دیگران در تب و تاب شب عیدند ولی🎈
مثل یک سال گذشته، به تو مشغولم من!
|#کاظم_بهمنی|
ناامیدی از وِصالت بند بندم را گُسَست
لاکپُشتی عاشق مُرغی مُهاجر شد، شِکست!
|#کاظم_بهمنی|
ناامیدی از وِصالت بند بندم را گُسَست
لاکپُشتی عاشق مُرغی مُهاجر شد، شِکست!
|#کاظم_بهمنی|
من به بعضی چهرهها چون زود عادت میکنم
پیششـان سر بر نمیآرم، رعایت میکنم
همچنانکه برگ خـشکیده نماند بر درخت
مایهی رنج تو بـاشم رفع زحمت میکنم
این دهان باز و چشم بی تحرک را ببخش
آنقدر جذابـیـت داری که حیرت میکنم
کم اگر با دوستانم مینشینم جرم توست
هر کسی را دوست دارم در تو رؤیت میکنم
فکر کردی چیست موزون میکند شعر مرا؟
در قدم برداشتنهای ِ تو دقت میکنم
یک سـلامم را اگر پاسـخ بگویی میروم
لذتش را بـا تمام شهر قسمت میکنم
ترکِ افیونی شبیه تو اگر چه مشکل است
روی دوش دیگران یک روز ترکت میکنم
توی دنیا هم نـشد برزخ کـه پیدا کردمت
مینشینم تا قیامت با تو صحبت میکنم
|#کاظم_بهمنی|
لذت مرگ نگاهیست به پايين کردن
بين روح و بدنت فاصله تعيين کردن
نقشه میريخت مرا از تو جدا سازد «شک»
نتوانست، بنا کرد به توهين کردن
زير بار غم تو داشت کسی له میشد
عشق بين همه برخاست به تحسين کردن
آن قدر اشک به مظلوميتم ريختهام
که نماندهست توانايیِ نفرين کردن
«باوفا» خواندمت از عمد که تغيير کنی
گاه در عشق نياز است به تلقين کردن
«زندگی صحنهی يکتای هنرمندی ماست»
خط مزن نقش مرا موقع تمرين کردن!
وزش باد شديد است و نخم محکم نيست!
اشتباه است مرا دورتر از اين کردن
#کاظم_بهمنی
سالها مثل درختی که دَم نجاریست
وقتِ روشن شدن اَرّه وجودم لرزید ...
#کاظم_بهمنی
من به بعضی چهرهها چون زود عادت میکنم
پیششـان سر بر نمیآرم، رعایت میکنم
همچنانکه برگ خـشکیده نماند بر درخت
مایهی رنج تو بـاشم رفع زحمت میکنم
این دهان باز و چشم بی تحرک را ببخش
آنقدر جذابـیـت داری که حیرت میکنم
کم اگر با دوستانم مینشینم جرم توست
هر کسی را دوست دارم در تو رؤیت میکنم
فکر کردی چیست موزون میکند شعر مرا؟
در قدم برداشتنهای ِ تو دقت میکنم
یک سـلامم را اگر پاسـخ بگویی میروم
لذتش را بـا تمام شهر قسمت میکنم
ترکِ افیونی شبیه تو اگر چه مشکل است
روی دوش دیگران یک روز ترکت میکنم
توی دنیا هم نـشد برزخ کـه پیدا کردمت
مینشینم تا قیامت با تو صحبت میکنم
|#کاظم_بهمنی|