🔴 زن بدکاره و عنایت رسول خدا صلی الله علیه و آله
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
مولای من ! چگونه در آتش آرام گیرم در حالی که همه امید من عفو و گذشت توست ، عفو و گذشتی که به طور مکرّر در قرآن مجید به گناهکاران پشیمان وعده داده ای ؟
پروردگارا ! چه بسیار تهی دستان و بیچارگانی که به مردمان دل بستند و به عطا و عفو و گذشت آنان امیدوار شدند و دست خالی و محروم نماندند ، چه رسد به کسی که دل به تو بندد و به گذشت و عفو و عطای تو امیدوار شود .
عطار در کتاب « الهی نامه » روایت می کند : زنی آوازه خوان و اهل فسق و فجور در مکه اقامت داشت که در مجالس لهو و لعب شرکت می کرد و با آواز و رقص و پایکوبی مجالس لهو و لعب را گرم نگاه می داشت .
پس از سالیانی از هجرت پیامبر ، بازارش به خاطر این که از جمال افتاده بود و از آوازه خوانی و مطربی وامانده بود کساد شد و به فقر و فاقه و تهی دستی افتاد ، از شدت پریشانی و اضطرار به مدینه آمد و به محضر پیامبر رحمت مشرف شد ....
❌ ادامه در پست های بعد....
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬
۰
۰
📚@sarguzasht📚
😍احــســاسِ خـــوبـــــــــــ😍
🔴 زن بدکاره و عنایت رسول خدا صلی الله علیه و آله بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم مولای من ! چگون
حضرت فرمود : برای چه هدفی به مدینه آمده ای ، به هدف تجارت آخرتی یا تجارت دنیایی ؟
عرضه داشت : نه برای آن آمده ام نه برای این ، بلکه چون وصف جود و سخاوت و عطا و کرمت را شنیده بودم با امید به تو به این شهر آمدم ؟
پیامبر از بیان او شاد شد و ردای مبارکش را به او بخشید و به اصحاب فرمود : هر یک به اندازه تمکن و توانایی چیزی به او ببخشند .
آری ، زنی بدکار به امید عطا و کرم و جود بنده ات پیامبر ، که مظهری از مظاهر کرم بی پایان توست ، به مدینه می آید و با عطایی سرشار و فراوان برمی گردد ، مگر ممکن است من امید به عفو و گذشت و لطف و احسان تو داشته باشم و از درگاهت مأیوس و دست خالی برگردم ؟!
منبع: کتاب عبرت آموز: مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬
۰
۰
📚@sarguzasht📚
🔴 توبه کار دوست خدا
مرد فاسقي در بني اسرائيل بود كه اهل شهر از معصيت او ناراحت شدند و تضرع به خداي كردند! خداوند به حضرت موسي وحي كرد: كه آن فاسق را از شهر اخراج كن، تا آنكه به آتش او اهل شهر را صدمه اي نرسد.
حضرت موسي آن جوان گناهكار را از شهر تبعيد نمود؛ او به شهر ديگري رفت، امر شد از آنجا هم او را بيرون كنند، پس به غاري پناهنده شد و مريض گشت كسي نبود كه از او پرستاري نمايد.
پس روي در خاك و بدرگاه حق از گناه و غريبي ناله كرد كه اي خدا مرا بيامرز، اگر عيالم بچه ام حاضر بودند بر بيچارگي من گريه مي كردند، اي خدا كه ميان من و پدر و مادر و زوجه ام جدائي انداختي مرا به آتش خود به واسطه گناه مسوزان .
خداوند پس از اين مناجات ملائكه اي را به صورت پدر و مادر و زن و اولادش خلق كرده نزد وي فرستاد. چون گناهكار اقوام خود را درون غار ديد، شاد شد و از دنيا رفت .
خداوند به حضرت موسي وحي كرد، دوست ما در فلان جا فوت كرده او را غسل ده و دفن نما. چون موسي به آن موضع رسيد خوب نگاه كرد ديد همان جوان است كه او را تبعيد كرد؛ عرض كرد خدايا آيا او همان جوان گناهكار است كه امر كردي او را از شهر اخراج كنم ؟!
