eitaa logo
روضه سردار سلیمانی وشهید اکبرلو
524 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
532 فایل
اشعار مناسبت‌های مختلف مذهبی وسردار سلیمانی وشهید اکبرلو
مشاهده در ایتا
دانلود
قال الامام الْحُسَیْنُ علیه السلام: اَفَبِالْمَوْتِ تُخَوِّفُنی... وَهَلْ تَقْدِرُونَ عَلی أَكْثَرِ مِنْ قَتْلی؟! مَرْحَباً بِالْقَتْلِ فيسَبيلِ اللّه ِ، وَلكِنَّكُمْ لاتَقْدِروُنَ عَلی هَدْمِ مَجْدی وَمَحْوِ عِزّی وَشَرَفی. امام حسين (علیه السلام) می فرمایند: آیا مرا با مرگ می ترسانید. آیا بیش از كشتن من می توانید؟ آفرین به مرگ در راه خدا ولی شما نمی توانید شكوه مرا نابود كنید و عزّت و شرافتم را از بین ببرید. 📚موسوعه كلمات الامام الحسین علیه السلام، 360، ح 348 🏴 فرا رسیدن اربعین حسینی (علیه السلام) تسلیت باد.. ❇️ سیدالشهدا را این گریه‌ها حفظ کرده است و مکتبش را، این مصیبت‌ها و داد و قال‌ها حفظ کرده، این سینه زنی‌ها و این دستجات، و عرض می‌کنم اینها حفظ کرده. اگر فقط مقدّسی بود و توی اتاق و توی خانه می‌نشست برای خودش و هی زیارت عاشورا می‌خواند و تسبیح می‌گرداند، نمانده بود چیزی، هیاهو می‌خواهد. امام خمینی (ره)، ۱۷ تیر ۱۳۵۸
هدایت شده از مسجد صاحب الزمان عج
🇮🇷 📝 مردم کوفه با امام حسین آزمایش نشدند، چون هنوز امام حسین به کوفه نرسیده بود و آنها هنوز حضرت را درک نکرده بودند. 🍃🌹🍃 🔹بلکه آنها با نایب امام یعنی حضرت مسلم آزمایش شدند و چون در این آزمایش مردود شدند وقتی امام حسین رسید، مقابل او هم ایستادند. 🔸ما در زمان غیبت با نایب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف امتحان می‌شویم و وقتی حضرت آمد دیگر وقت امتحان نیست، بلکه اگر در اطاعت از نایبش امتحان پس داده باشیم یار او خواهیم بود ان‌شاءالله. اما اگر نسبت به منویات نایبش کوتاهی کنیم در یاری از امام زمان هم کوتاهی خواهیم کرد. 🔹لذا شهید سلیمانی فرمود: شرط عاقبت‌به‌خیری ارتباط دلی و قلبی و حقیقی با امام خامنه‌ای است. هر کس صدای نایب امام زمان را نشنود صدای امام زمان را نخواهد شنید.... تبیین، بصیرت افزایی، امر به معروف ونهی از منکر واجب است. 🇮🇷
✍#خ علیمحمدی دلبرم یوسف زهراست خدا میداند یادش آرامش دلهاست خدامیداند علت غیبت او هست گناه من وتو خون جگر از گُنه ماست خدا میداند بر عطا وکرمش جن ومَلَک محتاجند از دمش زنده مسیحاست خدا میداند همه دنبال زر وسیم گرفتار دلند پسر فاطمه تنهاست خدا میداند اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقِیَّهَ اللَّهِ فی اَرْضِهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تَقُومُ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تَقْعُدُ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تُصَلّى وَ تَقْنُتُ کجای عالم شرف حضور داری آقاجان؟ کجا داری نماز میخوانی؟ کجا داری گریه می کنی؟ 😭😭😭 کجای عالم داری برای ما دعا می کنی؟ کجای عالم داری برا ما استغفار می کنی ؟؟؟ اونی که ما گریه کنا می فهمیم اینه ،الان تو کوفه با عمه جانت زینب داری همراهی می کنی ... بعضی ها فرمودن وقتی قافله رو از کوفه بردن تا وقتی که تو کوفه بودن یه عده ازین 84 زن و بچه که بعضی هاشونم بنی هاشمی نبودن تو کوفه فامیل داشتن ،سکینه ی بنت الحسین دید بعضی ها اومدن بعضی ازاین اُسرا رو از قافله جدا کردن عمه جان اینا کجا دارن میرن؟ فرمود عزیز برادرم اینا اینجا فامیل دارن ازین به بعد دیگه با ما نمیان ... " نه نمیان ،اینجا خونه دارن اینجا کس و کار دارن (خیلی دله این نازدانه ابی عبدالله شکست) عرضه داشت عمه جان مگه ما تو کوفه کس و کاری نداریم ؟ 😭😭😭 (الله اکبر) یه نگاه مظلومانه ای کرد ،خدایا این بچه ها که از گرسنگی و تشنگی رنگ به چهره نداشتن یعنی از اینجا به بعد فقط بنی هاشم تو قافله ی اسرا هستن کجا دارن میرن ؟اینا رو دارن میبرن شام بلا ،همونایی که 40 سال کینه ی امیرالمومنین و به دلاشون داشتن، آقا جان الان کجای عالمی ؟ از زبان خود شما روضه ی اسارت عمه جان تو بخوانیم" اون روضه ای که خودت فرمودی من خون گریه می کنم ...روضه ای که امام زمان خون گریه کنه حیفه من و تو گریه نکنیم 😭😭😭 عمه ی من نائب الحیدر است سیدالنساء پس از مادر است عمه ی من سفیر خون خداست هم دم هجده سرِ از تن جداست عمه ی من اوست که در قافله نشسته آورده به جا نافله عمه ی من بر سر بازارها دیده ز اهل ستم آزارها این بی بی کسی هست که 56 سال آفتاب سایه اش رو ندیده بود ؛ این خانمی که 56 سال تا کربلا که بیاد، تاریخ نوشته هیچ چشمی قد و قامتشو ندیده این خانمیه که وقتی حرم پیغمبر میخواست بره ، امیرالمومنین و حسنین دورش و می گرفتن ،شبانه به زیارت پیغمبر میرفت امیرالمومنین قنبر رو میفرستاد برو چراغ های حرم رو کمتر کن، یه روز امام مجتبی پرسید بابا ما که زیارت میخوایم بریم روز میریم بدون هرگونه تشریفات اما چرا زینب خواهرم که میخواد بره شب می بریمش با این همه تشریفات ؟ فرمود همه ی اینا به خاطر اینه مبادا کسی قد و قامتشو ببینه حالا این خانم محاصره شده بین نامحرما😭😭😭 این زینب و آوردن تو کوچه و بازار کوفه دارن میگردونن یه جمله فقط این خانمو آوردن تو مجلس شراب 😭😭😭 آی حسین ...... عمه ی من اسوه ی ایوب بود شاهد قرآن و لب و چوب بود هرچه صدا زد مزن ظالم که او مادر ندارد هر چی گفت نزن بچه هاش دارن می بینن " نتیجه ای نگرفت آخر به طعنه گفت بزن ،خوب میزنی ظالم به بوسه گاه نبی چوب میزنی بأبی المستضعف الغریبیا ثارالله ... یا اباعبدالله ... نَسئَلُک اَلّلهُمَ و نَدعُوک بِاسمِکَ العَظیمِ الاَعظَم الاَعَزِ العَجَّلِ الاَکرَم به عظمت و مصیبت عمه جان امام زمان حضرت زینب سلام الله علیها تو را میخوانیم یا الله سلام و تسلیت خالصانه ما را الساعه به محضر نورانیش برسان به دعای مستجابش حُسن عاقبت بخیری به همه ما کرم فرما .... 👇🏻👇🏻👇🏻 عزیزُم وُ غمِ مرگت برارُم بیابون پرورُم کرد وُ هوای مرگ بی بال و پَرُم کرد عزیزُم به مو گفتی صبوری کن صبوری صبوری که چه خاکی بر سرُم کرد عزیزُم وُ هر کی نَمُرده ازش براری ایشالا که نمیرا وُ چراغ دلش با که به سایه ش نشینا عزیزُم وُ مزنید یتیمونه برارم که خودُم بِبینُم وُ داغِ برارُم به دلمه تا روزی که میرُم عزیزُم دایه دایه وُ اَ مدینه بیوکه گُلزارُم خزونه وُ بعد حسین برارُم زندگی بر مو حرومه عزیزُم وُ گر صبر کُردُم ای دایه تو بیدی به کنارُم وُ حالا بی حسینُم مو چطور بنارُم وُ ای روزگار اَ ایی دلِ سُختم چه مُخاسی وُ بردی برارُم حسین جاش غصه کاشتی ◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️
