یه بار وقتی اومد خونه،
داشت نفس نفس میزد
گفتم : چرا با آسانسور نیومدی؟!
گفت : وقتی رفتم سوار بشم دیدم
دو تا دختر جوون تو آسانسور هستن
و درست نیست که باهاشون سوار آسانسور بشم.
گفتم : خب صبر میکردی وقتی پیاده شدن
میومدی
گفت : بوی ادکلن این خانم ها تو فضای آسانسور پیچیده با پله راحت تر بودم و اذیت هم نمی شدم.
#شهید_محمدمهدی_رضوان
#شهیدانه
🌷یهبار وقتی اومد خونه، داشت نفس نفس میزد. گفتم: چرا با آسانسور نیومدی؟! گفت: وقتی رفتم سوار بشم دیدم، دو تا دختر جوون تو آسانسور هستن و درست نیست که باهاشون سوار آسانسور بشم. گفتم: خب صبر میکردی وقتی پیاده شدن میومدی. گفت: بوی ادکلن این خانمها تو فضای آسانسور پیچیده.... با پله راحتتر بودم و اذیت هم نمیشدم.
#شهید_محمدمهدی_رضوان
راوی: مادر گرامی شهید
#شهادت
#جمعه
#ماه_رجب