فرمود: اي موسي من به او رحم كردم و او به سبب ناله و مرضش و دوري از وطن و اقوام و اعتراف بگناه و طلب عفو او را آمرزيدم.
📕نویسنده : يکصد موضوع 500 داستان / سيد علي اکبر صداقت
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬
۰
۰
📚@sarguzasht📚
📚مديريت خشم
به خشم خود با ذهنی آگاه نگاه كن.
"خشم خودت راسركوب نكن، فقط بر اساس آن عمل نكن"
ابراز كردن خشم يكى از بدترين راههاى خاموش كردن آن است. انفجار خشم معمولا باعث اختلال بيشتر آن بخش از مغز مى شود كه احساسات را تحت كنترل دارد و شخص را بيشتر خشمگين مىكند.
وقتى از زمانهايى حرف مىزنيم كه خشم خود را بر سر كسى كه موجب اين احساس در ما شده خالى میكنيم، نه تنها آرامش پيدا نمیكنيم بلكه خشمگينتر نيز میشويم .
اما هنگامى كه ابتدا خشم را خاموش و سرد
میكنيم سپس با برخوردى سازنده و حاكى از اعتماد بنفس، به حل و فصل اختلاف خود با ديگرى میپردازيم بسيار موثرتر عمل میكنيم.
مشاهده احساس خشم از طريق حواس بدنی (خشم در كجای بدنم تاثير گذار بوده است؟) و تنفس، نه تنها به كم شدن انرژی انفجاری آن منتهی میشود، بلكه به ما امكان انتخاب میدهد كه چه رفتار سازنده ای در قبال آن انجام دهيم.
نگاه كردن به خشم با هوشياری، حالتی است كه نه به يكباره در واكنش پرخاشگری میافتيم و نه آن را در درون خود سركوب میكنيم .
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬
۰
۰
📚@sarguzasht📚
🔴گوشت برادر ...
پیامبر اکرم یک روز را تعیین فرمود که همه ی مسلمانان روزه بگیرند و تا وقتی دستور نداده افطار نکنند. همه تا شام روزه گرفتند، شامگاه مردم یک یک آمدند و عرض کردند: یا رسول الله تاکنون روزه داشتیم، اجازه ی افطار میفرمایید؟
آن جناب اجازه میداد. مردی آمد و عرض کرد: دو دختر از خانوادهام روزه گرفته اند، خجالت میکشند خدمت شما برسند، اجازه میفرمایید افطار کنند؟ حضرت از او رو برگردانیدند، در مرتبه ی دوم نیز مراجعه کرد، باز توجه نفرمودند.
در سومین مرتبه فرمودند: از من اجازه ی افطار میخواهی؟ آن دو روزه نگرفته اند. چگونه روزه دار است کسی که پیوسته از صبح مشغول خوردن گوشت مردم بوده است.
برو و بگو اگر روزه دار بوده اند، استفراغ کنند. آن مرد برگشت و فرمان پیامبر را رسانید، دختران استفراغ کردند، از دهان هر یک تکه گوشتی خارج شد. آن گاه خدمت پیامبر برگشت و جریان را به عرض رساند.
آن جناب فرمودند: سوگند به حق آن کسی که جانم در دست او است، اگر در شکم آنها باقی میماند، آتش جهنم آنان را فرا میگرفت. [۳] آن کس که لوای غیبت افراشته است او از تن مردگان غذا ساخته است
[۳]: پند تاریخ ۵/ ۱۶۳. ۱۶۲ ؛ به نقل از: کشف الریبة عن أحکام الغیبة (شهید ثانی) /۲۸۷.
📙هزار و یک حکایت اخلاقی
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬
۰
۰
📚@sarguzasht📚
🔴 چرا انسانهای مومن وخوب بیشتر دچار مشکل و غم میشوند؟
✍خداوند تبارک و تعالی چون بنده ای را دوست دارد در بلا و مصیبتش غرقه سازد و باران گرفتاری بر سرش فرود آرد و آنگاه که این بنده خدا را بخواند فرماید : لبیک بنده ی من ! بی شک اگر بخواهم خواسته ات را زود اجابت کنم می توانم، اما اگر بخواهم آن را برایت اندوخته سازم این برای تو بهتر است
چهل شب بر بنده مومن نگذرد مگر اینکه واقعه ای برایش رخ دهدو او راغمگین سازد و به واسطه آن، متذکر گردد. مومن اگرمی دانست که پاداش مصائب و گرفتاری هایش چه اندازه است،آرزو میکرد با قیچی تکه تکه شود. هر اندازه که ایمان بنده افزون گردد، تنگ دستی اش بیشتر و زندگی اش سخت تر شود. خداوند عزوجل می فرماید اگر بنده مومن من دل آزرده نمی شد، سر انسان کافر را با دستمالی آهنین می بستم، تا هرگز دچار سردرد نشود.
