eitaa logo
🌷سردارقلبم🌷
822 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
2.8هزار ویدیو
58 فایل
🕊﷽ 🕊 🦋چشمـان خلیج فاࢪس بارانے شد 🕊حال خـزر از غمے پریشانے شد 🦋از ساعت ابتدایی پࢪ زدنش 🕊نقاش دل همه سـلیمانے شد تبادل @yadeshbekheyrkarbala 🗯کپی به شرط دعای شهادت🥀🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
به مسئولین اعتراض داشت، آمده بود جلو و داد و بیداد می‌کرد. من جلو رفته بودم تا او را آرام کنم. «یک نفر آمده بود جلوی در مجلس، خیلی به مسئولین اعتراض داشت. آمده بود جلو و داد و بیداد می کرد. من جلو رفته بودم تا او را آرام کنم، اما او مرا می‌زد...»، اینها را پاسدار شهید جواد تیموری برای برادرش تعریف کرده بود، محافظ بی‌ادعایی که ساعت‌ها با مردمی سر و کله می‌زد که از راه‌های دور و نزدیک برای دیدار با نمایندگان و حل مشکلاتشان به مجلس می‌آمدند، همه تلاشش را می‌کرد تا هم مراعات حال مردم گرفتار را بکند و هم اصولی از حفاظت زیر پا نرود، محافظی که از «شخصیت نظام» حفاظت می‌کرد. شهید تیموری عاشق شهادت بود و دوست داشت برای دفاع از حرم راهی سوریه شود، اما شهادت پیشقدم شد و در همین تهران به‌سراغش آمد.
وقتۍ که شما از این و آن طعنہ میخورید و با عکس‌ھاۍ ما سخن میگویید و اشک میریزید ! بھ خُدا قسم اینجا کربلاء میشود ... و برایِ ھریک از غم ھای دلتان اینجا ھمہ شھیدان زار میزنند :) 『-شھید سید مجتبۍ علمداࢪ 』 ! !🌱 📙علمدار 《اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🔻فرار شهید هادی از وسوسه شیطان🔻 🟡ابراهیم گرفته و ناراحت بود... رفتم کنارش ازش پرسیم: چیشده داش ابرام؟ مشکلی پیش اومده؟ اول نمی گفت. اما بعدش به حرف اومد: چند روزه دختری تو این محله به من گیر داده و میگه تا تورو به دست نیارم ولت نمی کنم...! 🟢 رفتم تو فکر یدفعه خندیدم! ابراهیم گفت: خنده داره؟ گفتم:داش ابرام ترسیدم فکر کردم چی شده... با این تیپ و قیافه ای که تو داری این اتفاق عجیب نیست! 🔵 گفت: یعنی چی؟! یعنی بخاطر تیپ و قیافه ام این حرفو زده؟ گفتم: شک نکن…! 🟣 روز بعد تا ابراهیم رو دیدم خندم گرفت... با موهای تراشیده اومده بود محل کار و بدون کت و شلوار... فردای اون روز با پیراهن بلند به محل کار اومد و باچهره ای ژولیده تر... حتی با شلوار کردی و دمپایی آمده بود... 🔴 ابراهیم مدتی این کار را ادامه داد تا از این وسوسه شیطانی رها شد... 📚سلام بر ابراهیم1 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
♦️ ما باید قدر نعمت ولایت فقیه را بدانیم. به شفاعت شهدا امیدوار نباشید. ❌ شهید با کسی قوم و خویشی ندارد، اگر راه شهدا که همان راه اسلام است را ادامه دادید از ما هستید و گرنه خیر. من از جانب خودم و دوستانم می گویم: از یکایک شما بازخواست می‌کنیم که با خون ما چه کردید، آیا در مقابل کفر، منکرات و فساد فاسدان ایستادید یا گذشتید و گفتید به ما چه؟ اگر بی تفاوت بودید منتظر غضب ما باشید. اگر اشکی دارید، بر مظلومیت خاندان اهل بیت (علیهم‌السلام) و سالار شهیدان بریزید». اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🔷 شهید آوینی: «سه نسل در کنار یکدیگر: پدران، پسران و کودکانی که عهده‌دار بارِ این نهضت عظیم تا فرداهای روشن ما هستند و در این میان وظیفه مادران از همه سنگین‌تر است. 🔹دامن پاک آنان حریم قدسی است که فرزندان امروز و آینده این امت ابراهیمی از آن به معراج عشق می‌روند. وجود پُربرکت آنان قلب تپنده‌ای است که خون صبر و استقامت وفاداری را در تن این امت بزرگی می‌دواند و این چنین، حیات ما دَم به دَم با نفخات جان بخش روح‌القُدُس تجدید می‌گردد.»