🏴🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹   بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ     🏴🤚🏿سلام وصبح بخیر! طلوع فجر یکشنبه نوزدهمین روز از شهریورماه و بیست و چهارمین روز از ماه صفر، ماه غم آل محمد(صلوات الله علیهم) و همه انبیاء و اوصیاء الهی و همه پیروان مکتب عشق و آزادگی، ان شاءالله همراه باشد با زیارت "حضرت علی(علیه السلام) و حضرت زهرا(سلام الله علیها)" و ذکر شریف"یا ذی الجلال و الاکرام". «گرامی می داریم یاد و نام مرحوم حضرت آیة الله طالقانی را».    «إنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ حَرَارَةٌ فِی قُلُوب الْمُؤْمِنِین لَنْ تَبْرُدَ أَبَداً» 🏴🌹 امام حسین(علیه السلام) در منیٰ 🏴📚 امام خطاب به مخاطبین در طول تاریخ فرموند: 🏴🎤فرمود:«آیا می‌دانید که پیامبر او را برای ابلاغ آیات برائت فرستاد و فرمود از سوی من کسی (پیام را) نمی‌رساند مگر خود یا کسی از من باشد؟» گفتند: «آری به خدا» 🏴🎤فرمود: «آیا نمی‌دانید که برای رسول خدا هیچ سختی و گرفتاری پیش نمی‌آمد مگر علی را از پی آن می‌فرستاد به خاطر اطمینانی که به او داشت؟ او هیچ‌گاه او را به اسمش صدا نمی‌زد مگر که می‌گفت: ای برادرم یا برادرم را فراخوانید؟» گفتند: «آری به خدا» فرمود: ... 🏴🌺🏴بار الها: بر محمد(صلی الله علیه و آله) و آل محمد(علیهم صلوات الله) درود فرست و توفیق اطاعت از ولی امرت را به ما عنایت فرما. التماس دعا 🏴🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹
*بسم الله الرحمن الرحیم* *سلام و صبح بخیر!* *طلوع هر صبح پیام خداوند برای آغاز یک‌ فرصت تازه‌ و نو می باشد. همواره خداوند بزرگ را شاکر و سپاسگزاریم که روز دیگری را همراه با ارامش شبانه و امنیت سپری و سپیده دم دیگری را شاهد هستیم و امروز یک شنبه را نیز به رسم هر روز با عرض ارادت و مودت به پیشگاه سید و سالار شهیدان اقا اباعبدالله الحسین(ع) و اصحاب وفادارش و به یاد روح ملکوتی امام (ره) و ارواح طیبه شهیدان گرانقدر, اموات و درگذشتگان اغاز می نماییم* *اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ* *ذکر روز یک شنبه:* *یا ذالجلال و الاکرام (صدمرتبه)* *الحمدلله رب العالمین (صدمرتبه)* *اللهم صل علی محمد( ص) و ال محمد (ص) و عجل فرجهم ! *(صد مرتبه)* *اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه والنصر......(صدمرتبه)* *#- انرژی مثبت*
*آرامش,* یعنی قایق زندگیمان را دست کسی بسپاریم که *صاحب ساحل آرامش* است... *الابذکرالله تطمئن القلوب* امروز یک شنبه را از خدای مهربان آرامش‌بخش‌ترین و بهترین روز خداوند را برای عزیزان و همراهان گرانقدر گروه و خانواده های مکرم آرزومندیم *سلام و صبح بخیر*☕️
بنام آفریدگار مهربانی سلام و صبح بخیر حضور مهرورزان گرانمایه امروز : یکشنبه ۱۹ / ۶ / ۱۴۰۲ _ « شعور انسانیت.....ِ » روزیکه مردم بفهمند : بعضی چیزها شاید عیب نباشد, جز قضاوت و مورد تمسخرقراردادن دیگران! از قضاوت کردن و تمسخر دیگران دوری کنیم...... هیچ چیز گناه نیست, جز حق الناس! هیچ چیز ثواب نیست, جز کمک کردن به یکدیگر! پیام الهی است! هیچ کس اسطوره نخواهد بود, مگر در با ارزش بودن و انسانیت و مهربانی ..... هر کسی را اسطوره نکنیم درجاهایی هم خودمان اسطوره هستیم .... هیچ چیز جاودانه نمی ماند, جز مهربانی …! هیچ چیز ماندگار نیست, جز خوبی و بدی .... هیچ سعادتی, بالاتر از آگاهی نیست.... هیچ دشمنی, خطرناکتر از جهل نیست... عبارت تاکیدی : زمین تبدیل می شود به بهشتی سراسر از صداقت و مهربانی, اگر شعور خود را بالا ببریم..... به امید آنروز....... « خدایا همواره تو را شاکر و سپاسگزاریم » #_ انرژی مثبت!
