میدان دفاع از حق
مَرد میخواهد
نه پوتین ...
#فرماندهلشکر۲۷حضرترسولﷺ
#شهید_محمدابراهیم_همت
#فرودگاه_دمشق_خرداد۶۱🕊
2.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صحبتهای شهید محمدابراهیم همت....
#شهید_محمدابراهیم_همت
#طوفان_الاقصی
#امام_زمان
ـ ـ ــــــــ«𑁍»ــــــــ ـ ـ ـ
#نعم_الرفیق
من از
#چشــــمـان تۅ
چیـــــزے نمـــےخواهم
بہ جــــــز گاهے نگــــاهے..✨
#شهید_محمدابراهیم_همت
🌺شادی ارواح مطهر شهدا صلوات....
🍂🍁🍂🍁🍂🍁
🔹 تو آموزش یه بار که در منطقه حسابی عرق بچه ها رو درآورده بود، جمعشون کرد و بهشون گفت: نکنه فکر کنین که فلانی ما را آموزش میده، من خاک پاهای شماهام، من خیلی کوچکتر از شماهام اگه تکلیف نبود هرگز این کار رو نمی کردم،
🔸 ولی دلش رضا نداده بود و با گریه از همه خواست که دراز بکشن، همه تعجب کرده بودن که می خواد چیکار کنه، همه که خوابیدن اومد پایین پای تک تک بچه ها و دست می کشید به کف پوتین بچه ها و خاکش رو می مالید رو پیشانیش می گفت: من خاک پای شماهام.
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 🌷
#شهید_محمدابراهیم_همت
📌 تفاوت ترس ما و ترس امام
🔹اوایل انقلاب که هنوز جنگ شروع نشده بود، با تعدادی از جوانان برای دیدار با امام به جماران رفتیم.
◇ دور تا دور امام نشسته بودیم و به نصیحتهایش گوش میدادیم که یکدفعه ضربه محکمی به پنجره خورد و یکی از شیشههای اتاق شکست. از این صدای غیرمنتظره همه از جا پریدیم، جز حضرت امام.
◇ امام در همان حال که صحبت میکرد، آرام سرش را برگرداند و به پنجره نگاه کرد. هنوز صحبتهایش تمام نشده بود که صدای اذان شنیده شد. بلافاصله والسلام گفت و از جا بلند شد.
◇ همانجا بود که فهمیدم آدمها همهشان میترسند، چرا که آن روز در حقیقت، همه ما ترسیده بودیم؛
◇ هم امام و هم ما. امام از دیر شدن وقت نماز میترسید و ما از صدای شکسته شدن شیشه.
◇ او از خدا میترسید و ما از غیرخدا. آنجا بود که فهمیدم هر کس واقعا از خدا بترسد، دیگر از غیر نمیترسد.
✍ راوی: شهید ابراهیم همت
#امام_خمینی_ره
#شهید_محمدابراهیم_همت
#نماز
#خاطرات_شهدا
با حبيب و خواهرم حرفش شده بود. كناری نشسته بود و هيچی نمی گفت.
- ابراهيم! چی شده؟
- هيچی. بعداً ميگم.
میدانستم هيچ وقت نمیگويد. بوسيدمش و به حال خودش گذاشتمش. هر وقت با هر كدام ما دعواش میشد، همين طور بود. چند دقيقه ساكت مینشست يك گوشه. ولی خيلی طول نمی كشيد كه میآمد، آشتی میكرد و همان ابراهيم كوچولوی خودمان می شد.
#شهید_محمدابراهیم_همت🕊🌹🕊
🦋
👈 زمان بازرگان به ما بر چسب چریک زدند،
👈 زمان بنی صدر هم برچسب منافق!
👈 الان هم بر چسب خشک مقدسی و تحجر؛
👈 هر قدمی که در راه خدا و بندگان مستضعف او برداشتیم، برچسب بارانمان کردند.
👈 حالا روزی ده برچسب دشت میکنیم، اما بسیجیان دلسرد نباشید، حاشا که بچه بسیجی میدان را خالی کند!
#شهید_محمدابراهیم_همت
#شهدا
چنگ زد توي خاكها و گفت:
اين آخرين عملياتيه كه من دارم ميجنگم.
اصلا همتِ چند روز پيش نبود.
خيلي گرفته بود. هميشه ميگفت:
دوست دارم بمونم و اونقدر درد بكشم كه همهي گناهام پاك بشه. ميگفت:
دلم ميخواد زياد عمر كنم و به اسلام و انقلاب خدمت كنم. ولي اين روزها از بچهها خجالت ميكشيد. ميگفت:
نميتونم جنازههاشونو ببينم.
ماندن براش سخت شده بود.
گفتم اين چه حرفيه حاجي؟ قبلاً هركي اين حرفها رو ميزد ميگفتي نگو. حالا خودت داري ميگي.
انگار دردش گرفته باشد ، مشتش را محكمتر كرد و گفت نه من مطمئنم.
#شهید_محمدابراهیم_همت🕊
❤️#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
ابراهیم بعد از چند ماه به خانه آمد . سرتا پا خاکی و چشم هایش سرخ شده بود . به محض اینکه آمد ، وضو گرفت و رفت نماز بخواند .
گفتم : حاجی لااقل کمی استراحت کن ، بعد نماز بخوان .
گفت : با عجله آمدم که نماز اول وقتم از دست نرود .
این قدر خسته بود که احساس می کردم ، هر لحظه ممکن است در حال نماز از حال برود .
#شهید_محمدابراهیم_همت🕊🌹