🌷 _چشمان همیشه منتظر مادران ✍من مادرت اینجا هستیم درست است با سکوت حرف می زد اما از نگاهش به روی قبر می شه فهمید که داره در دل می کنه می گه نیگا نکن با عصا راه می روم مادربزرگ به پدربزرگ نگاه می کنه می گه علی اکبر یادته وقتی مجتبی می خواست بره جبهه نگذاشت صورتش را ببوسم حتی وقتی رفت می رفت گفت دیگه نمی اید دلیل ان را هیچ وقت نفهمیدم مرد حرفهای زن را گوش داد فقط یک مرثیه دل انها را شاد می کرد یاد امام وشهدا دل می بره کربلا ارام دست هایش را به اسمان برد به پسرش گفت این مثل تو در جبهه بودند اشک در چشمان پدر بزرگ ومادربزرگ جاری می شد چقدر پدر بزرگ ومادربزرگ دعا می کردند دایی مجتبی پیدا شود 🔖بعد از ۳۵ سال با آزمایش dna شناسایی شد مزارش در استان شهدای گمنام شهرک ولایت است 🌾 ارسالی از خواهر زاده شادی روح پاک همه شهدا صلوات🌾
🌺 شهادت ۲ نیروی حزب‌الله در جنوب لبنان ☘ با شهادت قاسم ابراهیم ابوطعام و احمد محمد سلیم، تعداد شهدای حزب‌الله از آغاز عملیات طوفان‌الاقصی به ۶۰ تن رسید.
🌹 حاج قاسم می‌گفت : دفاع از فلسطین برای ما افتخار است وبه هیچ وجه از انجام این وظیفه شانه خالی نخواهیم کرد . 🥀🥀 🌹
﷽ امام زمان کیست ⁉️ داشتم ازش سوال مهدوی می‌پرسیدم هر سوالی می‌پرسیم جواب میداد تعجب کردم 😮 گفتم : چطور انقدر مطالب مهدویت خوب شده ⁉️ گفت از وقتی رفتم داخل این کانال 👇🏻 بینظیر هست به تو هم پیشنهاد میکنم بیای 💫 ╔═════════════╗ 🌸     @zoher99313  🌸 ╚═════════════╝ امام صادق علیه السلام : هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت 😱 مرده است
نام: محسن نام خانوادگی: حججی تاریخ تولد: ۲۱ تیرماه ۱۳۷۰ محل تولد: نجف آباد، اصفهان تاریخ شهادت: ۱۸ مرداد ۱۳۹۶ طول عمر: ۲۶سال محل شهادت: گذرگاه مرزی الولید، سوریه نحوه شهادت: اسارت و بریده شدن سر مزار: نجف آباد، اصفهان شاخه نظامی: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درجه:سروان یگان: لشکر ۸ نجف جنگ‌ها و عملیات‌ها: جنگ داخلی سوریه (داعش) وضعیت تأهل: متاهل با یک فرزند به اسم علی نام جهادی: جابر
همیشه طلبش را داشتم؛ طلب مسیر زندگی مهدوی را. مرتب سر نماز دعا می‌کردم و از خداوند می‌خواستم کسی را در زندگی من قرار بدهد که حضرت زهرا(س) تاییدش کرده باشد. • عجیب روی این دعا اصرار خاصی داشتم و همیشه هم از خدا آن را می‌خواستم. • هرچند برای این طلب زمان تعیین نکرده بودم ولی خدا لطف کرد و خیلی زود مرا به خواسته و آرزویم رساند. • و جالب اینجاست زمانی که آقا محسن به خواستگاری من آمد، عنوان کرد که او نیز همیشه از خدا همسری را طلب می‌کرده که نامش هم نام حضرت زهرا(س)، از خانواده سادات و مورد تایید ایشان باشد. • اینجا بود که متوجه شدم محسن هم ارادت خاص و ویژه‌ای به خانم حضرت زهرا(س) دارد و از همان ابتدا وساطت حضرت زهرا(س) را در ازدواج‌مان احساس کردم. راوے:همسر شهید
