eitaa logo
#سرنوشت ما(۲۲)
66 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
3.1هزار ویدیو
334 فایل
آگاهی از موضوعاتی که سرنوشت همه ما را تحت تأثیر قرار می دهد، برای به دست گرفتن سرنوشت خود ارتباط با مدیر @Abdolmahdi_14
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | توصیه عجیب شهید برای دختر دانشجو! 🍃🌹🍃 🔻پدر شهید علی اکبر نظری ثابت می‌گوید: " همین که نشستم سر مزار فرزندم دیدم دختر خانم جوانی نشسته است کنار قبر فرزند شهیدم و فاتحه می‌خواند و‌ گریه می‌کند. انگار مثل خواهری بود که برای برادرش‌گریه می‌کند؛‌ گریه‌اش که تمام شد گفتم: دخترم شما با این شهید آشنا هستید؟ گفت: نه من بچه سبزوار هستم و در قم درس می‌خوانم چندین شب پیش خواب دیدم که این شهید بزرگوار به نزدم آمد و گفت: آمده‌ام اینجا تا به شما بگویم این اموال و امکاناتی که برای شما خرج و هزینه می‌شود از اموال بیت‌المال است. شما در دو کار سستی و کاهلی می‌کنید اول نماز و دوم درس! همان‌جا از ایشان سؤال کردم مزارتان کجاست؟ که دقیقاً اسم و نشانی مزار خودش را داد. پس از آن حدود سه سال هر عصر پنجشنبه زودتر از من آن دختر خانم می‌آمد و شروع می‌کرد به قرآن خواندن بر سر مزار فرزند شهیدم می‌کرد." 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | 🆔 eitaa.com/meyarpb 🆔 rubika.ir/meyar_pb
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | سرانجام اسیری که صدام هم نتوانست تغییرش دهد 🍃🌹🍃 🔻شهید محمدرضا شفیعی وقتی ۱۴ ساله بود، دلش هوای جبهه رفتن کرد. چون هنوز ۱۵ ساله نشده بود اجازه اعزام به او نمی‌دادند. با اصرار زیاد به مسئول اعزام، بالاخره برای اعزام به جبهه آماده شد. 🔸این شهید والا مقام در جریان عملیات کربلا ۴ به اسارت دشمن درآمد و با بدنی مجروح اسیر می‌شود. وضعیت جسمانی‌اش مناسب نبود و نیاز به عمل جراحی داشت ولی عراقی‌ها توجهی نداشتند. چند روزی که در اردوگاه بود درد زیادی کشید و در آخر از عوارض جراحت در غربت و تنهایی به شهادت رسید. 🔹صلیب سرخ که از شهادت محمدرضا آگاه می‌شود، مسئولان بعثی را موظف می‌کند برای او قبری در شهر کاظمین در نظر بگیرند. پس از ۱۶ سال پیکر این رزمنده قمی تفحص شده و به کشور بازمی‌گردد. 🔺صدام گفته بود این جنازه نباید به این شکل به ایران برود. پیکر پاک محمدرضا را سه ماه در آفتاب گذاشتند تا شناسایی نشود، ولی جسد سالم مانده بود. حتی روی جسد پودر مخصوص تخریب جسد ریختند که خاصیتش این بود که استخوان‌های جسد هم از بین می‌رفت ولی باز هم جسد سالم مانده بود. وقتی گروه تفحص جنازه محمدرضا را دریافت می‌کردند، سرهنگ عراقی که در آنجا حضور داشته گریه می‌کرده و گفته: ما چه افرادی را کشتیم. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | 🆔 eitaa.com/meyarpb 🆔 rubika.ir/meyar_pb
