eitaa logo
روضه سردار سلیمانی وشهید اکبرلو
524 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
532 فایل
اشعار مناسبت‌های مختلف مذهبی وسردار سلیمانی وشهید اکبرلو
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلم هوای بقیع دارد و غم صادق عزا گرفته دل من ز ماتم صادق دوباره بیرق مشکی به دست دل گیرم زنم به سینه که آمد محرم صادق شهادت امام جعفر صادق علیه السلام بر همه شیعیان جهان تسلیت باد 🏴 🖤🖤🖤🖤🖤🖤👇👇👇 کانال اشعارآیینی برای تمام مناسبتها مذهبی روضه خوانی مقتل خوانی مرثیه خوانی ومولودی خوانی وختم خوانی ایتا👇 کانال شهید سلیمانی ومعلم شهید اکبرلو @sardar_solaymany ❁❁═༅ ═🌸🌸🌸═❁❁═༅
‍ 🖤🕊🖤🕊 🕊🖤🕊 🖤🕊 🕊 « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ » شعله ها پشت در خانه ی حق برپا شد💔 زنده یکبار دگر داغ غم زهرا شد💔 گویی آتش زدن خانه در اینجا رسم است💔 خانه هایی که در آن نام علی احیا شد💔 🖤🕊🖤🕊🖤🕊🖤🕊🖤🕊🖤🕊 باعرض سلام به پیشگاه قطب عالم امکان، ولی عصر آقا امام زمان ((عج)) شهادت شیخ الائمه (( اقاامام جعفرصادق علیه السلام)) را محضر شریف حضرتش و همه ی شیعیان جهان به ویژه شما اعضای محترم گروه و کانال تسلیت عرض مینماییم... کشید بند طناب و شما زمین خوردی*  شبیه مادرتان بی هوا زمین خوردی*  تمام آینه ها ناگهان ترک خوردند* مگر چقدر شما با صدا زمین خوردی؟* چه عاشقانه سر کوچه ی بنی هاشم*  به یاد حضرت خیرالنساء زمین خوردی*  شتاب مرکب و زانوی خسته باعث شد*  طی مسیر، شما بارها زمین خوردی*  صدای ناله ی زهرا مدینه را لرزاند*  به دست بسته،غریبانه تا زمین خوردی*  دلت شکست وبه یاد رقیه افتادی*  خودت برای رضای خدا زمین خوردی* 💔🌷💔🌷💔🌷💔🌷💔🌷💔 خاصه امام صادق علیه السلام 🏴اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ خَازِنِ الْعِلْمِ الدَّاعِی إِلَیْکَ بِالْحَقِّ النُّورِ الْمُبِینِ اللَّهُمَّ وَ کَمَا جَعَلْتَهُ مَعْدِنَ کَلامِکَ وَ وَحْیِکَ وَ خَازِنَ عِلْمِکَ وَ لِسَانَ تَوْحِیدِکَ وَ وَلِیَّ أَمْرِکَ وَ مُسْتَحْفَظَ [مُسْتَحْفِظَ] دِینِکَ فَصَلِّ عَلَیْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَصْفِیَائِکَ وَ حُجَجِکَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ .. ان شاالله مورد شفاعت و عنایت حضرت زهرا سلام الله علیهما قرار بگیریم به برکت صلوات بر محمد وآل محمد ( ص )  ((( الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ ))) ملتمس دعا🙏 👇👇👇 کانال اشعارآیینی برای تمام مناسبتها مذهبی روضه خوانی مقتل خوانی مرثیه خوانی ومولودی خوانی وختم خوانی ایتا👇 کانال شهید سلیمانی ومعلم شهید اکبرلو @sardar_solaymany ❁❁═༅ ═🌸🌸🌸═❁❁═༅
بسم الله الرحمٰن الرّحیم اهل ولا چو روی به سوی خدا كنند اول برای یوسف زهرا دعا كنند "اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا....🤲تسلیت بغض آلود ما منتظران دل غمین را در عزای جد عزیزتان، پذیرا باشید...😭 یکی از همین روزهای نزدیک بازمی آیید و ما در سایه‌ی امن و پدرانه‌تان، بقیع را غرق چراغ و گل و نور می‌کنیم🤲 یکی از همین روزهای نزدیک، بغض غربت مزار صادق آل محمد، شکسته می‌شود 😭 و فضا را همهمه‌ی زائران مشتاق پر می‌کند... به همین زودی... به همین نزدیکی... ◾️ آجرک الله یامولای یاصاحب العصر و الزمان فی مصیبة جَدک المظلوم و ساعدالله قلبک الشریف فی هذه المصیبة ، و لعن الله اعدائکم و جعلنا الله من موالیکم و معکم فی الدنیا و الآخره و عجل الله تعالی فی فرجکم الشریف عَظَمَ الله اُجورنا وَ اُجورکُم🏴تسلیت امام زمانم... امشب زائر قبرهای خاکی هستید.