فرازی از #وصیت_نامه
زمانی که قدم اول را در این راه برداشتم، به نیت لقای خدا و #شهادت بود! امروز بعد از گذشت این مدت، راغبتر شدهام که این دنیا محلی نیست که دلی هوای ماندن در آن را بنماید.
#شهید #محمدرضا_تورجی_زاده
@sardarbakery
❣برای گرفتن مرخصی وارد چادر فرماندهی گردان شدم،شهید تورجی زاده طبق معمول به احترام سادات بلند شد و درخواستم را گفتم ؛بی مقدمه گفت نمی شود،با تمام احترامـــی که برای سادات داشت اما در فرماندهی خیلـــی جدی بود؛کمی نگاهش کردم،با عصبانیت از چادر بیرون آمدم و با ناراحتی گفتم:" شکایت شما را به مادرم حضرت زهرا(سلام الله علیها) می کنم."
هنوز چند قدمی از چادر دور نشده بودم که دوید دنبال من با پای برهنه گفت:" این چی بود گفتی؟" به صورتش نگاه کردم...خیس اشک بود. بعد ادامه داد:" این برگه ی مرخصی سفید امضا،هر چه قدر دوست داری بنویس ،اما حرفت را پس بگیر یک سال از آن ماجرا گذشت. چند ساعتی قبل از شهادتش من را دید. پرسید:" راستی آن حرفت را پس گرفتی؟
فرماندهٔ گردان یازهرا، لشگر ۱۴ امام حسین علیه السلام
شهید محمد رضا تورجی زاده
ولادت : ۱۳۴۳ اصفهان
شهادت : ۱۳۶۶/۲/۵ بانه ، عملیات کربلای۱۰
شهید #محمدرضا_تورجی_زاده🕊🌹🕊
🕊🌷
اشک هایی که در خلوت به یادشان میریزیم رو میبینند؛
چنان سریع دستگیری میکنند که مبهوت میمانی ..
اگر واقعا دل به آنها بسپاری ، با چشم دل عنایتشان را میبینی.
🕊🌷
#شهید | #محمدرضا_تورجی_زاده