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | شهیدی که از دبیرستان مبارزه با ظلم را آغاز کرده بود 🍃🌹🍃 🔻شهید مجید زینلی فتح آبادی در قسمتی از خاطراتش می‌گوید: " در رفسنجان هنوز کسی راهپیمائی نکرده بود برای اولین بار از افرادی که در دبیرستانم تحصیل می‌کردند حدود یکصد نفر از آنها با من و همکلاسی‌هایم همرایی کردند. شعارهایمان این بود که درود بر معلم مبارز درود بر خمینی برادر مسلمان بیدار شو و..." 🔸یکی از همرزمان شهید زینلی فتح آبادی تعریف می‌کند: " فرستاده بود دنبالم که بروم پيشش. مجید داشت گريه می‌کرد؛ چشمش که به من افتاد، گفت: فکر کنم امام از ما راضی نيستند که قطعنامه را قبول کرده‌اند، اگر ما توانسته بوديم دل امام را شاد کنيم، امام ناراحت نمی‌شدند. من برای ناراحتی امام گريه می‌کنم. 🔺آن شب آن‌قدر اشک ريخت تا خواب رفت." 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | 🆔 eitaa.com/meyarpb 🆔 rubika.ir/meyar_pb
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | وقتی دفاع از وطن اولویت تمام کارهایت می‌گردد 🍃🌹🍃 🔻شهید مهدی ذاکر حسینی در رابطه با ازدواج می‌گفت تا زمانی که این داعشی‌ها و تکفیری‌ها از بین نروند من سعی می‌کنم ازدواج نکنم، چون احتمال شهادت هست. می‌گفت دوست ندارم در رختخواب بمیرم و می‌خواهم در راهی بروم که شهادت در آن هست و حداقل اثری از ما در جامعه بماند. وی اعتقاد داشت اگر ما نرویم تروریست‌ها وارد کشور می‌شوند و مملکت‌مان را نابود می‌کنند. 🔺مهدی ذاکر حسینی یک بار گردنش صدمه دیده و چند تا از دندان‌هایش به خاطر مبارزه با داعش شکسته بود. بار دیگر برای ضربه زدن به داعش جلو رفته بود و آن ها تعقیبش کردند و موتورش را با خمپاره زده بودند. مهدی از موتور افتاده و دندانش شکسته بود ولی خودش را از دست آن‌ها نجات داده بود. او همیشه این جراحت‌ها را داشت. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | 🆔 eitaa.com/meyarpb 🆔 rubika.ir/meyar_pb
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | شهیدی که مزار خودش را انتخاب کرده بود 🍃🌹🍃 🔻همرزمان شهید احمد کریمی در خاطره‌ای از شهید می‌گویند: " کنار قبر آماده‌ای نشسته و عجیب به فکر فرو رفته بود. به او گفتند: حاج احمد این قبر برای تو خیلی کوچک است. تو با این قد بلند توی این قبر جا نمی‌گیری. به فکر یک قبر دیگر باش. 🔺حاج احمد در جواب گفت: "من به شما قول می‌دهم که این قبر برای من بزرگ هم باشد. همیشه می‌گفت: شهادت تنها با یک تیر و ترکش که شهادت نیست. آدم باید مثل امام حسین (ع) شهید شود تا شرمنده آقا نشود. من دوست دارم روز قیامت اگر قرار شد مرا به امام حسین(ع) معرفی کنند قطعات بدنم را روی پارچه‌ای قرار دهند و بگویند این احمد کریمی است." 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | 🆔 eitaa.com/meyarpb 🆔 rubika.ir/meyar_pb
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | افشاگری‌هایی که کار دست «عبدالحمید» داد 🍃🌹🍃 🔻شهید عبدالحمید دیالمه وقتی شنید بنی‌صدر برای ریاست جمهوری کاندیدا شده است مخالفت جدی خود را اعلام کرد و گفت: «ریاست جمهوری بنی صدر برای جمهوری اسلامی فاجعه است!» و تا توانست علیه او کرد. 🔸حتی پیشنهاد داد در رابطه با اقتصاد و جایگاه زن با او بحث آزاد داشته باشد که بنی صدر از این موضوع شانه خالی کرد. 🔺شهید دیالمه، ابتکارهای چشمگیری در زمینه های هنری و ادبی از خود بروز داد و همزمان با تحصیل، در زمان اختناق رژیم منحوس پهلوی نمایشنامه و فیلم های پرباری را تهیه و اجرا کرد. «تأسیس کتابخانه اسلامی» از دیگر ابتکارات وی بود. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | 🆔 eitaa.com/meyarpb 🆔 rubika.ir/meyar_pb
