eitaa logo
سرداران ورزمندگان عاشورایی
219 دنبال‌کننده
22.3هزار عکس
14هزار ویدیو
101 فایل
(درحسرت روزهای جنگ)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۲ اردیبهشت سالروز شهادت پدر تاکتیک نظامی جهان اسلام، دریادار حاج محمد ناظری، فرمانده تکاوران نیروی دریایی سپاه گرامی باد. 🔸شور انقلابی، بی قراری و عشق به کاروان عاشورا را در صحبت های این سردار مظلوم ببینیم و لذت ببریم. در اوایل بحران سوریه حاج محمد اولین فرماندهی ایرانی بود که به طور کاملاً محرمانه به عمق این درگیری ها رفت و چریک های مقاومت را آموزش داد و بعد راه را برای شهادت دیگر شهدای مدافع حرم باز کرد. 🔸شهید خاصی که شبیه هیچ کس نبود! شهیدی که تاکنون طبقه بندی اطلاعات اجازه بیان خدماتش را نداده است! شهیدی که هرجا از این کره خاکی که رد پای حاج قاسم برای دفاع از مظلوم در آن وجود داشت، او نیز در آنجا حاضر بود! 🔸اسطوره ای که سرداران سلیمانی، باقری، قاآنی، متوسلیان، کاوه و حتی عماد مغنیه و سیدحسن نصرالله فقط بخشی از شاگردان ایشان برای مبارزه با ظلم بودند! شهیدی که هرچند روز به روز پیر می شد اما لحظه به لحظه بر غیرت و شجاعتش افزوده می شد! 🔸نقل است که وقتی تکاوران آمریکایی در خلیج فارس دستگیر شدند، حاج محمد فریاد زد که: «خیال کرده‌‌اید ناو مسافربری ما را زدید، می‌توانید هر غلطی بکنید و ما هم کاری به کارتان نداریم؟ ما پای هر متجاوزی را به آب و خاک ایران قطع می‌کنیم.» شاید به خاطر این صحبت ها بود که آمریکایی ها لباس خود را خیس کردند! 🔸وقتی دزدان دریایی کشتی‌هایمان را در سومالی و خلیج عدن محاصره کردند، او مأموریت آزادسازی آنها را برعهده گرفت و ۱۲۰ روز با آنها جنگید و عزت ملت را زنده نگه داشت و کشتی ها را پس گرفت.🕊🌹🕊
❣کار هر شبش بود. با این که از صبح تا شب کار و درس داشت و فعالیت می‌کرد، نیمه‌های شب هم بلند می‌شد نماز شب می‌خواند. یک شب بهش گفتم: «یه کم استراحت کن. خسته ای.» با همان حالت خاص خودش گفت: «تاجر اگه از سرمایه‌اش خرج کنه، بالاخره ورشکست میشه؛ باید سود بدست بیاره تا زندگیش به چرخه، ما هم اگه قرار باشه نماز شب نخونیم ورشکست میشیم.» 🕊🌹🕊
❣خدا رحمت کند مادرمان، خیلی حمید را دوست داشت. می گفت: حمید از همان بچگی با همه فرزندانم فرق داشت. یادم است شیرخوار بود. همان ایام یک روحانی به روستای ما آمد. ما هم که خیلی چیزی از دین نمی دانستیم. ایشان در مورد وضو صحبت می کرد و اینکه با وضو بودن چقدر ثواب دارد، من هم نیت کردم شیر بی وضو به حمید ندادم. همان ایام مریض شدم. شانزده روز مرا در بیمارستان بستری کردند. گفتند برای حمید به فکر دایه باش یا شیر خشک، بعد شانزده روز شیرت خشک هم نشود این داروها خشکش می کند. همین طور هم شد، اما وقتی برگشتم روستا، تا حمید را در آغوش کشیدم باز شیر آمد!!! پدر ما خیلی زود فوت شد و ما یتیم بزرگ شدیم. برادر بزرگ ما هم که زن و بچه داشت فوت شد. حمید نسبت به برادر و خواهر هایش به خصوص یتیم های برادرش احساس مسؤلیت می کرد و شده بود بزرگتر ما. همیشه دنبال کار بود تا شرمنده خواهر و برادر ها و برادر زاده هایش نباشد. بلاخره هم رفت شیراز، در شرکت زیمنس مشغول کار شد. یک روز آمد به مادر گفت: مادر، رفت و آمد برایم سخت است، با دوستانمان خانه ای اجاره کرده ایم. مادرهم خوشحال برایش مقداری ظرف و وسایل گذاشت و راهی اش کرد. یک هفته نشده دیدیم گونی به دوش برگشت. مادر گفت: اینها چیه؟ - وسایلم که در شیراز بود! - چیزی شده؟ - مگه نمی دونی جنگ شده، من دیگه نمی تونم برم سرکار باید برم جنگ. مادر را به زور راضی کرد و راهی شد. اوایل سال 61 بود. من هم سیزده سالم بود. با چند تا هم محلی ها رفتیم کازرون آموزش. ۲۴ ساعت مرخصی به ما دادند که خانه برگردیم و بعدش ما را اعزام کنند. برگشتم کوار. مادرم تا من را دید کیفم را برداشت و گفت: دیگه نمی گذارم بری... هر چی التماس کردم فایده نداشت. همه دوستانم به کازرون برگشتند و من ماندم. شب با ناراحتی خوابیدم. صب روز بعد، اول وقت مادر من را بیدار کرد. ساکم را داد به دستم و گفت برو به سلامت. دیدم توی ساکم را کرده بود پر از تخمه و مغز و... گفتم: چی شد، تو که مخالف بودی؟ گفت: دیشب خواب حمید را دیدم. گفت: مامان چرا نمی گذاری علی هم بیاد؟ ساکم را برداشتم. آمدم بیرون. گفتم: خدا، حالا چطور برم کازرون. آمدم سر کوچه. یکی از همسایه های ما ارتشی بود و محل خدمتش پایگاه هوایی بوشهر. گفت: کجا؟ گفتم: می خواهم برم کازرون. گفت: من دارم می رم بوشهر، بیا ببرمت. خلاصه ما را برد و رسیدیم به اتوبوس های آماده حرکت. رفتم منطقه. تا حمید منو دید گفت: تو چرا آمدی؟ گفتم: خودت چرا آمدی؟ گفت: خوب باشه، پیش خودم بمون. آن زمان حمید و [شهید] نقی اکبری و چند تا از بچه های کوار پیش حاج اسکندر بودند. دیگر حمید از جبهه برنگشت. نمی آمد مگر برای ماموریت یا سرکشی از فرزندان یتیم برادرش. یک روز مادر شاکی شد. گفت: پسرم این چه وضعیه، سالی یکبار، دوبار بیشتر نمی آی؟ گفت: راستش من حاج اسکندر و نقی اکبری با هم قول و قراری داریم! جریان را پرسیدیم. گفت: در عملیات فتح المبین، من، حاج اسکندر و نقی در محاصره افتادیم. به حدی که هر لحظه امکان اسارت ما بود. من بی سیم چی بودم، تمام رمز بی سیم را خوردم. در آن شرایط حاج اسکندر گفت: بچه ها بیایید با هم عهد ببندیم اگر از این محاصره جان به در بردیم، دیگر جبهه را ترک نکنیم تا اینکه یا شهید شویم یا جنگ تمام شود! ما آنجا از اسارت جان به در بردیم و حالا به قولمان عمل می کنیم که یا با شهادت برگردیم یا جنگ تمام شود. و به عهد خود عمل کردند و هر سه شهید شدند. ☝🏻️به روایت علی شکوهی(برادر شهید) 🌾🌷🌾 هدیه به شهیدان حمید شکوهی، نقی اکبری و حاج اسکندری صلوات- شهدای فارس ↘️ تولد: 1341 - روستای ارباب سفلی، کوار شهادت:11/12/1365🕊🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣ویدیویی منتشر نشده از شهید ابومهدی المهندس: فرقی نمی‌کند به دست آمریکا شهید شوم یا اسراییل و داعش؛ هر سه یکی‌اند 🔸 وقتی که کنار حاج قاسم باشم، آرامش دارم چون سیمش به «آقا» وصل است. 🌹هدیه نثار همه مجاهدین راه خدا صلوات 🕊🌹🕊
❣خواهران‌! سعۍکنید‌سربه‌زیر‌باشید اگربانامحرم‌زیاد‌و‌بی‌دلیل‌صحبت‌ کنیدحیا‌و‌عفت‌‌از‌دست‌میرود....!🍂 🕊🌹🕊
•••🕊 ی رفیقی‌ برایِ‌ خودت‌‌ انتخاب‌ کن، که‌ هروقت‌ کنارش‌‌بود‌ی‌، نتونی‌گناه‌کنی!!!!!!' خجالت‌‌ بکشی‌ و‌ به‌‌ حرمت‌ پاك‌بودن‌‌، کارهایِ‌ رفیقت‌‌ دست‌ به‌‌ گناه‌‌نزنی!' -شھید‌علی‌خلیلی💔-
6.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥گناه و عذاب وحشتناک زنان بی حجاب خدا برا ۴ تا مو که بیرون گذاشتن به دار آویزونشون نمیکنه بلکه بخاطر آثار بدحجابی و بی حجابی بیچارشون میکنه به خاطر خانواده هایی که از هم پاشوندن مجازات میکنه
امام خمینی(ره) ما انقلابمان را به تمام جهان صادر می‌کنیم و از مردم بی‌پناه در مقابل اسرائیل دفاع می‌کنیم.
دو راه سعادت❤️ میرزا اسماعیل دولابی (ره) : هر وقت خوشحال شدید بر محمد و آل محمد صــلـوات بفرستید و هر وقت غمناک شدید اسـتـغـفـار کنید؛ خداوند در را به روی شما باز می‌کند. ✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
با‌چراغی‌همه‌جاگشتم‌‌و‌گشتم‌در‌شھر هیچ‌کس‌هیچ‌کس‌اینجا،به‌تو‌مانند‌نشد...🕊🤍 ‌ ••اَلّلهُمَّـ عَجِّل لِوَلیِّڪ الفَرَج••