کنار تربت آقا امام جعفر صادق برامون دعا کن شیعه واقعی بمونیم...😭 آقاجان دعا کن ثابت قدم در دین بمونیم😔🌴 ...🌴: ما بی وجود لطف تو مذهب نداشتیم در دین و علم این همه منصب نداشتیم نورت اگر نبود به جز شب نداشتیم ذکر حسین جان به روی لب نداشتیم آری اگر که شیعه به پا هست و عاشق است از قال باقر است از اين قال صادق است ... یا امام صادق🏴 طناب غم می‌کشید او را کسی جز آتش ندید او را مگر او شیخ الائمه نیست کجا با خود می‌برید او را؟😭 میان راه از نفس افتاد فلک از این غم زند فریاد😭 نمی‌افتاد او به روی خاک اگر که مرکب امان می‌داد... امام زمانم حلال کن...😭 اهل بیت دو نفر بودند، که مجبور شدند، با پای برهنه و پیاده بدوند. یکی پر سن و سال بود و یکی کم سن و سال.امام صادق (علیه السلام) را با آن کهولت سن با پای پیاده و سر برهنه، شبانه، به سمت دربار منصور می کشاندند ... یکی هم رقیّه ی سه ساله است، پای برهنه و پر آبله، بر روی خارهای مغیلان، می دوید ...😭 لایوم کیومک یا اباعبدالله
هزار طایفه آمد، هزار مکتب رفت و ماند شیعه که «قال الامام الصادق» داشت... ‌ دین از تو پدیدار شده حضرت صادق (ع) شیعه ز تو بیدار شده حضرت صادق (ع) از مکتب تو جن و ملک علم گرفتند انسان ز تو دیندار شده حضرت صادق (ع) شهادت صادق آل محمد، امام جعفر صادق علیه‌السلام تسلیت باد
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: یکشنبه - ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ میلادی: Sunday - 05 May 2024 قمری: الأحد، 26 شوال 1445 🌹 امروز متعلق است به: 🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیه السّلام 🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها) ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️4 روز تا ولادت حضرت فاطمه معصومه س و آغاز دهه کرامت ▪️14 روز تا ولادت امام رضا علیه السلام ▪️33 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام ▪️40 روز تا شهادت امام محمد باقر علیه السلام ▪️42 روز تا روز عرفه
15.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین ❤️ صبحی که در آن ذکر لبمان نام حسین است ای جان دلمان صبح ما آن روز بخیر است صبحتون حسینی🌹👇👇👇 کانال اشعارآیینی برای تمام مناسبتها مذهبی روضه خوانی مقتل خوانی مرثیه خوانی ومولودی خوانی وختم خوانی ایتا👇 کانال شهید سلیمانی ومعلم شهید اکبرلو @sardar_solaymany ❁❁═༅ ═🌸🌸🌸═❁❁═༅
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
صلی الله علیک یا اباعبدالله💚🕊️ بفرست برای رفیقِ امام حسینیت🌱 دلتنگی#کربلا ۰۹۱۲۴۹۱۳۵۶۳تماس کربلایی حسن اکبرلو هتل یسر کربلا بهترین کیفیت ممکن درجه الف هتل رسل نجف اشرف درجه الف اتوبوس ۲۵نفره وی آی پی رفت و برگشت زمینی ۸الی ۹روز قیمت مصوب ۸۵۰۰ هشت میلیون پانصد هزار تومان اعزام ۲۷ اردیبهشت ثبت نام عرفه
