eitaa logo
به یاد سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
1.6هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
49 فایل
یادت سردار عزیز همیشه در قلبمان میماند وخونت هرلحظه میجوشد و همه را انقلابی میکند🌾🌾 در کنار اولیاءاللّه ماراشفاعت کن❤❤ شهادتت مبارک #پدرجان کپی از مطالب کانال به هر شکل آزاد است
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸عراقی های بعثی ها وقتی را تصرف کردند به روی دیوارها نوشتند🖍 «جعنا لنقبی : آمده ایم که بمانیم» ۲سال بعد وقتی آزاد شد بهروز مرادی زیر همان نوشت✍«آمدیم اما نبودید!» .... https://eitaa.com/sardaredeLhaman
... .....: همه به آب کارون زده بودند جز جواد. هر چه اصرار کردیم نمی آمد. وقتی دید خیلی اصرار می کنیم گفت: «شما خیلی خامید، من الان حوریه های بهشتی را می بینم که با لیف و صابون منتظر ایستاده اند تا من شهید شوم و مرا غسل بدهند!» زدیم زیر خنده😅 بعد از آب تنی، رفتیم تا نسبت به منطقه عملیات توجیه شویم. یک کالک عملیات را روی زمین پهن کرده، دور آن حلقه زدیم. چند دقیقه نگذشته بود که خمپاره شصت­ی کنار ما به زمین نشست و منفجر شد. فقط جواد بود و هاشم نظر علی شهید شدند *** شهید عباس کامیاب حال و هوای تشیع پیکر جواد را اینگونه می نویسد:« گفتند وصیت کرده در کنار نظرعلی باشد، نظرعلی را نمی شناختم. بالاخره پیدایش کردیم، آنها را کنار هم آوردیم، جنازه ها را گشودیم. انگار از مادر متولد شده، پارچه را کنار زدم، صورت نورانی بخون خفته اش را دیدم که همچون عباس(ع) دست از بدن جدا بود، تکه تکه شده بود، خودش می خواست. نظر علی هم خواسته بود، هر دو با هم همچون حسین(ع)، خدا هم اینها را دوست دارد...» جواد کامیاب* هاشم نظرعلی* * https://eitaa.com/sardaredeLhaman
🌟 🔻 شده بود محافظ بیت . شب که امام می‌ایستاد به نماز می‌رفت از آن بالا امام را نگاه می کرد و لذت می برد. 🔰 اولین بار که از بیت آمد مرخصی، دیدیم محمود، محمود دیگری شده. نمازهاش هم عوض شده بود. کیف می‌کردی نگاه کنی. [این تأثیر مشاهده نماز امام❤️خمینی بود] 📚 برگرفته از کتاب یادگاران، ، صفحه ۹ و ۱۰. 🌹🍃🌹 https://eitaa.com/sardaredeLhaman
🍃🌺 🌙 شهیدی که شب بیست و یکم ماه رمضان شهید شد ... 🌷دو شب قبل شهادتش یعنی شب نوزدهم به رفیقش میگه میای امشب با هم بشیم؟ 🌷رفیقش میگه نه بهتره شب بیست و یکم شهید بشیم ... 🌷شب شهادت امیرالمؤمنین مهدی یاغی لحظه ی افطار قبل از اینکه روزه اش رو باز کنه به دیدار معبودش شتاقت ... 🍃🌸 https://eitaa.com/sardaredeLhaman
☆∞🦋∞☆ 💠براے شهید شدن گاهے یڪ خلوتـــــ سحر هم کافےستـــــ دل ڪه شود در نهایتـــــ انسان شهید مےشود. 💠در آخرین شب های ماه رمضان مارا از دعاتون فراموش نکنید 🤲 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/sardaredeLhaman