قسمتی از وصیت نامه شهید حججی: از ولایت فقیه غافل نشوید و بدانید من به یقین رسیدم که امام خامنه‌ای نائب بر حق امام زمان است.از همه ی خواهران عزیزم و از همه ی زنان امت رسول الله می خواهم روز به روز حجاب خود را تقویت کنید، مبادا تار مویی از شما نظر نامحرمی را به خود جلب کند؛ مبادا رنگ و لعابی بر صورتتان باعث جلب توجه شود؛ مبادا چادر را کنار بگذارید... همیشه الگوی خود را حضرت زهرا  و زنان اهل بیت قرار دهید؛ همیشه این بیت شعر را به یاد بیاورید: آن زمانی که حضرت رقیه سلام الله خطاب به پدرش فرمودند: غصه ی حجاب من را نخوری بابا جان چادرم سوخته اما به سرم هست هنوز... از همه ی مردان امت رسول الله می خواهم فریب فرهنگ و مدهای غربی را نخورید؛ همواره علی ابن ابی طالب امیرالمومنین را الگو و پیشوای خود قرار دهید و از شهداء درس بگیرید...خودتان را برای ظهور امام زمان روحی لک الفدا و جنگ با کفار به خصوص اسرائیل آماده کنید که آن روز خیلی نزدیک است.همیشه برای خدا بنده باشید که اگر این چنین شد بدانید عاقبت همه ی شما به خیر ختم می شود.
بی‌حجابی‌یعنی‌رایگان‌در‌اختیار‌دیگران قرار‌دادن‌خود...‼️ اونی‌که‌حجاب‌داره‌و‌آرایش‌نمیکنه ضعیف،زشت‌ویا‌عقب‌افتاده‌نیست🚫 اتفاقا‌اونی‌که‌بی‌حجابه‌خودشه‌ضعیف فرض‌کرده‌و‌به‌راحتی‌زینت‌های‌خودشو جلو‌دید‌چشمای‌مردای‌هوسران‌قرار میده...🍂 خانوم‌های‌محترم‌قدر‌جایگاه‌درجه‌خودتون رو‌بدونید🌸 اسلام‌زن‌رو‌محدود‌نکرده!! بلکه‌بهش‌گفته‌تو‌ارزشت‌بالاتر‌از‌این‌‌هاست که‌هرکی‌از‌راه‌برسه‌ببینتت✔ زیبایی‌تو‌برای‌همسره‌تو‌هست‌که‌برای‌ به‌دست‌آوردنت‌تلاش‌میکنه🎈 اسلام‌اتفاقا‌دنبال‌آزادی‌شما‌هست⛓ اونم‌آزادی‌از‌نگاه‌هرزه‌ی‌مرد‌هایی‌که به‌شما‌به‌عنوان‌وسیله‌رفع‌نیازشون نگاه‌میکنن🚶‍♀🍂 پس‌همین‌الان‌خودتو‌از‌این‌وضعیت بکش‌بیرون‌بذار‌بهت‌بگن‌ضعیف‌...🤷‍♀ اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
تا چشم کار می کرد جای تو خالی بود ...💔 به یاد لبخندت.. 🌹 @Sardareghalbam
مثل طفلی که زمین خورده دویدم سویت... آمدم گریه کنم،حوصله ام را داری؟ 🌹 @Sardareghalbam
رفیقتان شدم تا شبیه تان شوم شبیه تان که شدم شهید می شوم 🌹 @sardareghalbam
﷽❣ ❣﷽ 🌼کاش تعجیلی شود 🍃یک سه شنبه بین سه شنبه ها 🌼یک ملاقات خصوصی 🍃جمکران ، وقت دعا 🌼گوشه ای خلوت 🍃نگاه بی قرار و اضطراب 🌼می شود یعنی؟ 🍃من و تصویر چشمان شما 🌼همه هست آرزویم 🍃 که ببینم از تو رویی 🌼چه زیان تو را که من هم 🍃 برسم به آرزویی... صبحت بخیر آقای من🌼🍃 🌤