💥با مروری بر مشکلات و مصایب اهل بیت، مخصوصا مصیبت عظمای امام حسین علیه السلام و اهل بیتش، احادیث بالا را بهتر درک میکنیم... زیرا که اگر دنیا محل عیش و راحتی و خوشگذرانی بود هیچکس لایقتر از محمد و آل مطهرش برای بهره بردن از این موهبت نبود....
هرکه در این بزم مقربتر است
جام بلا بیشترش میدهند...
📚اصول کافی
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬
۰
۰
📚@sarguzasht📚
❤️ داستانك مهدوی
بین اهل ایمان معروف است که یکی از علمای اهل سنت، که در بعضی از فنون علمی، استاد علامه حلی است کتابی در رّد مذهب شیعه امامیه نوشت و در مجالس و محافل آن را برای مردم میخواند و آنان را به شيعه بدبين ميكرد، و از ترس آن که مبادا کسی از علمای شیعه کتاب او را ردّ نماید، آن را به کسی نمیداد که نسخهای بردارد.
علامه حلی همیشه به دنبال راهی بود که کتاب را به دست آورد و ردّ کند. ناگزیر رابطه استاد و شاگردی را وسیله قرار داد و از عالم سنی درخواست نمود که کتاب را به او امانت دهد.
آن شخص چون نمیخواست که دست ردّ به سینه علامه حلی بزند، گفت: «سوگند یاد کردهام که این کتاب را بیشتر از یک شب پیش کسی نگذارم.»
مرحوم علامه همان مدت را نیز غنیمت شمرد. کتاب را از او گرفت و به خانه برد که در آن شب تا جایی که میتواند از آن نسخه بردارد.
مشغول نوشتن بود كه درب خانه به صدا در آمد و هنگامي كه علامه حلي در را باز كرد شخصي گفت : مي خواهم امشب مهمان شما باشم
علامه حلي گفت : بفرماييد ؛ اما امشب نمي توانم پذيرايي كنم و انشاء الله فردا در خدمتم
آن شخص را به اتاقي راهنمايي كرد و خود مشغول نوشتن شد، شب به نیمه آن رسید، خواب بر ایشان غلبه نمود.
وقتی از خواب بیدار شد، كتاب را كاملا نوشته شده ديد كه آخر آن نوشته شده بود:
کَتَبَه بخط الحجه [این نسخه را حجت نوشته است.]
منبع :نجم الثاقب ؛ باب هفتم ؛ حكايت 15 ؛ صفحه 452 [با تصرف و استفاده از متون ديگر]
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬
۰
۰
📚@sarguzasht📚
زین رو همیبینم کسان ، نالان چو نی وز دل تهی
زین رو دو صد سرو روان ، خم شد ز غم چون چنگها
دیوان شمس
بشنو این نی چون شکایت میکند
از جداییها حکایت میکند
کز نیستان تا مرا ببریدهاند
در نفیرم مرد و زن نالیدهاند
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
من به هر جمعیتی نالان شدم
جفت بدحالان و خوشحالان شدم
هر کسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
سر من از نالهٔ من دور نیست
لیک چشم و گوش را آن نور نیست
دفتر اول مثنوی
📕به کانال دکتر سوگل مشایخی بپیوندید
🎙
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐
🍃👈
❤تنها صداست که می ماند......❤
🎙🎶@cofeh_deklameh🎶🎙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو
غمگین ترین آدم جهان بودی،
این را از لبخندهای پرشمارت فهمیدم...