روضه دفتری امام حسن مجتبی(ع) دل تنگم دگر مأوا گرفته دگر شور حسن بر سر گرفته از آن ترسم که آخر من بمیرم خدا قبر حسن را من نبینم آی عاشقان غریب مدینه ، الان بقیع یه دونه زائر نداره ، الان یه نفر نیست تو بقیع به امام حسن سلام بده ، آی حاجتمند مجلس هر جا برید واعظا و مداحا همه میگن حسین غریبه اما همین الان کربلا باشی امام حسین چقدر زائر داره ، آقا امام حسن در بستر مرگه و مادری بر بالین نداره که سرشو به زانو بگیره شما امشب(امروز) بیاین برا امام حسن مجتبی مادری کنید . بی بی فاطمه ی زهرا به خواب یکی از علما اومد فرمودن : چرا روضه ی حسنم رو نمی خونید ، مگه حسن پسر من نیست حسنم غریبه.... بگم از روزی که حسن و حسین با هم زور آزمایی کردن ، پیغمبر نشسته بود، امیرالمومنین هم بود ، بی بی فاطمه زهرا هم بود، همه دارن حسین رو تشویق میکنن دیدن پیغمبر هی داره میگه جانم حسن ، بی بی سوال کرد بابا جان حسین کوچکتر از حسنه چرا حسینو تشویق نمی کنی؟ چرا هی میگی جانم حسن! پیغمبر صدا زد دخترم مگه نمیشنوی همه ی عالم دارن میگن حسین ، من دیدم کسی نمیگه حسن ، خیلی پسرم غریبه ، فرمود هر کسی به اندازه ی بال مگسی برا حسنم گریه کند فردای قیامت که همهدی چشمها گریانند چشمی که بر حسنم اشک ریخته باشد گریان نمیشه ، امشب(امروز) هم شما بگید جانم حسن ، قربون غربتت برم آقا جان ، روزه بود ، افطار کرد همچی که آب نوشید صدا زد : آه جگرم داره میسوزه آی چه کرد زهر جُعده با آقا همچی که دید آقا داره دست و پا میزنه گفت چه غلطی کردم ، کَرَمشو ببین یه نگاه به قاتلش کرد فرمود از اون در فرار کن دست زینب بهت نرسه میکشت، راه فرار را به قاتلش نشون داد، فردای قیامت مگه میزاره ما رو جهنم ببرند ، صدا زد کنیزا برید بگید خواهرم بیاد زینبم بیاد زینب آمد الهی هیچ خواهری همچون زینب داغ برادر نبینه الهی هیچ خواهری برادرشو در بستر بیماری نبینه ، بر سر و صورت زد دوید تو کوچه های بنی هاشم ، حسینم بیا که حسن داره جون میده همه اومدن کنار بستر امام مجتبی ، حسین اومد با سرعت بالای سر برادر ، سر مبارک برادر رو به دامن گرفت اشک چشمش به صورت امام حسن میچکید آقا به هوش آمد فرمود حسین جان تو برای من گریه نکن ، لحظات آخرم تو کنار بسترم آمدی اما تو لحظه آخرت دشمنان دورت حلقه میزنن ، آی بمیرم صدا زد : زینب برو طشتی بیاور ، طشت مقابل برادر قرار داد زینب دلش خوش بود برادر زهر و برمی گردونه اما بمیرم دید پاره های جگر برادر درون طشت ریخت. مارضایی شوشتری امام حسن مجتبی(ع)👇🏻 آخی وُ جمع بوویت ای اهلبیت ولا نشینید کنارُم وُ مخوم وصیت کنم ای حسین برارُم عزیزم وُ یا حسین برام جون تو و جون زینب خاهارُم وُ قاسم عزیزمه بخدا دست تو سپارُم آخی وُ نَهِلی حسین برام قاسم سرِ قبرُم گریوه وُ نَهِلی گَرتی سرِ دلِ قاسم نشینه عزیزم وُ دست به ایی دلُم مَوَنیت آولا زخمُم زخم ماره وُ زخم مار داغ براره مرهمی نداره