ﺑﻪ اﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﻋﺞ 🌷قرار بود پلی را بعد از عملیات منهدم کنیم تا راه عبور دشمن را ببندیم. چند نفر از غواصان برای این کار رفتند، اما یا شهید شدند یا نتوانستند کار را تمام کنند. محمود گفت: من می رم! گفتم: نه، تو مربی غواصی هستی، ما به تو نیاز داریم. گفت: مگه نمی بینی بچه های مردم دارن از بین می رن، خودم باید برم. سریع داخل آب پرید و رفت. چند دقیقه بعد پل منفجر شد، بعد هم محمود برگشت و تا به خشکی رسید سجده شکر کرد. گفتم: چی شد، چی کار کردی؟ گفت: بین خودمان باشد، امام زمان جانم را نجات داد. تایمر مواد منفجره را روی یک دقیقه تنظیم کردم و سریع دور شدم، اما مسیر را اشتباه رفتم و به سیم خاردار رسیدم که راه را بسته بود. زمان زیادی تا انفجار نمانده بود. چشمم را بستم و به امام زمان توسل پیدا کردم و گفتم: اگر زنده ماندن من به صلاح اسلام و مسلمین است به من کمک کنید! چشم باز کردم دیدم به اندازه عبور من، سیم های خاردار باز شده است! سریع خودم را از آن مسیر باز شده بیرون کشیدم و از شعاع انفجار دور شدم. 🌷🌹🌷 محمود یزدان جو https://eitaa.com/sardaredeLhaman
🔰مجید بزرگوار بود درست مثل اسمش؛ اوایل انقلاب بود. روزی به مجید گفتم پایم درد می کند و برایم دشوار است هر روز از روستا تا شهر پیاده بیایم، سریع کلید موتورش را به من داد گفت: «من فعلاً به آن نیازی ندارم. دست شما باشد» 🔰از روی سند ازدواج به مجید فرشی داده بودند، آن را به مستحقی بخشید و برای خانواده اش یک موکت ساده سبز رنگ خرید. آنچنان با زبان شیرینش از این موکت تعریف می کرد گویی روی فرشی بهشتی نشسته است. 🔰تازه پای تلوزیون به خانه ما باز شده بود که آن را برد و به خانواده ای که فرزندان زیادی داشتند بخشید! حقوق عیدی اش را به یک کارگر شهردار بخشید بی آنکه عید آن سال خود یک ریال هم در خانه داشته باشد. سال تحصیلی که شروع می شد کلی پوشاک و لوازم تحریر تهیه می کرد و به بچه های مستحق می رساند. 🔰به خانه یکی از دوستان مجید در لارستان رفته بودیم. پدر خانواده فوت شده بود. روزی مجید دختر آنها را که دانش آموز بود به بازار برد و برایش مانتو، مقنعه و کیف خرید. وقتی می خواستیم به مرودشت برگردیم، کرایه برگشت نداشتیم. اعتراض مرا که دید گفت: « غصه نخور خدا می رساند.» از یکی از دوستانش به اندازه کرایه برگشت قرض کرد. 🔅🔅🔅 منبع و خاطرات بیشتر در کتاب راز یک پروانه! http://ketabefars.ir/product-13 🌷🍃🌷 مجید رشیدی کوچی https://eitaa.com/sardaredeLhaman
💠یکی از کلاسهامون عملی بود و استاد گفت:باید دخترها هم توی گروه عملی باشن. و توی این کار عملی، دخترها مجبور بودن بدون چادر باشن... اما ایمان، توی اون گروهی که بود، اجازه نداد دخترها چادر از سرشون بردارن. و بهشون گفت:«شما برید کنار، ما خودمون انجام میدیم. اگر هم استاد پرسید، میگیم دخترها هم انجام دادن» ایمان خزاعی نژاد https://eitaa.com/sardaredeLhaman
🌸🦋🌸 گفت🍃 میدونۍچࢪامیگیم‌ࢪفیق‌ خیلےکمڪت‌میکنہ؟! -بࢪا؎اینڪھ‌ࢪفیق‌ࢪوی‌ࢪفیق‌ اثࢪمیزاࢪھツ♥️ معࢪفت‌بھ‌خࢪج‌میدھ‌و یھ‌ࢪوزبھ‌ࢪسم‌ࢪفاقت‌میبࢪتت پیش‌خودش... https://eitaa.com/sardaredeLhaman
🤍✨🖇 اگر آدم را برای صرف کند؛ جوانی‌اش ابدی میشود.؛🌿 خدایا! من از چیزهایی که دلم میخواست؛ برایم جاذبه داشت؛ _بخاطر تو گذشتم _بخاطر تو نگاه نکردم؛ _بخاطر تو نگفتم؛ _بخاطر تو از هوای خودم گذشتم، بخاطر "تــو" ... ✨و تعداد این" بخاطر تو"ها... اگر زیاد بشود، آن وقت ممکن است ✨آدم به جایی برسد.. یا حتی نَمیرد و بشود💞 🍃🍃🍃🍃 https://eitaa.com/sardaredeLhaman
💭 : در عالم رویا به شهید گفتم : چرا برای ما دعا نمی‌کنید که بشیم؟ میگفت : ما دعا می‌ کنیم براتون مینویسن ولی گناه می‌ڪنید پاک میشه... @shahid_hajasghar_pashapoor🕊🌹