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | سرهنگ گمنامی که اشرار را عاصی کرد 🍃🌹🍃 🔻شهید مهدی توسنگ، بیشتر مواقع پایش را دراز می کرد و به خاطر زانو درد، کیسه آبگرم می گذاشت، دلیل این درد ترکشی بود که در پای وی قرار داشت و ترجیح داده بود به خانواده نگوید تا نگران نشوند، همسرش بعداز شهادتش توسط همرزمانش متوجه شد و بیشتر برای مظلومیت و گمنامی اش و از دوران پر فراز و نشیب خدمت شهید اشک ریخت. 🔸مهدی توسنگ در سال ۱۳۸۲ همراه با خانواده به سفر رفتند. از بین الحرمین به سمت حرم حضرت ابوالفضل (ع) حرکت کردند. آن موقع حرم ها مثل الان بازسازی نشده بود. کنار در ورودی حرم آقا ابوالفضل العباس مقداری شن و پاره های آجر ریخته و یک کارگر مشغول ریخت خاک ها در تراکتور بود. شهید توسنگ بیل را از دست کارگر گرفت و شروع کرد به ریختن خاک ها و نخاله های ساختمانی داخل تراکتور. دوست داشت که در ثواب این کار شریک باشد. شهید بی نهایت به حضرت عباس (ع) و حضرت زهرا(س) علاقه و ارادت داشت. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | 🆔 eitaa.com/meyarpb 🆔 rubika.ir/meyar_pb
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | فرزندی که بی تاب پدر است و پدری که دیگر نیست 🍃🌹🍃 🔻زمانی که خبر شهادت کمال حسین پناهی را به خانواده اش دادند، همسرش نمی دانست با چه زبانی و چه طوری به دختر خردسالش بفهماند که پدرش شهید شده است. دختری که مرتب سراغ پدر را می گیرد چه باید بهش گفت؟ 🔸پدر حسین پناهی بعد از گذشت سال ها از شهادت فرزندش هنوز صحبت کردن از کمال برایش سخت است و می گوید: در قیامت جلوی قاتل پسرم را می گیرم و می پرسم گناه پسر من چه بود که کشته شد؟ 🔹پسرم به خاک ایران و به مردم این سرزمین خدمت صادقانه می کرد. 🔺او عصای دست خانواده اش بود، عصایی که به آن تکیه می دادند و حالا دیگر این عصا شکسته است. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | 🆔 eitaa.com/meyarpb 🆔 rubika.ir/meyar_pb
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | جایزه ریگی برای سر شیر سامرا 🍃🌹🍃 🔻شجاعت و دلیری های مثال زدنی شهید مهدی نوروزی، دلیلی شد تا او را با نام "شیرسامرا" بشناسند. 🔸در عملیات هایی که در سامرا و نواحی آن انجام می شد، هرجا نیروها زیر فشار قرار می گرفتند و به تنگنا می رسیدند، از تیم عملیات ویژه می خواستند تا با نیروهایش به کمک آنها برود و غائله را ختم کند. 🔺حضور بدون نقاب او در ۲۸ بهمن سال ۸۵ در مراسم اعدام نصرالله شنبه زهی عامل بمب گذاری اتوبوس سپاه در زاهدان و از عوامل تروریستی گروه ریگی همان اتفاقی بود که متعاقبا عبدالمالک ریگی برای سرش جایزه گذاشت. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | 🆔 eitaa.com/meyarpb 🆔 rubika.ir/meyar_pb