‍ ‍ ﷽ (ع) شهادتِ امام سجادِ ... این آقا غریبِ ... از غربت این آقا همین بس ، 35 سال گریه می کرد ... براش غذا می آوردم میزاشت کنار ، گریه می کرد ... آب براش می آوردن میزاشت کنار ، گریه می کرد ... هی می گفتن آقا ، چرا انقدر گریه می کنی؟ ناله ش بلند میشد ، می گفت خودم دیدم ... بابام گرسنه بود ، تشنه بود ... 🍀همچین که برگشتن مدینه ( خیلی جانسوزِ این روضه ) همچنین که از کربلا برگشتن مدینه وقتی بشیر اومد خبر آورد برا اهلِ مدینه ، دسته دسته مردم میومدن بیرون از مدینه میگفتن آقا چطوری شد باباتون رو کشتن ؟ ... فقط یه جمله جواب می داد ( به امام حسین ، ساعت ها باید برا این جمله گریه کنی ) میگفت فقط همینُ براتون بگم حیوانات هم کربلا آب خوردن .... میفرمود أنَا ابنُ مَن قُتِلَ صَبرا ... من فرزندِ اون آقایی ام که با قتلِ صبر کشتنش ... (یعنی چی آقا ) یعنی یواش یواش کشتنش ... یعنی اول با نیزه زدن ... بعد با شمشیر زدن .... تازه سنگ میزدن ... سنگاشون که تموم شد ریختن تو گودال ... 🌴ته گودال پیکر اُفتاده 🌴توی گودال مادر افتاده 🌴خواهر افتاده ، یک سر افتاده 🌴نالۀ واعطشا بر جگرش می افتاد 🌴آب میدید به یادِ قمرش می افتاد 🌴بی سبب نیست که از جملۀ بَکّائون است 🌴اشک از گوشۀ چشمانِ ترش می افتاد 🥀شیرخواره بغل تازه عروسی میدید 🥀یادِ لالایِ رباب و پسرش می افتاد 🥀با دلی خون شده میگفت که الشام الشام 🥀تا به بازار مدینه گذرش می افتاد 🥀جلوی پای سکینه دم دروازۀ شهر 🥀از رویِ نیزه علمدار سرش می افتاد 🌾میشکست آینۀ صبر و غرورش را زجر 🌾تا به جانِ اُسرا با کمرش می افتاد 🌾روضۀ گم شدن و دفنِ رقیه میخواند 🌾تا به صحرا و خرابه نظرش می افتاد 🌾گوسفندی جلویش ذبح که میشد، یادِ 🌾خنجرِ کُند و گلویِ پدرش می افتاد 🥀تا می دید گوسفندی رو دارن سر میبرن ، سریع میومد به قصاب میگفت ببینم آب بهش دادید یا نه ؟ عرضه میداشت آقا ما مسلمانیم ، خودِ شما به ما یاد دادید آب بدیم به قربانی قبل از ذبح شدن ... آقا می نشست گریه میکرد ... میگفت بیا برات تعریف کنم ... یه عده به ظاهر مسلمون کربلا بابایِ منو .... آب بهش ندادن ... آی حسین .... * 🌴گریه بر کشتۀ عریان خوب است 🌴گریه بر آن لبُ دندان خوب است 🌴گریه خوب است که هر شب باشد 🌴گریه بر چادر زینب باشد 🥀یه چیزی همیشه آقا رو خیلی اذیت میکرد ، تا نگاه به دستاش می کرد ، هی می گفت با همین دستا خاکش کردم ... با همین دستا بود بوریا آوردم ... با همین دستا بود بابام رو تو قبر گذاشتم .. 🥀🥀🥀🥀🥀
