eitaa logo
روضه سردار سلیمانی وشهید اکبرلو
523 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
532 فایل
اشعار مناسبت‌های مختلف مذهبی وسردار سلیمانی وشهید اکبرلو
مشاهده در ایتا
دانلود
حسن اکبرلو: کاروانی وارد از دروازه ی ساعات شد خونجگر زین غم وجود عمه ی سادات شد قافله سالار آن زینب سفير کربلاست در صبوری مرتضی و دختر خير النساست این سفر با قاتل خون خدا گردیده طی رأس سالار شهیدان خدا بر روی نی شامیان بی حیا چنگ و نی و دف می زنند بر سر راه اسیران جملگی کف می زنند جای عرض تسلیت نامردمان شهر شام بر اسیران سنگ کینه می زنند از روی بام ظلم و کین شامیان بی وفا گشته عیان جای استقبال از آن ها می زنند زخم زبان دست های کودکان با ریسمانی بسته است حامی طفلان دلخون زینب دلخسته است اهلبيت مصطفی را ظالمانه می زنند بین مردم کودکان را تازیانه می زنند زین مصیبت ها، همه اهل حرم گریان شدند از غم داغ حسین بار دگر نالان شدند شام غم بهر اسیران بدتر از کرب و بلاست ناله ی طفلان بی بابا همه واويلتاست دشمن قرآن و دین خون کرده قلب ساجدين دست و پا و گردنش را بسته با زنجیر کین این مصيبت کرده قلب شیعه را چون شمع آب دختر زهرای اطهر عازم بزم شراب برده اند اهل حرم را شامیان بی وفا وارد بزم شراب آن یزید بی حیا محفل نامحرمان و مظهر يزدان کجا؟ مجلس بزم شراب و قاری قرآن کجا؟ آن خبيث سنگدل بنشسته بر تخت غرور روبرویش تشت زر، لبریز از دریای نور در درون تشت زر رأس حسین بن علی صوت قرآنش نموده قلب زینب منجلی با زبان حق دمادم او دم از محبوب زد بر لب و دندان او آن بی حیا با چوب زد خونجگر از این مصیبت حضرت سجاد شد از حسین و پیکر صد پاره ی او ياد شد خصم را در شام غم با خطبه اش رسوا نمود بار دیگر با خدا پیمان خود امضاء نمود من «رضایم» عبد دربار حسین بن علی گشته ام با یک نگه یار حسین بن علی کانال اشعارآیینی برای تمام مناسبتها مذهبی روضه خوانی مقتل خوانی مرثیه خوانی ومولودی خوانی وختم خوانی ایتا👇 کانال روضه شهید سلیمانی واکبرلو @sardar_solaymany
حسن اکبرلو: یک کاروان آمد به شام ویران یاد حسین خون شد دل اسیران آن بی حیا مردم در انتظارند غرق تماشایند و بی‌شمارند در دستشان چنگ باشد و نی و دف با شادمانی می زنند همه کف این شامیان باشند اهل نیرنگ بهر پذیرایی به دستشان سنگ هستند همه ز نسل آل طاها نجل امیرالمؤمنین و زهرا این کاروانند نور عین مولا هستند عزادار حسین زهرا با کاروان دخت علی رسیده قلب شکسته، قامت خمیده رأس حسین باشد میان زن ها شد روبرو با دخت پاک زهرا دشمن شرر بر آل مصطفی زد خون کرده دل ها را به ظلم بی حد چه ها به کوچه های غم کشیدند زخم زبان از دشمنان شنیدند بر زخمشان آن بی حیا نمک زد بر کودکان و عمه ها کتک زد بر کودکان زدند چه بی بهانه گه کعب نی، گاهی به تازیانه روز همه در شام غم چنان شام زدند اسیران را به سنگ ز هر بام از آن همه جور و جفا و بیداد خون شد دل مولا امام سجاد ظلم و ستم، جور و جفا فزون شد دل تمامشان ز کینه خون شد کار تمام شامیان جفا بود شام بلا بدتر ز کربلا بود گرچه گلان مصطفی اسیرند تا روز محشر بر همه امیرند زینب چو ساجدین نموده غوغا خصم ستمگر را نموده رسوا هستم (رضا) عبد و غلام حیدر عزت گرفتم من ز نام حیدر اهل حرم وارد به شام است از دشمنان ظلم مدام است در بین مردم گشته اعلام آماده گشته مردم شام مردم همه در انتظارند بهر تماشا بی شمارند آماده با چنگ و نی و دف زن های شامی می زدند کف آن ها که باشد کارشان ننگ در دست آن نامردمان سنگ جمله اسیران دست بسته دل خون و با قلب شکسته نامحرمان گرد اسیران از ظلم و کین در شام ویران ظلم و ستم افزون نمودند قلب اسیران خون نمودند آن قوم کافر خنده کردند بر آل حیدر خنده کردند شد بر اسیران ظلم بی حد خون شد دل آل محمد در کوچه و بازار بردند از کین پی آزار بردند ای وای ازآن بیداد، آن روز شد خون دل سجاد، آن ‌روز قلب اسیران پر شرر شد زینب از این غم خون جگر شد روز همه گردید چون شام می زد عدو سنگ از لب بام کار عدو ظلم و جفا بود بدتر ز ظلم کربلا بود کانال اشعارآیینی برای تمام مناسبتها مذهبی روضه خوانی مقتل خوانی مرثیه خوانی ومولودی خوانی وختم خوانی ایتا👇 کانال روضه شهید سلیمانی واکبرلو @sardar_solaymany
حسن اکبرلو: دوبیتی رباعی سینه سوزد دل شود چون شمع آب از مصیبات و غم شام خراب با که گویم خونجگر گشتم ز غم دختر زهرا کجا، بزم شراب؟ ◾️ شام غم از کربلا بدتر شده در جنان خون قلب پیغمبر شده بین مردم رأس پر خون حسین خونجگر زینب گل حیدر شده ◾️ ما اسیران، اهل بیت حیدریم از ازل ماجرعه نوش کوثریم در کنار سر ز چه کف می زنید؟ ما همه دردانه ی پیغمبریم ◾️ پیش چشم خاندان مصطفی شام گشته بدتر از کرب و بلا بر لب و دندان پر خون حسین چوب می زد آن یزید بی حیا یک کاروان وارد شده در شام ویران یاد حسین ریزد سرشک این اسیران آن ها که از کرب و بلا جا مانده بودند بهر ستم بر اهل بیت آماده بودند در دست آن نامردها چنگ و نی و دف با شادمانی می زدند زن‌ها همه کف این شامیان بی حیایند، اهل نیرنگ بهر پذیرایی همه در دستشان سنگ این کاروان از نسل ختم المرسلینند جان حسین، نجل امیرالمؤمنینند این کاروان بر فاطمه نور دو عینند در شام غم آن ها عزادار حسینند با کاروان دخت علی زینب رسیده قلب شکسته آمده قامت خمیده رأس شهیدان خدا در بین زن ها رأس حسین شد روبرو با دخت زهرا دشمن شررها بر دل اهل حرم زد خون کرده دل های همه با ظلم بی حد ظلم و ستم در کوچه و بازار دیدند زخم زبان از دشمن قرآن شنیدند بر زخم آل مصطفی دشمن نمک زد بر کودکان و عمه ها هر دم کتک زد می زد عزیزان حسین را بی بهانه گاهی به کعب نی، گهی با تازیانه روز همه در شام غم شد همچنان شام اهل حرم را می زدند سنگ از لب بام از این مصیبت حضرت سجاد گرید زینب گل زهرا از این بیداد گرید ظلم و ستم، جور و جفا افزون شد آن جا چارم امام انس و جان دل خون شد آن جا کار تمام شامیان جور و جفا بود بر آل حیدر بدتر از کرب و بلا بود گرچه گل زهرا به شهر شام اسیر است همچون امام ساجدین زینب امیر است زینب به سان ساجدین غوغا نموده با خطبه اش خصم خدا رسوا نموده هستم (رضا) عبد و غلام حضرت دوست ذکر لبم گردیده نام حضرت دوست کانال اشعارآیینی برای تمام مناسبتها مذهبی روضه خوانی مقتل خوانی مرثیه خوانی ومولودی خوانی وختم خوانی ایتا👇 کانال روضه شهید سلیمانی واکبرلو @sardar_solaymany
