📷سفر
✍ساعت ۱:۳۰ بامداد پنجشنبه
۳۰اردیبهشت ۱۴۰۰
مشغول مرتب کردن کتابام بودم که گوشی ام زنگ خورد..
دودقیقه بعد دوستان دم درب خونه
نمیدونستم کجا میبرنم ازمقصدبی خبر بودم.
هرچی اصرارکردم بی فایده بود..
+بابا اا بگین کجامیرین
حداقل پتو بیارم ؛ من سرماییما..
_همه چی هست
_بیا واسط #سوپرایز داریم ...
+دم دمای نماز صبح دیگه طاقت نیاوردم
+بعدازنماز گفتم تا نگین یه قدمم برنمیدارم.
_عجبا پاشوبیا سوارشو میگیم بهت
#ضبط ماشین روشن کردن؛ صدای حاج همت بود؛ « هوای مجنون»
+لامصبا کشتید منو بگین کجامیرین
_ابوذرجان میریم شهرضا مزارحاجی
+دیگه نمیتونستم لب بازکنم
این اشکهام بود که بیان حالم بود..
✍رفیق یعنی تورو به آرزوهات برسونه
رفیق یعنی همدمو همرازو همدلت باشه
رفیق یعنی همه جوره پایه ی حالت باشه
دم دم دمتون گرم رفقا👌
🕊مزار سردارشهید
حاج محمدابراهیم همت🕊
#_شهرضا#_ اصفهان
#_آرزویی_ که_ برآورده _شد
#_سرزمین ملائک🕊
http://eitaa.com/joinchat/227344418Cd628f06812