🔹️خبر شهادت آخرین تماس اش روز دوشنبه بود بهم گفت: «شاید تا یک هفته نتوانم تماس بگیرم. » سه شنبه که تماس نگرفت خیلی نگران نشدم. آخر شب که می خواستم بخوابم آرامشی داشتم این آرامش کمی برایم عجیب بود. چهارشنبه بر خلاف همیشه اصلاً به گوشی نگاه نکردم دوستانم مدام زنگ می زدند و از حالم می پرسیدند. همین مسئله موجب تعجب من شده بود. گوشی آقا ابوالفضل دست من بود؛ تعدادی از دوستانش زنگ می زدند اما جواب نمیدادم با خودم میگفتم با من که کاری ندارند. اما همچنان شگفت زده بودم با خودم گفتم اینها که میدانند آقا ابوالفضل مأموریت است. پس چرا زنگ می زنند؟ مشغول خوردن ناهار بودیم که خاله ام آمد توی حیاط و گوشه ای ایستاد. چهره اش در هم کشیده بود. داداشم رفت بیرون و شروع کرد با خاله صحبت کردن بعد از چند دقیقه مادرم را صدا کرد که: «بیا خاله با شما کار دارد. دیدم صدای گریه خاله ام می آید بی خبر از همه جا رفتم بیرون؛ پرسیدم چی شده خاله؟» گفت: «پدر بزرگ به شدت مریض است ناراحت او هستیم.» مامان قبول نکرد که گریه ی خاله به خاطر مریضی پدر بزرگ باشد یک دفعه مامان گفت: «ای وای ابوالفضل ؟» خاله ام گفت: «آره! ولی زخمی شده؟» مامانم گفت: «نه! حتماً شهید شده.» بعد گریه کرد. شوکی به من وارد شد که نگو و نپرس فقط میگفتم: «دروغه! دروغه!» با این که شهادت برایم یه چیز طبیعی بود و میدانستم راهی هست که خودمان انتخاب کرده ایم، ولی باورم نمیشد به این زودی اتفاق بیافتد. دلم می سوخت اما چشمم اشکی نداشتم. خانم همکار آقا ابوالفضل، صبح تماس گرفت صدایش گرفته بود. پرسیدم:« چرا صدایت گرفته؟» گفت: «سرما خورده ام.» اما سرما نخورده بود؛ به قدری گریه کرده بود که صدایش در نمی آمد. دوباره زنگ زد. دید حالم خوب نیست فهمید که متوجه شده ام، باهاش کلی دعوا کردم؛ گفتم: «چرا همان صبح به من نگفتی؟» گفت: «بنده ی خدا بهت چی می گفتم؟ میگفتم ابوالفضلت دیگه توی این دنیا نیست؟ » پدر و مادرش توی راه مشهد به سبزوار بودند آنها هم خبر شهادت را شنیده بودند. سر راه آمدند ما را سوار کردند و به سمت پاکدشت حرکت کردیم. پدر و مادرش خیلی ناراحت بودند. وقتی همدیگر را دیدیم، اصلاً نمی توانستیم حرفی بزنیم کم کم به پاکدشت نزدیک میشدیم اما هنوز باور نکرده بودم همه اش منتظر بودم توی کانال مدافعان حرم عکس آقا ابوالفضل را ببینم، مدام به گوشی ام نگاه میکردم تا این که بالاخره خبر را دیدم پرواز پرستویی دیگر «شهید مدافع حرم ابوالفضل راه چمنی» انگار با دیدن عکس روی سرم آب سرد ریخته اند. باز امیدی داشتم. هنوز به خانه ای که جای زندگی ابوالفضل بود نرسیده بودم میگفتم همه ی اینها خواب و خیال است. الآن درب منزل پدری اش را که بزنم، حتماً ابوالفضل، در را باز می کند. با این افکار کمی آرام شدم وارد کوچه که شدیم مملو از جمعیت بود. آقایان منزل پدرش بودند و خانم ها منزل همسایه روبرویی. دیگر باورم شد آقا ابوالفضل نیست. خاطرات شهید بزرگوار " ابوالفضل راه‌چمنی" به روایت از همسر شهید 🔸️ادامه دارد... ✍️نویسنده:هاجر پورواجد https://eitaa.com/shahidrahchamani
📖صندوقچه گل رز 📜صفحه ۱۲۶-۱۲۷-۱۲۸ خاطرات شهید بزرگوار 🌹ابوالفضل راه‌چمنی🌹 دفعه ی آخر که با خبر شدیم ابوالفضل میخواهد برود سوریه، خواهرم گفت:« این دفعه اجازه نده ابوالفضل به سوریه برود.» گفتم: «چکار کنم وقتی خودش دوست دارد برود، من که نمیتوانم مانع اش بشوم » گفت: «این بار بهش بگو اگه بروی حلالت نمیکنم اگر این حرف را بگویی به احترام تو که مادرش هستی دیگر نمی رود.» ابوالفضل آمد سری بهم بزند کنارم نشست و کمی صحبت کردیم. لا به لای حرفها بهش گفتم که دیگر راضی نیستم بروی سوریه، گفت:« مامان این حرف حرف