#ڪلام_شهید
امیـدوارم ...
حضرت زهرا (س) عنایتی ڪند
تا به هـدفی ڪہ از ورود به سپاه
داشتهام آن هم تنها خواستنِ شهادت
از خـداوند بود ، نائل آیم .
#پاسدار_مدافع_حــرم
#شهید_سعید_علیزاده
#سالروز_شهادت🕊🌹🕊
#ڪلام_شهید
بر ما فرزنـدان سید علی خامنهای
تکلیف است که جان ناقابل خود را
فـدای اسلام عزیز ڪنیـم تا بلڪہ
با جان خود بتوانیم برای اسلام عزیز
ذره ای خدمـت ڪنیم.
#پاسـدار_مدافـع_حـرم
#شهید_سیدسجاد_روشنایی
#سالـروز_شـهادت🕊🌹🕊
پیری و مرگ ؛
عجب قصہ جانفرساییست
تا جوانیــم دعـا ڪن
بہ شهـادت برسیم . . .
ولادت : ۱۳۶۲/۰۲/۱۱ کازورن
شهادت: ۱۳۹۴/۱۱/۱۶ سوریه
عملیات آزادسازی نبل و الزهرا
#پاسدار_مدافع_حـرم
#شهید_سجاد_دهقان
#سالروز_شـهادت 🕊🌹🕊
☘ محمدم و شال سبزش ...
چندماہ بعد عقدمون من ومحمدم
رفتیم بازار من دوتا شال خریدم.
یڪیش شال سبز بود ڪہ چندبار هم
پوشیدمش و یہ روز محمد بہ من گفت:
اون شال سبزت و میدیش بہ من؟
حس خوبی بہ من میده ...
شما سیدی و وقتی این شال سبزت
هـمراهمہ قوت قلب مے گیرم ...
خودش هـم دوردوزش ڪرد
و شد شال گردنش ڪہ هر ماموریتی
ڪہ میرفت یا بہ سرش مے بست
یا دور گردنش مے انداخت ...
و در ماموریت آخرش هـم
هـمون شال دور گردنش بود
ڪہ بعد شهادتش برام آوردن ...
✍ بہ روایت همسر شهید
#پاسدار_مدافع_حـرم
#شهید_محمدتقی_سالخورده
● ولادت :۱۳۶۵/۱۰/۱، مازندران
●شهادت:۱۳۹۵/۱/۲۱، خانطومان
کاش میشد ...
تا خدا پــرواز کرد
پای دل از بند دنیا باز کرد
کاش میشد از تعلق شد رها
بال زد همچون ڪبوتــر در هوا ...
درون خودش کلنجاری داشت با خودش ؛ برای کسی آشکار نمیکرد اما گاهی توی حرفهایش، میزد بیرون؛ هر بار که بر میگشت و مینشستیم به حرف زدن، حرفهایش بیشتر بوی رفتن میداد و اگر توی حرفهایش دقیق میشدی میتوانستی بفهمی که انگار هر روز دارد قدمی را کامل میکند.
آن اوایل یڪبار که از معرکه برگشته بود وسط حرفهایش خیلی محکم گفت: «جانفشانـی اصلاً کار آسـانی نیست» بعد تعریف ڪرد که آنجا در نقطه ای باید فاصلهای چند متری را در تیررس تکفیریها میدوید و توی همین چند متر ، دختـرش آمده جلوی چشمش ...
بعد توضیح داد که تعلقات چطور مانع شهادت شهید است… تمرینهای زیادی توی یکی دو سال گذشته برای بریدن رشته تعلقاتش انجام داده بود و همه را هم برید؛ این بار که میرفت به کسی گفته بود « این دفعه از کوثر بریدم »
✍ به نقل از : احمدرضا بیضایی
( برادر بزرگوار شهید )
#پاسدار_مدافـع_حـرم
#شهید_محمودرضا_بیضایی🕊🌹🕊
قدر همدیگر را بدانیم
خاک چیزی را که گرفت
پس نمیدهد
#پاسدار_مدافع_حرم
#شهید_علی_آقاعبداللهی
#شهیدانه
کاش میشد ...