👇🍃👇
🪶❄️
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐
🍃👈
❤تنها صداست که می ماند......❤
🎙🎶@cofeh_deklameh🎶🎙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مولانا چقدر زیبا باخدا حرف میزنه:
ای دهنده ی عقل ها فریادرس
تانخواهی تو نخواهد هیچ کس
گرتوخواهی آتش،آب خوش است
ورنخواهی آب هم آتش است
مولانا
📕به کانال دکتر سوگل مشایخی بپیوندید
🎙
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐
🍃👈
❤تنها صداست که می ماند......❤
🎙🎶@cofeh_deklameh🎶🎙
✨خدایا...
💜همیشه دلتنگی ام را
💫در دریای آغوش تو ریختم
💜عجیب این
💫دریا معجزه میکند
💜مهربانا...
💫این معجزه را
💜برای عزیزانم مقرر فرما
💫تا تمام غمهایشان
💜در دریای
💫بیکران آغوشت
💜به آرامش بدل شود
💫شب بخیر و شادی
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬
۰
۰
📚@sarguzasht📚
🧑🦰حضرت يوسف وقتی عزیز مصر بود و در وقت قحطي براي مردم گندم توزيع مي نمود يك نو جوان سه بار آمد و گندم همراي خود برد.
آخر يوسف (ع) مجبور شد و به آن نوجوان گفت:
اَي برادر به مردم يك بار گندم نمي رسد و از تو چندم بار است كه گندم ميبري دگر بس كن! هنوز بسيار مردم محتاج باقي مانده اند !
حضرت جبرییل که کنار یوسف استاده بود گفت:
آیا او را مى شناسى؟
گفت: نه، نمى دانم كیست.
جبرییل گفت: اى یوسف! این مرد با این لباس كهنه و پاى برهنه همان شاهدى ست كه تو را از اتهام نجات داد. این همان طفلك هست كه موقع تهمت زدن زليخا شهادت پاك بودن ات را گفت!
حضرت به مأمور خود گفت: برو او را بیاور. او را آورد،
يوسف (ع) آن نوجوان را در آغوش گرفت و امر نمود به اين جوان دروازه هاي خزاين را باز كنيد هر قدر وهر چه ميتواند ببرد.
سپس به ماموران اش گفت: براى او لباس و كفش بیاورید، به او پول و شغل متناسب با عقل و فهمش بدهید و حقوقى نیز براى او قرار بدهید.
جبرئیل تعجب كرد، حضرت یوسف(ع) گفت: چه شد؟ گفت: كرم خدا مرا متحیر كرد،
آه از نهادم برآمد؛ چون كسى كه براى تو شهادت به حق داده، ببین براى او چه كار كردى؟ آن وقت بندگانش كه عمرى مى گویند: «أشهد أن لا اله الا الله» به وحدانیت او شهادت مىدهند، در قیامت براى آنها چه خواهد كند؟
الله جل جلاله برای یوسف وحي كرد؛ كه اي يوسف ! تو يك بنده هستي
يك نَفَر پاكي ترا ياد كرد تمام خزانه ها را برايش باز كردي و اگر كسي پاكي مرا ياد كند ذكر مرا بكند آیا من چه برايش خواهم نمود...!
شما فكر كنيد خزانه هاي يوسف (ع) كجا و خزانه هاي الله جل جلاله کجا!🌹
#داستانهای #کوتاه #کودکانه
۰
۰
📚@sarguzasht📚
🔰 طبیبی در عهد هارونالرشید
در ايام هارون الرشيد طبيبى در بغداد بود كه عامه بفضائل او تبرك مىجستند. وى دهرى بود و چنين وامينمود كه از اهل سنت و جماعت است و اهل بدعت را لعن ميكرد و بعنوان سنى معروف بود و عامه مطيع او بودند.
هر روز گروهى از مردم شيشههاى پيشاب را پيش ميآوردند، وقتى همه فراهم ميشدند بپا ميايستاد و بآنها ميگفت «اى گروه مسلمانان، شما كه ميگوئيد ضرر و نفعى جز بوسيلۀ خدا نيست، براى چه مضرات و منافع خويش را از من ميخواهيد؟ بخداى خود پناه ببريد و بخالق خويش توكل كنيد تا رفتار شما نيز مثل گفتارتان باشد.
