eitaa logo
طناز
8.1هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
196 ویدیو
0 فایل
تبلیغاتمون😍👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1759249087C4c9dc63f34
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤 ‌
✨ ‌
هدایت شده از السلام‌علیک یا‌بقیة الله(عج)
🌱💚 سـلام بر تــو اے عـــهد خـــدا السلام علیڪ یاصاحب الزمانــ(عج) 💚🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
طناز
#طناز🦋 #پارت_۲۱۰ _._._._._._._._._._.🤍✨._._._._._._._._. از پایین دستی براش تکون میدم، وقتی مامان
🦋 _._._._._._._._._._._._.🤍✨._._._._._. نمی‌دونم مرضیه جون تونسته منصور،برادرش رو که این سرنوشت رو براش رقم زده ببخشه یا نه؟ اما خوب می‌دونم اون به جای اینکه کینه به دل بگیره، توی قلب خودش بذر محبت کاشته و ثمره‌ی اون محبت رو نثار ما بچه ها می‌کنه. راه جنگل رو پیش می‌گیرم، با کمک درخت ها نشونه می‌ذارم که گم نشم. توی فکرم قدم میزنم، تو فکر زندگی از هم گسیخته مون. تو فکر بابا و مامان، دلم برای طاها تنگ شده. کاش بتونم اون و مامان رو کنار خودم داشته باشم. کاش دوباره یک خانواده بشیم، حتی بابا برگرده و ثابت بشه بی گناه بوده و همه‌ی این مدارک علیه‌ش پاپوشه. بغض به دلم چنگ می‌ندازه، اگه آقاجون مجبورم نمی کرد زن سپهر عوضی بشم الان مامان رو توی این شرایط تنها نمی‌ذاشتم. دلم برای بغل کردنش پر می‌کشه! انقدر تو فکرم که به خودم میام می‌بینم وسط جنگلم و افتاب غروب کرده. موبایلم رو برمیدارم تا زنگ بزنم آقا محمد که بیاد دنبالم، اما با دیدن علامت سوال بالای صفحه می‌فهمم گوشیم آنتن نمیده... _._._._._._._._._._._._.🤍✨._._._._._. کپی برداری ممنوع است. ‌
اعضای محترم، برای دریافت رمان کامل 💜 با 592پارت🤩😍 میتونید با واریز 45 هزار تومن به شماره کارت زیر و ارسال فیش واریزی به آیدی ادمین عضو کانال 🦋 بشید.
6219861935945401
به نام خانم سهیلا صادقی @s_majnoon ‌ 💜 رمان در وی ای پی به پایان رسیده. 💜
*هر چه کنم نمی‌شود تا بروی تو از دلم از تو فرار میکنم، باز تویی مقابلم... ❤️🌸🌱
هدایت شده از السلام‌علیک یا‌بقیة الله(عج)
🌱💚 سـلام بر تــو اے عـــهد خـــدا السلام علیڪ یاصاحب الزمانــ(عج) 💚🌱
طناز
#طناز🦋 #پارت_۲۱۱ _._._._._._._._._._._._.🤍✨._._._._._. نمی‌دونم مرضیه جون تونسته منصور،برادرش رو ک
🦋 _._._._._._._._._.🤍✨._._._._._._. به اطراف خودم نگاه می‌کنم، انگار نه انگار این راه رو خودم اومدم همه جاش شبیه همه. ته دلم یک شور بدی میفته، حس ترس و وحشت به دلم چنگ می‌ندازه. - خدایا کدوم طرفی برم؟ زیر لب بسم الله گویان به سمت جنوب خودم می‌رم اما هر چی می‌گذره انگاری دور تر دور تر میشم و به عمق اون جنگل تاریک نزدیک تر. اشک هام راه خودشون رو باز می‌کنن، وحشتم به حد بالای خودش می‌رسه. مخصوصا با تاریک تر شدن هوا و شنیدن صدای رعد برق. یاد حرف بی بی می‌افتم می‌گفت: این جنگل گرگ و گراز داره... عجب غلطی کردم بدون همراه بلند شدم اومدم جنگل! با فریاد می‌گم: - کمک من اینجام... اما فریادم تو عمق جنگل انبوه گم میشه. اگه اینجا بمیرمم جنازه‌م رو کسی پیدا نمی‌کنه؟! به اطراف می‌دوم روی هر درختی با سنگ یک نشونه می‌ذارم تا بفهمم راهی که رفتم تکراری هست یا نه؟! اما رفتن من تو عمق تاریکی جنگل هیچ فایده‌ای نمی‌کنه. _._._._._._._._._.🤍✨._._._._._._. کپی برداری ممنوع است. ‌
💜 ‌
هدایت شده از السلام‌علیک یا‌بقیة الله(عج)
🌱💚 سـلام بر تــو اے عـــهد خـــدا السلام علیڪ یاصاحب الزمانــ(عج) 💚🌱