روز و شب واست گریونم و... یادِ عاشورا دل خونم و... روضه ی گودال میخونم و ... وای حسین ۲ همدم اشک و ناله شدم روضه دارِ قافله شدم همسفر با حرمله شدم وای حسین ۲ از همه دنیا / خواهرت سیر شد به خدا بعد از تو / زینبت پیر شد شب و روز فکرِ / داغِ گودالم یادمه پرپر شد / همه آمالم (ای حسین جانم)‌۴ دردامو نمیام به روم اما آتیش می‌ریخت از رو بوم زینب بود و مجلسِ حروم وای حسین ۲ من چی بگم از آزارِ شام پیشِ چشمای انظارِ شام ما رو بُردن تو بازار شام وای حسین ۲ دخترت تو شام / هی گله می‌کرد وقتی خولی پیشم / هلهله می‌کرد اونی که طعنه / بی امون می‌زد به لبای خشکت / خیزرون می‌زد (ای حسین جانم)‌۴ ┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 کانال اشعارآیینی برای تمام مناسبتها مذهبی روضه خوانی مقتل خوانی مرثیه خوانی ومولودی خوانی وختم خوانی ایتا👇 کانال روضه شهید سلیمانی واکبرلو @sardar_solaymany
غریبان حضرت رقیه🖤🥀 شام غریبان غم بنت الحسین است آوای ناله در میان عالمین است بی بی شفای عاجل گرفته از غصه ی او هر دل گرفته رقیه سادات ۴ ویرانه از سوز غمش بیت الحزن شد مثل پدر او هم شهید بی کفن شد پای پدر تا ویران کشانید طفلک سرانجام آسوده خوابید رقیه سادات ۴ بر صورتش مانده هنوزم جای سیلی رفته به دیدار پدر با روی نیلی با دیده های غرق ستاره خوابیده بر خاک با گوش پاره رقیه سادات ۴ شاعر : رضا تاجیک
غریبان حضرت رقیه سلام الله🖤🥀 -(یابن الحسن گل آغلا پریشان رقییه) یابن الحسن،گل آغلا،پریشان رقییه آغلولّابورداجمع محبــان رقییه بوجمعی گل آپار،آقاویرانه منزله زینب دوتوبدی شام غریبان رقییه بیردسته پرشکسته قناری ملالیـــله نوحه دیولّه اُردا،نواخوان رقییه زینب قوروبدی بزم عزا،سینه داغلیور گوزدن الورعذارینه مرجان رقییه قرآن اوخورامام زمان زین العابدین معناده آغلیوربلی قرآن رقییه
‍ ‍ ﷽ (ع) شهادتِ امام سجادِ ... این آقا غریبِ ... از غربت این آقا همین بس ، 35 سال گریه می کرد ... براش غذا می آوردم میزاشت کنار ، گریه می کرد ... آب براش می آوردن میزاشت کنار ، گریه می کرد ... هی می گفتن آقا ، چرا انقدر گریه می کنی؟ ناله ش بلند میشد ، می گفت خودم دیدم ... بابام گرسنه بود ، تشنه بود ... 🍀همچین که برگشتن مدینه ( خیلی جانسوزِ این روضه ) همچنین که از کربلا برگشتن مدینه وقتی بشیر اومد خبر آورد برا اهلِ مدینه ، دسته دسته مردم میومدن بیرون از مدینه میگفتن آقا چطوری شد باباتون رو کشتن ؟ ... فقط یه جمله جواب می داد ( به امام حسین ، ساعت ها باید برا این جمله گریه کنی ) میگفت فقط همینُ براتون بگم حیوانات هم کربلا آب خوردن .... میفرمود أنَا ابنُ مَن قُتِلَ صَبرا ... من فرزندِ اون آقایی ام که با قتلِ صبر کشتنش ... (یعنی چی آقا ) یعنی یواش یواش کشتنش ... یعنی اول با نیزه زدن ... بعد با شمشیر زدن .... تازه سنگ میزدن ... سنگاشون که تموم شد ریختن تو گودال ... 