خودت نبودها» گفتم: «آره پسرم! راست میگویی. خاله بهم یاد داد که این حرف را بهت بزنم اما اگر می خواهی بروی، برو! من حرفی ندارم.» گفت: «میگم آخه شما از این حرف ها نمی زنید.» دیدم خواهرم راضی نیست که ابوالفضل برود سوریه رفتم به عروسم گفتم مهناز جان من مادر هستم نمیتوانم به پسرم بگویم که نرود. اما تو زنش هستی؛ از ابوالفضل بخواه که دیگر نرود بهش بگو « هفت بار رفته ای، بس است. دیگر!» طفلک عروسم هم حرف من را زد گفت:« نه خاله! من نمی توانم جلوی پیشرفت ابوالفضل را بگیرم.» زهرا ابویسانی مادر شهید عروسم ایام عید را نزد پدرش به جوین (ابویسان) رفته بود. سیزده بدر مشهد بودم. ابوالفضل تماس گرفت و گفت: «بابا برگشتنی خانمم را به همراه خودتان ببرید تهران من که بیایم خسته هستم و نمیتوانم بروم دنبالش شما زحمت بکشید و او را بیاورید. سر راهمان موقع برگشتن رفتیم روستای ابویسان عروسم را برداشتم و رفتیم مرکز خرید. حالا شده بود هجدهم فروردین آن جا کمی خرید کردیم؛ میخواستیم بیرون بیاییم که گوشی ام زنگ خورد. دیدم شماره ی ابوالفضله. هر چه گفتم: «الو! الوا» دیدم صدایی نمی آید گفتم: «چرا حرف نمی زنی بابا؟ حرف بزن!» کسی گفت: «علی اصغر راه چمنی؟» گفتم: «نه!» یکی از آن طرف گفت: « نگو! نگو! حاجی خودشه باباشه.» گوشی را قطع کردم همسرم پرسید چی شده؟ کی بود زنگ زد؟ گفتم: «هیچی نگو! این تلفن اعصابم را خورد کرد خودم هم نمی دانم چه شده.» زنگ زدم به پسرم علی اصغر پرسیدم « چی شده بابا؟ اتفاقی افتاده؟» گفت: «می گویند ابوالفضل مجروح شده و دارن میارنش تهران» همان جا متوجه شدم که ابوالفضل من شهید شده است. گوشی را قطع کردم مادر ابوالفضل پرسید: «چی شده؟» گفتم: «ابوالفضل مجروح شده» تا این را گفتم مادر ابوالفضل هم گفت:« نه پسرم شهید شده، من میدانم!» اعصابم به هم ریخته بود نمی توانستم رانندگی کنم. داداشم نشست پشت فرمان و ما را تا تهران آورد. دوازده شب بود رسیدیم دم منزل دیدم الله اکبر! چه جمعیتی، خیابان، کوچه، حیاط، همه جا مملو از جمعیت است. به قدری شلوغ بود که یک لحظه فراموش کردم چه اتفاقی افتاده است. یکی تسلیت میگفت، یکی تبریک می گفت. تا دیر وقت مردم نشسته بودند و با ما هم دردی می‌کردند. فردا صبح شد اما هم چنان از این اتفاق مات و مبهوت بودم صبح اول وقت دوباره رفت و آمدها شروع شد. مسئولین از ارگانهای مختلف آمدند و رفتند. همسایه ها، اقوام و آشنایان از راه های دور و نزدیک می آمدند و میرفتند منزل ما همین طور پر از جمعیت می‌شد و خالی می‌شد. مردم خیلی لطف داشتند و ابراز همدردی می کردند. علی اکبر راه چمنی پدر شهید نویسنده: هاجر پورواجد https://eitaa.com/shahidrahchamani
اگر مردم می‌دانستند زیارت کربلا چه فضیلتی دارد، از شوق... 😢صلی الله علیک یااباعبدلله الحسين(ع)😢 کانال مارا برای دوستان و همکاران بفرستید. شایدبه واسطه شمایک نفرکربلایی شد تاریخ اعزام زائر زمینی هتل یسر کربلا درجه الف اتوبوس ۲۵نفره وی آی پی ۸.۵۰۰.۰۰۰زمینی هتل رسل نجف اشرف ۰۹۱۲۴۹۱۳۵۶۳تماس کاروان زیارتی عتبات 📞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به کانال شهید سلیمانی و شهید اکبرلو خوش آمدید کانال اشعارآیینی برای تمام مناسبتها مذهبی روضه خوانی مقتل خوانی مرثیه خوانی ومولودی خوانی وختم خوانی ایتا👇 کانال روضه شهید سلیمانی و شهید اکبرلو @sardar_solaymany ❁❁═༅ ═🌸🌸🌸═❁❁═༅