#شهیدانه 🕊
همسرش میگه :
🔸یه روز اومدم خونه دیدم چشماش سرخه!!
🔹نگاه کردم دیدم کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب توی دستاشه ..
🔸بهش گفتم :گریه کردی؟!!
🔹یه نگاهی به من کرد و گفت:راستی اگه خدا اینطوری که توی این کتاب نوشته با ما معامله کنه عاقبت ما چی میشه!؟
🔸مدتی بعد برای گروه خودشون یه صندوق درست کرده بود و به دوستانش گفت:
🔹هرکسی غیبت کنه باید ۵۰ تومان بندازه تو صندوق📥
باید جریمه بدیم تا گناه تکرار نشه🤍
#شهید_محمدحسن_فایده❤️🕊
#روایت_همسر_شهید💕
http://eitaa.com/joinchat/2233860114C85ab382f71
~🕊
#عاشقانه_شهدا🙃🍃
عطر همسرم را در زندگیَم
حس مےکنم!💕
وقتے سر مزارش مےروم
یاد حرفهاش میُفتم!💔
کہ میگفت:
-تو بزرگترین
سرمایہے زندگےِ من هستے!😇
-اگر میشد تو را هم باخودم
سرکار مےبُردم🥲
-بزرگترین رنج و غم من
این ماموریت هایے است
کہ باید بدونِ شما بروم😔
الان کہ پیش من نیست
کاسہی آب براےِ بدرقہاش••
کہ چیزی نیست
پشت سرش آب شدم کہ برگردد🙃
#شهید_علی_شاهسنایی❤️🕊
#روایت_همسر_شهید🌸
#سردار_لاله_ها 🌷
http://eitaa.com/joinchat/2233860114C85ab382f71
~🕊
#عاشقانه_شهدا🙃🍃
یڪ بار با عصبانیت ایستادم بالاے سر منصور و نمازش ڪہ تمام شد، گفتم:
منصورجان، مگه جا قحطیہ ڪه میاۍ مۍایستی وسط بچهها نماز میخونے؟
خُب برو یه اتاق دیگه ڪه منم مجبور نشم ڪارم رو ول کنم و بیام دنبال مهر تو بگردم
تسبیح را برداشت و همانطورڪہ مۍچرخاندش،گفت:
این ڪار فلسفه داره، من جلوی اینها نماز مۍایستم ڪه از همین بچگی با نماز خوندن آشنا بشن مهر رو دست بگیرن و لمس ڪنند،
من اگه برم اتاق دیگه و اینها نماز خوندن من رو نبینن، چه طور بعداً بهشون بگم بیاین نماز بخونین؟!
قرآن هم ڪه مۍخواست بخواند، همینطور بود، ماه رمضانها بعد از سحر ڪنار بچهها مۍنشست و با صدای بلند و لحن خوش قرآن مۍخواند، همه دورش جمع مۍشدیم.من هم قرآن دستم مۍگرفتم و خط به خط با او مۍخواندم☘
اصلاً اهل نصیحت ڪردن نبود. مۍگفت به جاۍ این ڪه چیزی را با حرف زدن به بچه یاد
بدهیم، باید با عمل خودمان نشان بدهیم👌
#شهید_منصور_ستاری
#روایت_همسر_شهید
#سردار_لاله_ها🌷
http://eitaa.com/joinchat/2233860114C85ab382f71