و مردم بهمديگر مىگفتند: «بخدا راست ميگويد.» چه بسا بيمارانى كه معالجه نكردند تا بمردند بعضى ديگر صبر ميكردند تا خلوت شود و پيشاب را بدو نشان ميدادند و دوا براى آنها تعيين ميكرد و ميگفت: «ايمان تو سست است و گر نه به خدا توكل ميكردى تا همانطور كه ترا بيمار كرده، شفايت دهد» و با گفتار خود مردم بسيار را ميكشت كه آنها را از معالجۀ بيمارى خود باز ميداشت.
📖مروج الذهب مسعودی - جلد 3 - صفحه 34
۰
۰
📚@sarguzasht📚
🔰 بیاطلاعی عوام در عراق و شام
مسعودی روایت میکند: يكى از دوستان من براى من نقل كرد كه يكى از عوام در بغداد پيش يكى از حكام كه بتعقيب اهل كلام پرداخته بود، از همسايۀ خود شكايت كرد كه وى به زندقه متمايل است.
وقتى حاكم از مذهب آن شخص پرسيده بود گفته بود، كه مرجئى و قدرى و ناصبى و رافضى است و چون توضيح خواسته بود كه منظورش چيست؟ گفته بود «او دشمن معاوية بن خطاب است كه با على بن عاص جنگ كرد»
حاكم گفته بود «نمیدانم علم تو به مقالات اهل مذاهب بيشتر است يا اطلاع تو از انساب؟»
***
يكى از دوستان ما كه اهل علم بود ميگفت: در انجمنى در شام، در بارۀ ابو بكر و عمر و على و معاويه سخن ميگفتيم و سخنان اهل علم را ياد ميكرديم و جمعى از عامه ميآمدند و سخنان ما را ميشنيدند يكى از آنها كه از ديگران خردمندتر بود و ريش بزرگتر داشت، روزى بمن گفت «چقدر در بارۀ على و معاويه و فلان و فلان حرف ميزنيد»
گفتم «تو در اين باب چه نظر دارى؟»
گفت «در بارۀ كى؟»
گفتم «در بارۀ على چه ميگوئى؟»
گفت «مگر او پدر فاطمه نيست؟»
گفتم «فاطمه كى بود؟»
گفت «زن پيمبر عليه السلام و دختر عايشه و خواهر معاويه»
گفتم «حكايت على چگونه بود؟»
گفت «در جنگ حنين با پيغمبر صلى الله عليه و سلم كشته شد.»
📖 مروج الذهب مسعودی - جلد 3 - صفحه 33
۰
۰
📚@sarguzasht📚
💢از ماست که برماست
اولین بار توسط ناصرخسرو سروده شد !
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست
واندر طلب طعمه پر و بال بیاراست
بر راستی بال نظر کرد و چنین گفت:
«امروز همه روی زمین زیر پر ماست،
بر اوج فلک چون بپرم -از نظر تیز-
میبینم اگر ذرهای اندر ته دریاست
گر بر سر خاشاک یکی پشّه بجنبد
جنبیدن آن پشّه عیان در نظر ماست.»
بسیار منی کرد و ز تقدیر نترسید
بنگر که از این چرخ جفا پیشه چه برخاست:
ناگه ز کمینگاه، یکی سخت کمانی،
تیری ز قضا و قدر انداخت بر او راست،
بر بال عقاب آمد آن تیر جگر دوز
وز ابر مر او را بسوی خاک فرو کاست،
بر خاک بیفتاد و بغلتید چو ماهی
وانگاه پر خویش گشاد از چپ و از راست،
گفتا: «عجب است! این که ز چوب است و ز آهن!
این تیزی و تندیّ و پریدنش کجا خاست؟!»
چون نیک نگه کرد و پر خویش بر او دید
گفتا: «ز که نالیم که از ماست که بر ماست.»🌺
#داستانهای #کوتاه 👇👇👇
۰
۰
📚@sarguzasht📚
💢بهرام گرامی ، معروف به "بهرام قصاب" ، میلیاردر ایرانی که بزرگترین کوره آجر پزی خصوصی در منطقه "تمبی" مسجدسلیمان را با بیش از ۲۰۰ هزار سفال و آجر ، وقف خیریه کرده است.