پیامبر‌اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: کسی که در نماز سستی کند، در قبر به غصه شدید و تاریکی، تنگی قبر و عذاب قبر تا قیامت و محرومیّت از بشارت ملائکه رحمت مبتلا می‌شود، حشر او در محشر بصورت الاغ خواهد بود نامه عملش را به دست چپ می‌دهند و حسابش طولانی می‌شود. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ضمن حدیثی در باب احوالات برزخی مردم فرمودند: « پس از آن بر جمعیتی گذشتم که سر و صورت هایشان را با سنگ شکسته و له می‌کردند. از جبرائیل پرسیدم: آنها کیستند؟ گفت: جمعی از امت تو هستند که نماز عشاء را نخوانده، از روی غفلت و اهمیّت ندادن به نماز آن را ترک کرده اند. 📚 نصایح، ص ۱۰۸، ح ۵۲. 📚 لئالی، ج ۵، ص ۸۸.
★•┈••❈﴿﷽﴾❈••┈•★ 🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹 👌          🕊❤️جوانی سر نماز برای گناهش       درحضور اللهﷻ گریه می ڪند 🔥😱جوانی بخاطر اینڪه دوست       نامحرمش جوابش ڪرده گریه       می ڪند 🕊❤️جوانی تا صبح قرآن میخواند       و به تفڪر میپردازد 🔥😱جوانی نامه نامحـــــرمی را تا          صبح نگاه میڪند و تفڪـــــــر         میڪند 🕊♥️دختری چادرش را محڪـــــم         میگیرد تا باد شرمگینش نڪند 🔥😱دختری جلـــــوی باد میرود تا         دیگران به او بنگرند 🕊❤️جوانی ڪسی بهش فحـــــش         میده , ولی در جوابش میگوید:         من روزه ام 🔥😭جوانی مادرش را بخاطــر دیر              آوردن غذا فحش میدهد 🕊❤️جوانی خونش در دفاع از دین         بر زمین خون میریزد 🔥😱جوانی سر قاچاق مواد مخدر        تیر میخورد و خون آلود میمیرد 🕊❤️جوانی ریش میگزارد تا سنتی       را زنده ڪند 🔥😱جوانی ابـرو میگیرد تا فتنه اى      را زنده ڪند 🕊❤️جوانی دست مادرش را میبوسد 🔥😭جوانی دست روی مـــادرش بلند           میکند 🕊❤️جوانی پدر پیرش راڪول میکند         و به حج میبرد 🔥😭جوانی پدرش راڪول میڪند و          به خانه سالمندان میبرد ✍️ : ۞هرگز اهل جهنم و اهل بهشت یڪسان نیستنداهـــــــل بهشت رستگارانند.۰۲۝ سوره مبارڪه الحشر آیه۰۲۝
🌷🕊 توصیه بسیار جالب از شهید طهرانی مقدم برای نماز اول وقت 🔹️ قرار بود موشکی را در فضای باز تست کنیم. موقع تست باران گرفت. به حاج حسن گفتم: «بگذاریمش برای بعد.» ◇ او مخالفت کرد و گفت: «این تست باید الان انجام بگیرد حتی اگر نتیجه اش منفی باشد.» 🔸 اتفاقا نتیجه تست مثبت شد. بچه ها از خوشحالی همدیگر را در آغوش می گرفتند. حاج حسن مثل عادت همیشگی اش شروع کرد به خواندن دو رکعت نماز شکر. ◇ بعد از نماز شروع کرد برای بچه ها سخنرانی کردن. توی ذهنم بود که حتما می خواهد از پاداش نیروها برایشان بگوید ◇ اما مطلب دیگری گفت: «بچه ها حالا که این تست با موفقیت انجام شده؛ یعنی خدا به ما نگاه کرده و به ما نظر دارد. پس بیاییم از این به بعد به همدیگر قول بدهیم، نمازمان را اول وقت بخوانیم.» ◇ بعداً فهمیدم با توجه به اینکه بعضی وقت ها در کارهایمان زمان را از دست می‌دادیم و معطوف کار بودیم و یکی از بچه ها به حاج حسن در خصوص توصیه به بچه ها برای نماز اول وقت سفارش کرده بود 🔻 البته همه فهمیدیم که حاج حسن این حرف را برای ما می گفت ؛وگرنه نماز او همیشه اول وقت بود. 📚  «با دست های خالی»  بقلم مهدی بختیاری - نشر یا زهرا (س) ـ ـ ـ ــــــــ«𑁍»ــــــــ ـ
