👈 #برای_خدا_کار_کنید
🔹یاد #شهید_رجبی بخیر ڪه پول قرض الحسنه به دیگر نیروها میداد و میگفت وام است و وقتی میگفتند دفترچه قسطش را بده میگفت ڪسی دیگر پرداخت میڪند.
🔹یاد #شهید_بابایی بخیر ڪه یڪی از دوستانش تعریف میڪرد ڪه : دیدم صورتشو پوشونده و پیرمردی رو به دوش کشیده ڪه معلوله ... شناختمش و رفتم جلو ڪه ببینم چه خبره ڪه فهمیدم پیرمرد رو برا استحمام میبره !!
🔹یاد #شهیدحسین_خرازی بخیر ڪه قمقمه آبش را در حالی ڪکه خودش تشنه بود به همرزمانش میداد و خودش ریگ توی دهانش گذاشت ڪه کامش از تشنگی به هم نچسبه !!
🔹یاد #شهیدمهدی_باڪری بخیر ڪه انبار دار به مسئولش گفت : میشه این رزمنده رو به من تحویل بدی، چون مثل سه تا کارگر ڪار میڪنه طرف میگه رفتم جلو دیدم فرمانده لشگر مهدی باڪریه ڪه صورتشو پوشونده ڪسی نشناسدش و گفت چیزی به انباردار نگه !!
آره #یاد_خیلی_شهدا به خیر ڪه خیلی چیزها به ما یاد دادند ڪه بدون چشم داشت و تلافی ڪمڪ ڪنیم و بفهمیم دیگران رو، اگر کاری میکنیم فقط واسه #رضـای_خـدا باشه و 👌هـر چیزی رو به دید خودمون تفسیـر نڪنیم !!
https://eitaa.com/joinchat/2233860114C85ab382f71
#خاطره_بازی🌱
قهر بودیم، درحال نماز خوندن بود📿
نمازش که تموم شد، هنوز پشت به اون نشسته بودم
کتاب شعرش رو برداشت و با یه لحن دلنشین شروع کرد به خوندن📒
ولی من باز باهاش قهر بودم
کتابو گذاشت کناربهم نگاه کرد و گفت:
غزل تمام نمازش تمام دنیا،مات
سکوت بین من و واژه ها سکونت کرد
باز هم بهش نگاه نکردم
اینبار پرسید: عاشقمی؟🙆🏻♂
سکوت کردم
گفت :
عاشقم گر نیستی لطفی بکن نفرت بورز
بی تفاوت بودنت هر لحظه آبم می کند :)
دوباره با لبخند پرسید: عاشقمــــــی مگه نه؟
گفتم: نـــــــه!
گفت:
لبت نه گوید و پیداست می گوید دلت آری
که این سان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری
زدم زیر خنده و روبروش نشستم😂🙂
دیگه نتونستم بهش نگم که وجودش چقد آرامش بخشه
بهش نگاه کردم و از ته دل گفتم :
خدارو شکر که هستی
به روایت همسر شهید
#شهید_بابایی♥️
#سردار_لاله_ها🌷
http://eitaa.com/joinchat/2233860114C85ab382f71