eitaa logo
سرزمین شعرها 🍎
1هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
511 ویدیو
75 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ای جان جهان! عیان تو را باید دید با دیدهٔ خون‌فشان تو را باید دید در مسجد سهله از فرج باید گفت در مسجد جمکران تو را باید دید
گاه‌گاهی به نگاهی دل ما را دریاب جان به لب آمده از درد، خدا را، دریاب اگر از دولت وصل تو مرا نیست نصیب گاه‌گاهی به نگاهی دل ما را دریاب... دل ما را به شب هجر فروغی بفرست شبروِ وادی اندوه و بلا را دریاب... به وفاداری تو شهرۀ شهرم ای دوست ز وفا معتکف کوی وفا را دریاب کاروان رفت من از همسفران دورم دور منِ از قافلۀ شوق جدا را دریاب راه باریک و بسی پرخطر و تاریک است سببی ساز و درین مهلکه ما را دریاب... تا فغان دل غمدیدۀ ما را شنوی نازنینا سحری باد صبا را دریاب... سوی «پروانه» نظر کن که دعاگوی تو باد گنه‌آلودۀ خود را به مدارا دریاب استاد محمدعلی مجاهدی (پروانه)
ز اشک، دامن من رشک آسمان بوده‌ است پر از ستاره چو دامان کهکشان بوده‌ است شبی نبوده که بی‌غم دلم به روز آرَد همیشه خانۀ دل پُر ز میهمان بوده‌ است از آتشی که به‌جا مانده در قفس پیداست که برق حادثه با ما هم‌آشیان بوده‌ است در آستانۀ پیری، جنون دل گل کرد شکوفه‌باری ما بین که در خزان بوده‌ است... به هرکجا که روم، صحبت از پریشانی‌ است مگر حکایت زلف تو در میان بوده‌ است؟ خراب عشق تو را از بلا هراسی نیست خرابه از خطر سیل در امان بوده‌ است دو چشم منتظر من به کوچه‌کوچۀ شوق مدام در طلب صاحب‌الزمان بوده‌ است شنیده‌ام که به «پروانه» شمع محفل گفت: که شعلۀ تو به بال و مرا به جان بوده‌ است استاد محمدعلی مجاهدی (پروانه)
روی تو را ز چشمهٔ نور آفریده‌اند لعل تو، از شراب طهور آفریده‌اند خورشید هم به روشنی طلعت تو نیست آیینهٔ تو را، ز بلور آفریده‌اند پنهان مکن جمال خود از عاشقان خویش خورشید را برای ظهور آفریده‌اند خیل ملک‌، ز خاک در آستان تو مشتی گرفته، پیکر حور آفریده‌اند عمری اسیر هجر تو بود و فغان نکرد بنگر دل مرا چه صبور آفریده‌اند از نام دلربای تو همّت گرفته‌اند تا برج آخرین شهور آفریده‌اند عشّاق را به کوی وصال تو ره نبود این راه دور را به مرور آفریده‌اند "پروانه" را در آتش هجران خود مسوز کاو را برای درک حضور آفریده‌اند استاد محمدعلی مجاهدی (پروانه)
بهار عدالت یکی از همین روزها، ناگهان تو می‌آیی از نور، از آسمان تو می‌آیی و شب زمین می‌خورد و قد می‌کشد نور، در آسمان قفس با ظهور تو خط می‌خورد زمین می‌شود سهم آزادگان به سر می‌رسد فصل سرد سکوت ترک می‌خورد بغض فریادمان تو می‌آیی از فصل عدل علی به تقسیم لبخند، تقسیم نان تو از سمت طوفان شبی می‌رسی به دست تو تیغی عدالت نشان تو می‌آیی و با سرانگشت تو ورق می‌خورد سرنوشت جهان تو در باغ آدینه گل می‌کنی بهار عدالت، امام زمان!
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیام تسلیت رهبر انقلاب درپی درگذشت سالک‌‌الی‌الله حجت‌الاسلام عبدالقائم شوشتری: بسم الله الرحمن الرحيم درگذشت روحانی سالک الی الله جناب حجةالاسلام آقای حاج شیخ عبدالقائم شوشتری رحمةالله‌علیه را به بازماندگان محترم و شاگردان و ارادتمندان ایشان تسلیت عرض میکنم و رحمت و مغفرت الهی و علوّ درجات برای آن مرحوم مسألت می‌نمایم. سیدعلی خامنه‌ای ۱۴۰۲/۱۲/۴
ای چشمهٔ نور، انشعاباتت کو؟ ای خانه‌ات آباد، خراباتت کو؟ در شهر، نشانه‌ای ز تبلیغ تو نیست ای عشق! ستاد انتخاباتت کو؟
بر شام سیاه شیعیان، ماه آمد درمانگر هر چه درد، از راه آمد عطر قدمش میان دنیا پیچید ای منتظران، «بقیة الله» آمد!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای جان‌ِ جان‌ِ جان جهان‌های مختلف! ایمان عاشقانهٔ جان‌های مختلف! روح سلام در تن هستی که زنده‌ای همواره در نسوج زبان‌های مختلف! رؤیای دلنواز صدف‌های ساحلی دریای مهربان کران‌های مختلف! ما مانده‌ایم چون رمه‌هایی رها‌شده در گرگ‌و‌میش ذهن شبان‌های مختلف دارد یقین چوبی‌مان تیغ می‌خورد در آتش هجوم گمان‌های مختلف آقا! درآ به عرصهٔ هیجای روزگار ما را بگیر از هیجان‌های مختلف
لب ما و قصهٔ زلف تو، چه توهمی! چه حکایتی! تو و سر زدن به خیال ما، چه ترحمی! چه سخاوتی! به نماز صبح و شبت سلام! و به نور در نَسَبت سلام! و به خال کنج لبت سلام! که نشسته با چه ملاحتی! وسط «الست بربکم» شده‌ایم در نظر تو گم دل ما پیاله، لب تو خم، زده‌ایم جام ولایتی به جمال، وارث کوثری، به خدا حسین مکرری به روایتی خود حیدری، چه شباهتی! چه اصالتی! «بلغ العُلی به کمالِ» تو «کشف الدُجی به جمال» تو به تو و قشنگی خال تو، صلوات هر دم و ساعتی شده پر دو چشم تو در ازل، یکی از شراب و یکی عسل نظرت چه کرده در این غزل، که چنین گرفته حلاوتی! تو که آینه تو که آیتی، تو که آبروی عبادتی تو که با دل همه راحتی، تو قیام کن که قیامتی زد اگر کسی در خانه‌ات، دل ماست کرده بهانه‌ات که به جستجوی نشانه‌ات، ز سحر شنیده بشارتی غزلم اگر تو بسازی‌ام، و نی‌ام اگر بنوازی‌ام به نسیم یاد تو راضی‌ام نه گلایه‌ای نه شکایتی نه، مرا نبین، رصدم نکن، و نظر به خوب و بدم نکن ز درت بیا و ردم نکن تو که از تبار کرامتی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
ششم اسفند زادروز باصدای شاعر هوشنگ ابتهاج (سایه) @arayehha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀😔 ای قلم سوزلرینده اثر یوخ... با نوای دلنشین