🌴ته گودال پیکر اُفتاده 🌴توی گودال مادر افتاده 🌴خواهر افتاده ، یک سر افتاده 🌴نالۀ واعطشا بر جگرش می افتاد 🌴آب میدید به یادِ قمرش می افتاد 🌴بی سبب نیست که از جملۀ بَکّائون است 🌴اشک از گوشۀ چشمانِ ترش می افتاد 🥀شیرخواره بغل تازه عروسی میدید 🥀یادِ لالایِ رباب و پسرش می افتاد 🥀با دلی خون شده میگفت که الشام الشام 🥀تا به بازار مدینه گذرش می افتاد 🥀جلوی پای سکینه دم دروازۀ شهر 🥀از رویِ نیزه علمدار سرش می افتاد 🌾میشکست آینۀ صبر و غرورش را زجر 🌾تا به جانِ اُسرا با کمرش می افتاد 🌾روضۀ گم شدن و دفنِ رقیه میخواند 🌾تا به صحرا و خرابه نظرش می افتاد 🌾گوسفندی جلویش ذبح که میشد، یادِ 🌾خنجرِ کُند و گلویِ پدرش می افتاد 🥀تا می دید گوسفندی رو دارن سر میبرن ، سریع میومد به قصاب میگفت ببینم آب بهش دادید یا نه ؟ عرضه میداشت آقا ما مسلمانیم ، خودِ شما به ما یاد دادید آب بدیم به قربانی قبل از ذبح شدن ... آقا می نشست گریه میکرد ... میگفت بیا برات تعریف کنم ... یه عده به ظاهر مسلمون کربلا بابایِ منو .... آب بهش ندادن ... آی حسین .... * 🌴گریه بر کشتۀ عریان خوب است 🌴گریه بر آن لبُ دندان خوب است 🌴گریه خوب است که هر شب باشد 🌴گریه بر چادر زینب باشد 🥀یه چیزی همیشه آقا رو خیلی اذیت میکرد ، تا نگاه به دستاش می کرد ، هی می گفت با همین دستا خاکش کردم ... با همین دستا بود بوریا آوردم ... با همین دستا بود بابام رو تو قبر گذاشتم .. 🥀🥀🥀🥀🥀
. . شهر دم دروازه ساعات خدا رحم کند به دل عمه سادات خدا رحم کند محمل ام پرده ندارد،مددی یا ستار حاجتم وقت مناجات،خدا رحم کند *چشم من تار شده،یا تو به هم ریخته ای؟* با همان خنجر کندی که تو را زجرت داد می کند شمر مباهات خدا رحم کند سرت از نیزه زمین خورد،دلم ریخت حسین زیر پایی و به لب هات خدا رحم کند نیزه نیزه شده از بس که گلوی پاره پر شدی تو ز جراحات ...... *واقعا همین بوده،من که میگم اصلا سر پایین نیومده،اما اگر نگاه به مقاتل کنی میگه هر شب این سر ها رو می آوردن پایین تو صندوقچه میزاشتن، دوباره صبح به نیزه میزدن ...وای وای ...... حسین ....... چانه میزد سر گهواره یکی پیش رباب *میگفت چند میخری یکی میگفت چند میفروشی* بمیرم براتون ، بچه ها پشت دروازه ایستادن یکی سوال کرد چرا این اسرا رو داخل نمیبرید دیگری گفت هنوز زینت دادن و چراغونی شهر تموم نشده" وقتی دروازه وا شد،همه رو خبر کرده بودن . از مسیر بازار یهودی ها آوردنشون، سرکرده یهودی ها (استغفرالله) گردنبدشو، اون سینه ریزی که می اندازند به عنوان احترام، اون و در آورد به صاحب نیزه داد،گفت نیزه رو بیار جلوتر "" نگاه که کرد گفت خوب میشناسمت بابای این بود خیبر مارو ریخت به هم، نانجیب خم شد سنگ برداشت ...." به تبع،مریداش همه سنگ برداشتند ...." چه خبر بود روز اول صفر خدا رحم کند حسین .... .کانال روضه شهید سلیمانی ومعلم شهید اکبرلو @sardar_solaymany ❁❁═༅ ═🌸🌸🌸═❁❁═༅
نوحه ها و اشعار ورود اهل البیت ع به شام ورود_به_شام اسارت دروازه_ساعات 👇👇👇 کانال روضه شهید سلیمانی ومعلم شهید اکبرلو @sardar_solaymany ❁❁═༅ ═🌸🌸🌸═❁❁═༅