تا خدا پــرواز کرد
پای دل از بند دنیا باز کرد
کاش میشد از تعلق شد رها
بال زد همچون ڪبوتــر در هوا ...
درون خودش کلنجاری داشت با خودش ؛ برای کسی آشکار نمیکرد اما گاهی توی حرفهایش، میزد بیرون؛ هر بار که بر میگشت و مینشستیم به حرف زدن، حرفهایش بیشتر بوی رفتن میداد و اگر توی حرفهایش دقیق میشدی میتوانستی بفهمی که انگار هر روز دارد قدمی را کامل میکند.
آن اوایل یڪبار که از معرکه برگشته بود وسط حرفهایش خیلی محکم گفت: «جانفشانـی اصلاً کار آسـانی نیست» بعد تعریف ڪرد که آنجا در نقطه ای باید فاصلهای چند متری را در تیررس تکفیریها میدوید و توی همین چند متر ، دختـرش آمده جلوی چشمش ...
بعد توضیح داد که تعلقات چطور مانع شهادت شهید است… تمرینهای زیادی توی یکی دو سال گذشته برای بریدن رشته تعلقاتش انجام داده بود و همه را هم برید؛ این بار که میرفت به کسی گفته بود « این دفعه از کوثر بریدم »
✍ به نقل از : احمدرضا بیضایی
( برادر بزرگوار شهید )
#پاسدار_مدافـع_حـرم
#شهید_محمودرضا_بیضایی🕊🌹🕊
این امتیاز اوست
ڪہ بی مرز عاشـق است
دور از وطن حوالی غربت شهید شد
اسارت : ۱۳۹۴/۱۰/۰۱
شهادت : ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
رجعت : ۱۳۹۶/۰۳/۱۲
#پاسـدار_مدافع_حــرم
#شهید_فریدون_احمدی🕊🌹🕊
از دیار خویش
هجرت ڪرد و رفت
امر رهـبر را ...
اجـابت ڪرد و رفت
از حرم تا که ڪند حجـت دفاع
او بہ خون ، غسلِ شهادت کرد و رفت
ولادت : ۶۴/۰۳/۰۱
شهادت: ۹۴/۱۱/۱۳
روستای حردتین شمالحلب
عملیات آزادسازی نبُل و الزهرا
#پاسدار_مدافع_حـرم
#شهید_حجت_باقری🕊🌹🕊
رخسار تـو سپید
در پیش زینب (س) است
جانـا ؛ شفاعتـی
بہ رُخ تیـره و تـار ما ...
ولادت : ۶۴/۰۳/۱۵ مینودشت
شهادت: ۹۵/۱۱/۱۳ حمصسوریه
#پاسدار_مدافـع_حـرم
#شهید_جواد_سنجه_ولی🕊🌹🕊
نمی رسد ،
بہ خداحافظی
زبان از بغــض
خوشـا بہ حال تـو
ڪہ مسافـر بهشتـی ...
ولادت : ۱۳۶۳/۰۱/۰۱ گرگان
شهادت: ١٣٩۳/١١/١۳ حلب
#پاسدار_مدافـع_حــرم
#شهید_سیداحسان_حاجی_حتملو🕊🌹🕊
☘ محمدم و شال سبزش ...
چندماہ بعد عقدمون من ومحمدم
رفتیم بازار من دوتا شال خریدم.
یڪیش شال سبز بود ڪہ چندبار هم
پوشیدمش و یہ روز محمد بہ من گفت:
اون شال سبزت و میدیش بہ من؟
حس خوبی بہ من میده ...
شما سیدی و وقتی این شال سبزت
هـمراهمہ قوت قلب مے گیرم ...
خودش هـم دوردوزش ڪرد
و شد شال گردنش ڪہ هر ماموریتی
ڪہ میرفت یا بہ سرش مے بست
یا دور گردنش مے انداخت ...
و در ماموریت آخرش هـم
هـمون شال دور گردنش بود
ڪہ بعد شهادتش برام آوردن ...
✍ بہ روایت همسر شهید
#پاسدار_مدافع_حـرم
#شهید_محمدتقی_سالخورده
● ولادت :۱۳۶۵/۱۰/۱، مازندران
●شهادت:۱۳۹۵/۱/۲۱، خانطومان🕊🌹🕊