#روایت_کودک_و_مسجد
حتما ماجرای #گردنبند_عجیب را شنیده اید...
همان گردنبندی که؛
گرسنه ای را سیر کرد،
فقیری را پوشاند،
و بنده ای را آزاد کرد،
و عاقبت نزد صاحب خویش بازگشت ...
و البته صاحب گردنبند کسی نبود جز،
سرچشمه خیرات و برکات هستی؛
#حضرت_کوثر !
در #مسجد خانم مربی داستان این گردنبند عجیب را برای بچه ها گفت ..
بعد با هم شروع کردند به ساخت یکی از نمادهای مربوط به صاحب گردنبند: #تسبیح_گلی ... برای جانماز بابا یا مامان!
خیلی نیازی به حرف زدن نیست!
اینها شاید روشهایی باشد برای
#انتقال_مفاهیم_ارزشمندی که
میتوان یک عمر با آنها #زندگی کرد ...
السلام علیک ایتها الصدیقة الشهیدة ...
۱۴۰۱/۱۰/۶
https://eitaa.com/joinchat/2137849872C85a84ebc33
#گردنبند_عجیب
عنوان داستانی است مربوط به بخشش و مهربانی حضرت زهرا
که با زبانی خلاقانه نوشته شده است ...
ما در باغ ـ مسجد، این کتاب رو برای بچهها خوندیم
و بعد، بچهها کاربرگ مرتبط با داستان رو رنگ آمیزی کردند. (که پایین تر براتون میفرستم.)
@sarzamineiranian313