او داستان جالبی از زمانی که در فقر زندگی کرده است ، بازگو میکند.
میگويد : من در خانوادهای بسیار فقیر و در روستای "گلی خون" در حوالی "پاگچ امام رضا" زندگی میکردم .
هنگامی که از بچههای مدرسه خواستند که برای رفتن به اردو "یک ریال" با خود بیاورند ، خانوادهام به رغم گریههای شدید من ، از پرداخت آن عاجز ماندند.
یک روز قبل از اردو ، در کلاس به یک سؤال درست جواب دادم و معلمِ من که از اهالی "کلگیر" بود و از وضعیت فقرِ خانواده ما هم آگاه بود ، به عنوان جایزه به من "یک ریال" داد و از بچهها خواست برایم کف بزنند، غم وغصه من ، تبدیل به شادی شد و به سرعت با همان "یک ریال" در اردوی مدرسه ثبت نام کردم..
دوران مدرسه تمام شد و من بزرگ شدم و وارد زندگی و کسب و کار شدم و به فضل پروردگار ، ثروت زیادی هم به دست آوردم و بخشی از آن را وارد اعمال خیریه نمودم، در این زمان به یاد آن «معلم کلگیری» افتادم و با خود فکر میکردم که آیا آن "یک ریالی" که به من داد ، صدقه بود یا جایزه....؟
به جواب این سئوال نرسیدم و با خود گفتم : نیتش هرچه که بود ، من را خیلی خوشحال کرد و باعث شد دیگر دانش آموزان هم نفهمند که دلیل واقعی دادن آن "یک ریال" چه بود . تصمیم گرفتم که او را پیدا کنم و پس از جستجوی زیاد ، او را در بازار "نمره یک" یافتم . در زندگی سختی به سر میبرد و قصد داشت که از آن مکان هم کوچ کند....!
بعد از سلام و احوال پرسی به او گفتم : "استاد عزیز ، تو حق بزرگی به گردن من داری" . او گفت : "من اصلاً به گردن کسی حقی ندارم" . من داستان کودکی خود را برایش بازگو نمودم و او به سختی به یاد آورد و خندید و گفت : "لابد آمدهای که آن "یک ریال" را به من پس بدهی"...؟؟ گفتم : " آری" و با اصرار زیاد ، او را سوار بر ماشین خود کردم و به سمت یکی از ویلاهایم در "چم آسیاب" به راه افتادم .
هنگامی که به ویلا رسیدم ، به استادم گفتم : "استاد ، این ویلا و این ماشین را باید به پاداش آن" یک ریال" از من قبول کنی و مادام العمر هم حقوق ماهیانه ای نزد من خواهی داشت" . استاد که خیلی شگفت زده شده بود گفت : "اما این خیلی زیاد است" .
من گفتم : "به اندازه آن شادی و سروری که در کودکی در دل من انداختی نیست" . من هنوز هم لذت آن شادی را در درونِ خودم احساس میکنم.
مرد شدن ، شاید تصادفی باشد ، ولی مرد ماندن و مردانگی ، کار هر کسی نیست
ﻫﻤﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﺷﻮﻧﺪ
اما ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﻨﺪ "ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ" باشند
که ﭘﻮﻟﺪﺍﺭﯼ ﯾﮏ ﻣﻬﺎﺭت است.
ﻭ اما ﺑﺨﺸﻨﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ 🌺
#داستانهای #کوتاه 👇👇👇
۰
۰
📚@sarguzasht📚
💢چند نفر از اهالی هند، فیلی را به شهری آوردند تا در معرض« فروش یا تماشای» مردم قرار دهند. چون شب به آن شهر رسیدند، فیل را در طویلهای تاریک جا دادند.
مردم آن شهر، چون در تمام عمرشان فیل را ندیده بودند، نمیدانستند که فیل چه شکلی دارد. بنابراین هوس به سرشان افتاد که به تماشای فیل بروند. گروهی در همان شب، کنار طویله آمدند و یک به یک داخل طویله رفتند و در تاریکی، دستی به فیل کشیده و بیرون آمدند.
اوّلی که دستش به خرطوم فیل رسیده بود، وقتی که بیرون آمد گفت فیل مانند« ناودان» است!