و توسل جانسوز شهادت امام سجاد(ع) #و بازگشت خاندان اهلبیت(ع) مدینه خیلی این آقا غریبِ ... از غربت این آقا همین بس ، 35 سال گریه می کرد ... براش غذا می آوردم میزاشت کنار ، گریه می کرد ... آب براش می آوردن میزاشت کنار ، گریه می کرد ... هی می گفتن آقا ، چرا انقدر گریه می کنی؟ ناله ش بلند میشد ، می گفت خودم دیدم ... بابام گرسنه بود ، تشنه بود ... همچین که برگشتن مدینه ( خیلی جانسوزِ این روضه ) همچنین که از کربلا برگشتن مدینه وقتی بشیر اومد خبر آورد برا اهلِ مدینه ، دسته دسته مردم میومدن بیرون از مدینه میگفتن آقا چطوری شد باباتون رو کشتن ؟ ... فقط یه جمله جواب می داد ( به امام حسین ، ساعت ها باید برا این جمله گریه کنی ) میگفت فقط همینُ براتون بگم حیوانات هم کربلا آب خوردن .... میفرمود أنَا ابنُ مَن قُتِلَ صَبرا ... من فرزندِ اون آقایی ام که با قتلِ صبر کشتنش ... (یعنی چی آقا ) یعنی یواش یواش کشتنش ... یعنی اول با نیزه زدن ... بعد با شمشیر زدن .... تازه سنگ میزدن ... سنگاشون که تموم شد ریختن تو گودال ... ته گودال پیکر اُفتاده توی گودال مادر افتاده خواهر افتاده ، یک سر افتاده ... نالۀ واعطشا بر جگرش می افتاد آب میدید به یادِ قمرش می افتاد بی سبب نیست که از جملۀ بَکّائون است اشک از گوشۀ چشمانِ ترش می افتاد شیرخواره بغل تازه عروسی میدید یادِ لالایِ رباب و پسرش می افتاد با دلی خون شده میگفت که الشام الشام تا به بازار مدینه گذرش می افتاد جلوی پای سکینه دم دروازۀ شهر از رویِ نیزه علمدار سرش می افتاد میشکست آینۀ صبر و غرورش را زجر تا به جانِ اُسرا با کمرش می افتاد روضۀ گم شدن و دفنِ رقیه میخواند تا به صحرا و خرابه نظرش می افتاد گوسفندی جلویش ذبح که میشد، یادِ خنجرِ کُند و گلویِ پدرش می افتاد .... شاعر : رضا قربانی *تا می دید گوسفندی رو دارن سر میبرن ، سریع میومد به قصاب میگفت ببینم آب بهش دادید یا نه ؟ عرضه میداشت آقا ما مسلمانیم ، خودِ شما به ما یاد دادید آب بدیم به قربانی قبل از ذبح شدن ... آقا می نشست گریه میکرد ... میگفت بیا برات تعریف کنم ... یه عده به ظاهر مسلمون کربلا بابایِ منو .... آب بهش ندادن ... آی حسین .... * گریه بر کشتۀ عریان خوب است گریه بر آن لبُ دندان خوب است گریه خوب است که هر شب باشد گریه بر چادر زینب باشد *یه چیزی همیشه آقا رو خیلی اذیت میکرد ، تا نگاه به دستاش می کرد ، هی می گفت با همین دستا خاکش کردم ... با همین دستا بود بوریا آوردم ... با همین دستا بود بابام رو تو قبر گذاشتم ...* حسین ...... 🔳🔳🔳🔳🔳