🌷 🌷 !! 🌷....خیلی ضعیف شده بودم هنوز لباس پرواز تنم بود. ۷۲ ساعت به ما هیچی ندادند، تا به زندان استخبارات رسیدیم. هر کدام از ما را داخل یک اتاق کوچک انداختند، در را بستند و رفتند. چشمانم سیاهی می‌رفت. متوجه شدم که نگهبان هم دم در هست. هیچی تو اتاق نبود. اتاقی که خاک گرفته بود و معلوم بود غیرقابل استفاده هست. به زحمت متوجه شیء سیاهی شدم که در گوشه‌ای از اتاق افتاده بود. به سمتش رفتم و آن را برداشتم. پاکش کردم. نان کپک زده‌ای بود که سیاه شده بود. نان کپک زده‌ای که اشتهایم را باز کرد!! دیدن آن هم به من قوت داد. تا این‌جا که آمدیم آب هم به ما نداده بودند! 🌷آب روی سرمان می‌ریختند، اما به ما نمی‌دادند! در زدم، سرباز با آن لهجه‌ی تند عربی چیزی گفت. دوباره در زدم با حال عصبانی در را باز کرد. گفتم به من آب بده، اعتنا نکرد دوباره در زدم بالأخره آن‌قدر زدم تا در را باز کرد. شاید هم دلش سوخته بود. دیدم یک لیوان آهنی در دستش هست. درحالی‌که اطرافش را می‌پایید لیوان را به من داد و دوباره در را بست. آب را گرفتم. حالا هم تشنه بودم و هم گرسنه. نان کپک زده را انداختم داخل آب. اول آت و آشغال‌هاش آمد بالای آب و یواش یواش خیس شد. هنوز خوب خیس نشده بود که نگهبان در زد. باز کردم، می‌خواست سریع بخورم و لیوان را بهش بدهم. نمی‌دانست من یک تکه نان گیر آوردم. 🌷یک‌جوری بهش حالی کردم که باشد. و بعد آت و آشغال‌های روی آب را با انگشت گرفتم و ریختم بیرون. دیدم نان پف کرد. درآوردم و تیکه تیکه با انگشت انداختم داخل دهانم. شاید باور نکنید هنوز مزه آن غذا داخل دهان من هست. لذتی که آن تکه نان داشت شاید هیچ غذایی برای من نداشت. این لذت شاید هیچ‌وقت از بهترین غذایی که خورده بودم به من حاصل نشد. نان کپک زده به من نیرو داد. آن‌جا به یاد یکی از فیلم‌های خارجی افتادم که یک زندانی در داخل زندان سوسک را برمی‌داشت و می‌خورد. من هم اگر آن روز سوسک گیر می‌آوردم، می‌خوردم... : جانباز و آزاده سرافراز سرهنگ خلبان محمدابراهیم باباجانى منبع: پایگاه خبری _ تحلیلی مشرق نیوز اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
در جریان بیماری و تجربه نزدیک به من مرگ، مطالب شگفت‌انگیز بسیاری را متوجه شدم. من خودم را انسان وارسته ای می دانستم و فکر می کردم بهترین جای بهشت قرار می گیرم مسئول چند نهاد خیریه بودم. اما نشانم دادند که میل به شهرت، هیچ چیزی برایم باقی نگذاشته من مداح اهل بیت بودم. فکر می کردم این کار من با اخلاص است. وقتی مرور اعمالم را دیدم، بسیار ناامید شدم، هیچ کار خالصی برای خدا انجام نداده بودم. پرسیدم: من این همه مداحی انجام دادم، از این هیئت به اون هیئت و هیچ پولی بابت آن نگرفتم، پس چرا هیچ کدام در نامه عملم نیست! به من گفته شد: خالص ترین و بهترین جلسه مداحی شما کی بود؟ فکر کردم و گفتم شب آخر ایام فاطمیه در سال گذشته آن جلسه را کامل به من نشان دادند. آن شب بعد از مداح اصلی هیئت، با سوز خاصی اشعار را خواندم. بعد از اتمام جلسه، تمام دوستانم می گفتند خیلی عالی بود دیگه فلانی را به عنوان مداح دعوت نمیکنم خود شما برای ما بخوان. من خیلی از این مطلب خوشحال بودم. هفته های بعد نیز در هیئت تلاش می کردم خودم را اثبات کنم! 📙نسیمی از ملکوت اللهم عجل لولیک الفرج
💔 اگر بنا بود آمریکا را سجده کنیم انقلاب نمی‌کردیم، ما بنده خدا هستیم و فقط برای او سجده می کنیم💪🏻 اگر مارا قطعه قطعه کنند و زیر تانک ها از بین ببرند ما قطعه قطعه بدنمان میگوید: "مرگ بر آمریکا" ‏
✨﷽✨ 🍃🍃 🍃🍃 ✍  از خدا خواسته ام همچون سیدالشهداء و یارانش آنچه توان دارم قطعه قطعه شهید شوم و اگر شهادتم همراه با اسارت باشه چه بهتر که نشانی از عمه سادات زینب کبری س به یادگار داشته باشم، از خداوند می خواهم جنازه ای ازحقیر باز نگردد و همچون حضرت زهرا (س) بی قبر و نشان باشم و امیدوارم کسی برای جنازه ام که به وطن باز گردد تلاش نکند. به دوستان، برادران و خانواده ام سفارش می کنم آنانکه از روی بی بصیرتی و دنیا خواهی سخن گزاف می گویند و ولایت مقام معظم رهبری امام خامنه ایی را قبول ندارند و شهادت مدافعان حرم این امت حزب الله را زیرسوال می برند در تشییع (اگرجنازه ایی بود) وتدفین و یا مراسمات ختم حضور پیدا نکنند وهمینطور می خواهم برایم گریه نکنند به خصوص خواهرانم.
🌹شهید مدافع‌حرم ♨️حقوق ما پُر برکت است! دوست شهید روایت می‌کند: خدمت به مردم و دستگیری‌کردن از آنها از ویژگی‌های بارز این شهید بود. بنده با یک صندوق خیریّه در محله‌ی رضویه همکاری می‌کردم لذا قدیر خیلی وقتها پیش ما می‌آمد و برخی افراد را برای گرفتن وام به ما معرفی می‌کرد. گاهی پیش می‌آمد که معرف‌های ایشان از نظر پرداخت اقساط دچار مشکل شده و اقساط را پرداخت نمی‌کردند. لذا خود قدیر به عهده می‌گرفت و اقساط آنها را پرداخت می‌کرد. یک روز گفتم:«قدیر! مگه تو چقدر درآمد داری که این‌ها را هم خودت پرداخت می‌کنی؟» باتوجه به اینکه قبلا هم برایم تعریف کرده بود که جاهای دیگر هم ضامن شده، قسط نداده بودند و از حقوقش کم می‌کردند، خندید و گفت: «اتفاقاً چند روز پیش یکی از رفقا می‌گفت که شما پاسدارها حقوق‌های خوبی دریافت می‌کنید. به او گفتم که این طور نیست! دیدم باور نمی‌کند، فیش حقوقی‌ام را نشانش دادم. باز باور نکرد و گفت: شما یک مبلغی را می‌گیرید که در فیش حقوقی ثبت نمی‌کنند؛ من هم گفتم بله، شما درست می‌گویید! یک چیزی ما در حقوق‌مان داریم که در فیش قید نمی‌شود، آن هم برکت است؛ حقوق ما پُر برکت است و خدا را شُکر با همان دریافتی کم نیز زندگی‌مان می‌چرخد.