دوّمی که دستش به گوش فیل رسیده بود، بیرون آمدو گفت: فیل مانندن «باد بزن» است!
سوّمی که دستش را به پای فیل کشیده بود، بیرون آمد و گفت: فیل مانند« ستون» است!
چهارمی که دستش به پشت فیل رسیده بود، بیرون آمد و گفت: فیل شبیه« تخت» است!
پنجمی که دستش به دم فیل رسیده بود، بیرون آمد و گفت: فیل مانند« ریسمان» ضخیم است!
همچنان هر یک به جزوی کو رسید
فهم آن میکرد، بر آن میتنید
آری چون قضاوت آنها از تاریکی، نشات میگرفت، نظرهای گوناگون داشتند. اگر آنها شمع روشنی همراه خود داشتند به طویله میرفتند، فیل را آن گونه که هست، معرّفی میکردند و اختلاف از میانشان میرفت:
از نظرگه گفتشان شد مختلف
آن یکی دالش لقب داد، آن الف
در کف هر کس اگر شمعی بُدی
اختلاف از گفتشان بیرون شدی
ای برادر! چشم دل باز کن تا دریا ببینی! چشم سر تنها کفهای روی دریا را مینگرد و همچون کف دست است که اجزاء فیل را در مییابد، کف بین نباش، بلکه دریابین باش:
چشم حسّ همچون کف دست است و بس
نیست کف را بر همه آن دسترس
چشم دریا دیگر است و کف دگر
کف بِهِل، وز دیدۀ دریا نگر
کتاب 235داستان مثنوی مولوی به نثر روان –نوشته محمدی اشتهاردی🌺
#داستانهای #کوتاه 👇👇👇
۰
۰
📚@sarguzasht📚
41.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صحـטּ و حرم و گنبد و ایواטּ طلا را #عشق اسٺ
بہ بہ، بخدا پنجره فولاد #رضا را عشق اسٺ
امشب همہ جـטּّ و ملڪ، والہ و سرگردانند
در روبروے مرقد او دارالشّفا را عشق اسٺ
#یاضامن_آهو🍃❤️
✍
۰
۰
📚@sarguzasht📚
💢پرسیدند: یا شیخ! دلهای ما خفته است که سخن تو در دلهای ما اثر نمیکند. چه کنیم؟
گفت: کاشکی خفته بودی که خفته را بجنبانی بیدار گردد. دل های شما مرده است که هرچند میجنبانی بیدار نمیگردد
📚تذکرهالاولیا
#داستانهای #کوتاه 👇👇👇
۰
۰
📚@sarguzasht📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شی عجیبی که حوالی غرب تهران دیده شد
۰
۰
📚@sarguzasht📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ترس حضرت شاه مردان امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام از خدا
🌺امام علی علیه السلام می فرمایند:
⚠️ از کسانی مباش که در پند دادن مبالغه می کند اما خود پند پذیر نمی باشد .
📚حکمت ۱۵۰ نهج البلاغه
✍
۰
۰
📚@sarguzasht📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام رضا علیهالسلام برای رفع حاجات...
| هیچ شرطی ندارد!
🎥 برشی از سخنرانی #آیت_الله_جاودان
✍
۰
۰
📚@sarguzasht📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا میدانید نام علی «علیه السلام»چه خاصیتی داره؟
درروایاتثوابیکیاعلیرا
یکیاشانزدهیاشانزدههزاریانوزدههزار
همبیانکردهاند
✍
۰
۰
📚@sarguzasht📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا میگم بعد از اینکه از حموم در اومدی پاهاتو با آب سرد بشور؟
بعد از اینکه از حمام لذت بردین، پاهاتون رو با آب سرد بشورین! ❄️ این کار باعث بسته شدن منافذ پوست میشه و به حفظ دمای بدنتون کمک میکنه.
امام صادق علیه السلام میفرمایند:
مبادا در حمام آب سرد یا نوشابه سرد دیگر بنوشى که معده را بیمار میکند. آب سرد بر سر مریز که تن را ضعیف کند، بلکه هنگام خروج از حمام آب سرد بر پاها بریز که بیماری را از بدن خارج میکند
📕شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 113
✍
۰
۰
📚@sarguzasht📚