۳۹ (ورود اهل بیت ع به شام) شامیان بی حیا از چه به جای احترام بر در دروازه از کینه نمودید ازدحام وای امان از شام غم۲ شامیان بی حیا این جا چرا صف می زنید پیش سرهای بریده پس چرا کف می زنید وای امان از شام غم۲ شامیان بی حیا ما اهل بیت عصمتیم کوه صبر و استقامت ما همه با غیرتیم وای امان از شام غم۲ شامیان بی حیا قلب همه بشکسته اید از چه ای نامرد مردم دست ما را بسته اید وای امان از شام غم۲ از چه در دروازه ی ساعات غوغایی شده کاروان اهل بیت از چه تماشایی شده وای امان از شام غم۲ شامیان بی حیا هستیم عزادار حسین این همه ظلم و ستم نبود سزاوار حسین وای امان از شام غم۲ شامیان بی حیا شرمی نکردید از خدا رأس پاک یوسف زهرا زدید بر نیزه ها وای امان از شام غم۲ (مرحوم توحیدی) کانال روضه شهید سلیمانی ومعلم شهید اکبرلو @sardar_solaymany ❁❁═༅ ═🌸🌸🌸═❁❁═༅
یک کاروان آمد به شام ویران یاد حسین خون شد دل اسیران آن بی حیا مردم در انتظارند غرق تماشایند و بی‌شمارند در دستشان چنگ باشد و نی و دف با شادمانی می زنند همه کف این شامیان باشند اهل نیرنگ بهر پذیرایی به دستشان سنگ هستند همه ز نسل آل طاها نجل امیرالمؤمنین و زهرا این کاروانند نور عین مولا هستند عزادار حسین زهرا با کاروان دخت علی رسیده قلب شکسته، قامت خمیده رأس حسین باشد میان زن ها شد روبرو با دخت پاک زهرا دشمن شرر بر آل مصطفی زد خون کرده دل ها را به ظلم بی حد چه ها به کوچه های غم کشیدند زخم زبان از دشمنان شنیدند بر زخمشان آن بی حیا نمک زد بر کودکان و عمه ها کتک زد بر کودکان زدند چه بی بهانه گه کعب نی، گاهی به تازیانه روز همه در شام غم چنان شام زدند اسیران را به سنگ ز هر بام از آن همه جور و جفا و بیداد خون شد دل مولا امام سجاد ظلم و ستم، جور و جفا فزون شد دل تمامشان ز کینه خون شد کار تمام شامیان جفا بود شام بلا بدتر ز کربلا بود گرچه گلان مصطفی اسیرند تا روز محشر بر همه امیرند زینب چو ساجدین نموده غوغا خصم ستمگر را نموده رسوا هستم (رضا) عبد و غلام حیدر عزت گرفتم من ز نام حیدر کانال روضه شهید سلیمانی ومعلم شهید اکبرلو @sardar_solaymany ❁❁═༅ ═🌸🌸🌸═❁❁═༅
🩸 گوشه‌ای از مجلس یزید لعین 🩸 📎 | | 📎 سلام‌الله علیها 🥀 حسین علیه‌السلام زمانى که کشته شد، آب خواست، ولى به او ندادند و با زبان تشنه، کشته شد و نزد خدا رفت و خداوند او را از نوشیدنى بهشتى، سیراب ساخت. 🥀 او را آن‏چنان سر بُریدند و خانواده‏اش را به بردند و در حالى با مَرکب‏هاى بدون جهاز و پالان حرکتشان دادند، تا وارد دمشق شدند، در حالى که سرِ حسین علیه‌السلام، در میانشان بر بالاى نیزه بود. 🥀 هرگاه یکى از آنان با دیدن سر مى‏گریست، نگهبانان او را با تازیانه مى‏زدند. اهل ذمّه، در بازار دمشق براى تماشاى آنان صف کشیده بودند و به آنان جسارت می‌کردند تا این که بر درِ کاخ یزید،گ متوقّف شدند. 🥀 یزید، دستور داد تا سر حسین علیه‌السلام را بر در بیاویزند، در حالى که خانواده امام علیه‌السلام در اطرافش بودند. همچنین، نگهبانانى را بر آن گماشت و دستور داد که: هرگاه یکى از آنان گریست، او را بزنید. 🥀 آنان، همچنان ماندند، در حالى که سر حسین علیه‌السلام در میان آنها به مدّت هفت ساعت، در روز آویزان بود. امّ کلثوم سلام‌الله علیها، سرش را بلند کرد و سرِ حسین علیه‌السلام را دید و گریست و گفت: اى پدر بزرگ (منظورش پیامبر خدا صلى‌الله علیه و آله بود) این سرِ حبیب تو حسین علیه‌السلام است که آویزان شده است. سپس گریست. 🥀 یکى از نگهبانان، دستش را بالا برد و به صورت آن مخدره زد که به تمامى صورت او آسیب زد، اما در دَم، دست نگهبان، از کار افتاد. 📕 بستان‌الواعظین، صفحه ۲۶۳