eitaa logo
سـرکـشِ قـلـبـم!❤️‍🩹
4.2هزار دنبال‌کننده
921 عکس
255 ویدیو
1 فایل
«بسم‌تعالی» قربان مردمک‌های بی‌قرار چشم‌هایت بروم، قربان غم و شادی‌ات بروم. تو چه هستی که جز با تو آرام نمی‌گیرم. حتی جای پایی از تو در خاک برای من کافی‌ست. کپی برداری حتی با ذکرنام نویسنده حرام و پیگرد قانونی دارد 🖇️ جهت عضویت درvip
مشاهده در ایتا
دانلود
می‌خواستم بنویسم؛ اما ضعفم این‌قدر شدید بود که حتی توان نگه‌داشتن خودکار و توی دستم نداشتم. خانم‌بزرگ شبا کنارم می‌نشست و به حالم اشک می‌ریخت. حتی اونم پیر کرده بودم... می‌گفت زنگ بزنه به مادرم که بیاد و کنارم باشه؛ اما می‌گفتم هیچی جز اومدن ارسلان نمی‌تونه حالم و خوب کنه. جای خالیش دیوونه‌ام می‌کرد و وای به من که داشتم پرپر می‌شدم! همه چیز خسته‌کننده شده بود. بی‌حوصله و کسل شده بودم... اوایل پرخاشگر هم بودم؛ اما حالا دیگه حتی از شدت ضعف نمی‌تونستن حرف بزنم. نمی‌تونستم ل،بام و از هم جدا کنم. سیما اون روزا دانشگاه می‌رفت و دیگه نمی‌دیدمش. وای که خاطرات من و کشت...! وای که من مُردم و همچنان نفسم باقی بود.