جدا کرده و او را زیر خاک همین برهوت دفن کنند و تهمینه هنوز به خیال آمدن و برگشتن ماهان باشد ! هنوز صدای تهمینه توی گوشش مانده :
_ نگران برای چه ؟! مدینه را دوست داریم ! شهر محمد است ! پیامبر خدا .
و صدای ابوذر و سلمان فارسی هنوز توی سرش تکرار می شد . ابوذر مات و مبهوت کتابش را گرفته بود و آن را ورق می زد و می گفت:
_ ماهان ! مراقب این کتاب باش ! این کتاب باید مخفی بماند و هیچ کس از راز آن با خبر نشود . شاید خودت ندانی که چه نوشته ای شاید ندانی چه کسی را مدح کرده ای و از طعن چه کسی سخن گفته ای ! این کتاب که من می بینم ، میراث رسول خدا و حاصل زحمات اوست . جماعتی که رسول خدا و علی را ندیده اند ، با خواندن این کتاب حقیقت دین خدا را خواهند شناخت ! در دنیا کتاب های بسیاری نوشته اند ، اما این کتاب با همه فرق دارد.
چقدر ماهان خوشحال بود که سرانجام توانسته آن کتاب تاریخ ماندگاری که آرزویش را داشت بنویسد .
ادامه دارد...
#کتاب_مخفی
#حاج_قاسم_سلیمانی
#لبیک_یا_خامنه_ای
https://eitaa.com/sardar_313_martyr
از فکه تا دمشق
🌷 کتاب (کتاب مخفی) 🌷 #قسمت_یازدهم او نیز بر اسب دیگری نشسته و مدام سر و گردنش را با دستمالی خشک می
🌷 قسمت یازدهم از کتاب(کتاب مخفی) 🌷