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | راز شهادت، بوسه بر دست پدر و مادر 🍃🌹🍃 🔻به شهید احسان کربلایی پور بارها شغل های اداری با موقعیت خیلی خوب پیشنهاد شد که او در جواب می گفت: روحیات من برای کار اداری نیست، من برای انجام کارهای اداری و پشت میز نشینی وارد سپاه نشده ام. او سپاه را یک آرمان و مسئولیت می دانستند نه یک شغل. 🔺احسان کربلایی پور همیشه عادت داشت دست و پدر و مادر را ببوسد و گاهی که پای پدر و مادر درد می کرد پایشان را می بوسید. برایش فرقی نمی کرد که کسی ببیند که او پای پدر و مادر را می بوسد. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | 🆔 eitaa.com/meyarpb 🆔 rubika.ir/meyar_pb
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | پلیس شهیدی که فرزندش را ندید😔 🍃🌹🍃 🔻شهید حسن دلاور متاهل و دارای دو فرزند است که در قالب خدمت عملیاتی در استان سیستان و بلوچستان مشغول خدمت بود و فرزند دوم این شهید ۱۸ اسفند به دنیا آمد که پدر را هرگز ندید. 🔺همسر شهید حسن دلاور می گوید: حدود ۲ ماه دور از خانواده بود و ما خیلی چشم انتظار آمدنش بودیم. او در هیچ مراسمی کنار خانواده اش نبود و همیشه با آغاز تعطیلات کار آنها شروع می شد. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | 🆔 eitaa.com/meyarpb 🆔 rubika.ir/meyar_pb
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | همراه مردم ▪️◾️▪️ ▪️شهید محمد اویسی نسبت به سربازها خیلی دلسوزانه و مهربان رفتار می کرد، همیشه می گفت: اینها امانت های بزرگی هستند که پدر ومادرهایشان با هزار امید بزرگشان کردند و به ما سپردند و ما هم وظیفه داریم که آنها را برای سربلندی فردای کشور تربیت کنیم. ▪️همسر شهید اویسی با اشاره به خاطرات مشترک زندگیشان می گوید: بعضی وقت ها از بس ماموریت می رفت ازش گلایه می کردم، می گفت: من غیرتم قبول نمی کندکه همکارم زیر گلوله باشد و در ماموریت، من در خانه استراحت کنم، به همین جهت بود که در بیشتر ماموریت ها حضور داشت. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | 🆔 eitaa.com/meyarpb 🆔 rubika.ir/meyar_pb
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | جامانده از شلمچه پرکشیده از سوریه ▪️◾️▪️ ▪️هنگام مراسم تدفین شهید محمد جمالی پاقلعه، صدای بغض آلود حاج قاسم در حسینیه پیچید: شهید جمالی، بسیجی هشت سال دفاع مقدس بود. بعد جنگ هم مثل یکی بسیجی زندگی کرد، اگر از اتوبوس شهادت جنگ هشت ساله جا ماند، خودش را به اتوبوس شهادت سوریه رساند. ▪️موقع خاکسپاری پیکر شهید جمالی، پایین قبر ایستاد، همسر شهید به حاج قاسم می گوید: دیدید آخر حاجی شهید شد؟ سردار سلیمانی سرش را پایین انداخت و گفت: شهادت قسمتش بود. ▪️دختر شهید محمد جمالی پاقلعه می گوید: پدرم اجازه نمی داد حتی ما ظرف بشوییم. پابه پای مادرمان کار می کرد. وقتی در خانه بود اجازه نمی داد مادرمان در انجام کارهای منزل خسته شود. ما هم حسابی با این مهربانی هایش به او وابسته و وابسته تر می شدیم. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | 🆔 eitaa.com/meyarpb 🆔 rubika.ir/meyar_pb